eitaa logo
شعر هیأت
11.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
201 ویدیو
20 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹اگر ماه تو باشی🔹 ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم در شادی شعبان تو غرق است جهانم با نام تو تقویم پر از ماه ربیع است با یاد تو لبریز بهار است خزانم هر گل که شکفته‌ست ز لبخند تو گفته‌ست لبخند تو، لبخند تو، ای ماه نهانم روی تو و خورشید، نه، روشن‌تر از آنی چشم من و آیینه، نه، حیران‌تر از آنم تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد باید که شب چشم تو را قدر بدانم در سایهٔ قرآن نگاه تو نشستم باران زد و برخاست غبار از دل و جانم برخاست جهان با من برخاسته از شوق تا معجزۀ نام تو آمد به زبانم عید است و سعید است، اگر ماه تو باشی ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/492@ShereHeyat
عید است و خریدار تو باشم ای ماه لب‌تشنۀ دیدار تو باشم ای ماه سی روز دعا کرده‌ام و خواسته‌ام هم‌سفرۀ افطار تو باشم ای ماه! 📝 @ShereHeyat
عید آمده، هر کس پی کار خویش است می‌نازد اگر غنی و گر درویش است من بی تو به حال خود نظرها کردم دیدم که هنوزم رمضان در پیش است 📝 @ShereHeyat
بختت بلند باد و بلندا ببینمت! ایرانِ من مباد که تنها ببینمت! یک عمر روی پای خودت ایستاده‌ای بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من بر شاخه‌های شوق، شکوفا ببینمت.. همچون حماسه‌های خودت باشکوه باش تا هم‌چنان در اوج تماشا ببینمت پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت من رأی می‌دهم به تو ای خاک جاودان! در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5057@ShereHeyat
🔹همسایۀ خورشید🔹 ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی سرزنده‌تر از صبح خراسان بدرخشی شاداب‌تر از سیب «سمرقند» بمانی در سایۀ مردان «حماسه-غزل» خود بِشکوه‌تر از روح «دماوند» بمانی گفتند تورا مرز هنرخیز و گهرخیز وقت است از آن‌گونه که گفتند بمانی وقت است که «کارون» بشوی راه بیفتی وقت است که سرشار چو «اروند» بمانی وقت است از آن‌گونه که تاریخ‌نویسان، در وصف تو مبهوت بمانند، بمانی درگیر سخن‌های نه چندان خوش و ناخوش سرگرم خودت، تا کی و تا چند بمانی؟ ایرانِ سراسر غزل و عشق و حماسه امید که دور از تب ترفند بمانی پرشورتر از قبل بجوشی و ببالی در سایۀ الطاف خداوند بمانی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5818@ShereHeyat
وحدت شرف و... تفرقه ویرانی ماست هر حُسن که هست در مسلمانی ماست آن قلّه که آفتاب بر تارک اوست جمهوری اسلامی ایرانی ماست 📝 @ShereHeyat
🔹بیا و ببین🔹 بهار می‌رسد از دورها بیا و ببین چه محشری شده صحرا... بیا، بیا و ببین زمین، تُحَدِّثُ اَخبارَها بیا بشنو بأنَّ ربَّکَ اَوحی لَها بیا و ببین هزار چشم به هر شاخه‌ای جوانه زده برای دیدن گنجشک‌ها، بیا و ببین معطّل چه‌ای؟ از خویش و خاک بیرون شو چه رازها که شده برملا، بیا و ببین سرک بکش همه سو مثل بوی گل آرام که بو بری مگر از ماجرا، بیا و ببین شبیه لاله تو را نیز اگر به دل داغی‌ست کنون گشای گریبان که ها! بیا و ببین تو دور مانده‌ای از خود، بهار در خود توست! بهار می‌رسد از دورها، بیا و ببین... 📝 @ShereHeyat
گل، دفتر اسرار خداوند گشوده‌ست صحرا ورق تازه‌ای از پند گشوده‌ست آیینۀ عریانی زیبای معانی‌ست این جملۀ سبزی که خداوند گشوده‌ست شور سحر حشر، اگر باورتان نیست گل مصحف صد برگ به سوگند گشوده‌ست تقریر ادیبانۀ برهان معاد است فصلی که نسیم از پی اسفند گشوده‌ست تفسیر لطیفی‌ست ز پاکی دل کوه این چشمه که از چشم دماوند گشوده‌ست بر سجدۀ احساس بنفشه‌ست، نشانی سجادۀ سبزی که به الوند گشوده‌ست سرشار ز شیرینی شهد خوش خویش است این غنچه که لب را به شکرخند گشوده‌ست پاک است طرب‌نامۀ خوش‌بوی سلوکش این گل که چنین چهرۀ خرسند گشوده‌ست 📝 @ShereHeyat
