eitaa logo
انتفاضه فلسطین، محسن فایضی
3.7هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
فلسطین را با طعم متفاوت دنبال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ معمای میلیشیا در معماری مقاومت 👤 نویسنده: حمید عظیمی 🗂 پرونده ویژه: ارتش‌های بی‌دولت همانگونه که سرمایه‌داری مسلح نیز مجبور به انتخاب میان کارفرمای دولتی و بازار جهانی شد، مقاومت مسلح نیز یا باید خدای جماعت قوی را بخواهد و یا خرمای دولت قوی. تشیع سیاسی در ایران به اتکای نسبت جمعیتی خود مسیر دوم را انتخاب کرد و یک‌به‌یک نهادهای جماعت را به پای آن قربانی نمود؛ غافل از آنکه دولت مدرن قصاب هویت‌های فرامرزی است، حتی اگر درون یک سرزمین اکثریت باشند. تکرار این تجربه برای جوامع شیعی با نصاب کمتر، سرانجامی جز واگرایی از مرجعیت‌های فراسرزمینی یا گرفتاری با دولت ورشکسته نخواهد داشت؛ دولت ورشکسته‌ای که نه همچون دولت ضعیف کم‌هزینه است و نه همچون دولت قوی کارآمد. شیعه نیاز به تجربه و ترویج و تطبیق الگوهای توسعه ضمن دولتی حداقلی دارد. این تجربه می‌تواند از رهگذر «آزادی سلاح سبک» ممکن شود. در بستر جامعه‌ای مسلح، جریان منسجم تشیع می‌تواند آسوده از خطر خلع سلاح مطلق، متمرکز بر بازسازی بدنۀ اجتماعی خود شود. 🏷 @Thirdintifada
عاجل | نصر الله: المقاومة في المحتلة تمثل إرادة فلسطينية بحتة • الإسرائيليون يحاولون تصوير المعركة في الضفة على أنها مع إيران لجذب الدعم الأمريكي والغربي • أي اغتيال على الأراضي اللبنانية سيكون له رد فعل قوي لن نسكت عنه ولن نسمح أن تفتح ساحة من جديد للاغتيالات
عاجل | حزب الله: قيادة المقاومة الإسلامية في على اتصال مباشر مع قيادة المقاومة الفلسطينية وتجري معها تقييما متواصلا للأحداث وسير العمليات حزب الله: در ارتباط مستمر با رهبری فلسطین هستیم و نبرد را رصد و تحلیل میکنیم @Thirdintifada
هدایت شده از اسکرین‌ شات
18.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚀 حمله به جولان کار کیه؟ 📣 اگه این ویدئو رو دوست داشتید میتونید از طریق لینک زیر در تأمین هزینه های تولید اون، حامی ما بشید. 💰لینک پرداخت 🔻🔻🔻 با اسکرین‌شات همراه شوید @screenshotpersian
هدایت شده از اسکرین‌ شات
14.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇱🇧 ضاحیه‌ی بیروت مدام توخبرها شنیدید که اسرائیل داره ضاحیه جنوبی بیروت رو میزنه؟ ضاحیه کجاست و چرا مهمه؟ ⭕️ روایت‌های اسکرین‌شات را از لبنان دنبال کنید. 📣 اگه این ویدئو رو دوست داشتید میتونید از طریق لینک زیر در تأمین هزینه های تولید اون، حامی ما بشید. لینک پرداخت 🔻🔻🔻 با اسکرین‌شات همراه شوید @screenshotpersian
📌 -no problem (مشکلی نیست) پِرابلِم را پروبلم تلفظ کرد. رو برگرداندم به همان طرفی که انگشت به پهلویم خرده بود. مرد میانسالی که تیشرت مشکی پوشیده بود، دو باره تکرار کرد: "no problem. Dont worry" (مشکلی نیست. نگران نباش) ادامه داد: I work with HajQasem in Syria and Iraq (من با در عراق و کار کردم) بعد هم دست و بازو و پهلویش را نشان داد که تیر خورده بود. پرسیدم: -do you think that SeyyedHassan has been killed? (فکر میکنی سیدحسن شده؟!) -No. Seyyed is alive and in Iran and after the war come to tv with imam Khamenei and say i am alive (نه