تو آرزوی منی با تو قلب من زنده‌ست و با وجود تو دنیای من فروزنده‌ست به عشق توست درختان سبز پربارند به لطف توست اگر آفتاب بخشنده‌ست به اذن توست اگر ابرها روان هستند و رودخانه و دریا اگر خروشنده‌ست به شوق دیدن روی تو باد می‌گردد نسیم هم به هوای تو از گل، آکنده‌ست بهار، وصف دل‌انگیز مهربانی تو جهان ز رایحه‌ات... باغی از گل خنده‌ست کسی‌که عشق تو در دل ندارد آدم نیست و مثل خار و خسی در هوا پراکنده‌ست تو منتهای همه آرزوی انسانی کسی‌که از تو جدا می‌شود سرافکنده‌ست دلی که فارغ از عشق توست می‌میرد به یاد توست اگر قلب عاشقان زنده‌ست 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹امید ظهور تو🔹 هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست خروش چلچله لبریز بی‌قراری توست چه ساقه‌ها که سلوکش به صبح صادق توست چه باغ‌ها که شکوهش به آبیاری توست تویی که در همه ذرّات جلوه‌گر شده‌ای هنوز آینه، مبهوت بی‌شماری توست بگو کدام غزل شرح ماجرای تو گفت؟! بگو کدام چکامه به استواری توست؟! بیا بیا که در این کوچه‌باغ دلتنگی دلِ شکستۀ هر عاشقی، قناری توست بیا که چشم به راه تو بعثت است و غدیر حَرا هر آینه در انتظار یاری توست مرا امید ظهور تو زنده می‌دارد و آن‌که شوکت باران به هم‌جواری توست بهار، هم‌نفس باغ‌های خرّم توست بهار، همسفر چشمه‌های جاری توست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1379@ShereHeyat
🔹خلوت افلاکیان🔹 جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به‌ ظاهر یک نیستان ناله است یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه می‌تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائک سایه‌بان دارد بقیع می‌توان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر بی‌نهایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع این‌که ریزد از در و دیوار او گردِ ملال هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع در پناه مجتبی، در ظِلّ زین‌العابدین ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبی و صادق آل رسول خفته‌اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع قرن‌ها بگذشته از آن ماجرا اما هنوز داغ هجده‌ساله زهرای جوان دارد بقیع آری اینجا قصه‌گوی رنج بی‌پایان اوست غصه و غم، کاروان در کاروان دارد بقیع حوریان گیسوپریشان‌اند در این آستان شاید از انسیۀ حورا، نشان دارد بقیع تربت زهرای اطهر بی‌نشان است ای دریغ تا به کی مُهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟ شب که تنها می‌شود با خلوت روحانی‌اش ای مدینه! انتظار میهمان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته‌اند زائری چون مهدی صاحب‌زمان دارد بقیع 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1494@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹کجاست تربت زهرا؟🔹 مدینه! شهر نبی! تربت چهار امام! به نقطه نقطۀ خاکت ز ما سلام، سلام! اگر چه ساکت و آرام می‌رسی به نظر دلی نمانده که گیرد به یاد تو آرام مزار چار امامی و شهر پنج تنی ز شش جهت به سویت حاجت آورند مدام چراغ محفل جان، مسجدالحرام دلی که بر طواف حریم تو بسته دل احرام سزد چو نام شریف تو بر زبان آرم به حرمت سخنم انبیا کنند قیام دوای درد دو عالم ز گرد صحرایی سلام بر تو که آرامگاه زهرایی :: شرار غم ز وجودم زبانه می‌گیرد ز گریه مرغ دلم آب و دانه می‌گیرد نه آرزوی بهشتم بُوَد نه شوق وطن دلم به یاد مدینه بهانه می‌گیرد زِ هَر نشانه گذر کرده با هزار نگاه سراغ از آن حرم بی‌نشانه می‌گیرد سلام باد به شهری که نام روح‌افزاش به هر دلی که شکسته‌ست خانه می‌گیرد.. درود باد به شهری که تربت زهراست بهار دامنش از اشک غربت زهراست.. :: مدینه آنچه که می‌پرسم از تو، راست بگو کجاست تربت زهرا؟ بگو کجاست؟ بگو بقیع، منبر و محراب، یا حریم رسول مزار او ز چه پنهان ز چشم ماست؟ بگو چه شد که فاطمه هجده بهار بیش نداشت چرا هماره ز حق مرگ خویش خواست؟ بگو چرا زمین تو یادآور مصیبت اوست؟ چرا هوای تو این‌قدر غم‌فزاست؟ بگو.. چه لاله‌ای ز تو در بین خار و خس افتاد؟ که در مصیبت او بلبل از نفس افتاد :: مدینه، راست بگو شب علی به چاه چه گفت؟ کنار تربت خورشید خود به ماه چه گفت؟ علی که روز لبش بسته بود و ناله نزد ز دردهای درون با شب سیاه چه گفت؟ مدینه، شب که علی برد سر فرو در چاه ز محسنش که فدا گشت بی‌گناه چه گفت؟ مدینه، شیر خدا کو پناه عالم بود چو دید فاطمه افتاده بی‌پناه، چه گفت؟ مدینه، فاطمه در پشت در چو آه کشید به آن شهیده علی در جواب آه، چه گفت؟ مدینه، شرح غم تو که نیست خاتمه‌اش بسوز، هم به علی، هم برای فاطمه‌اش 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2784@ShereHeyat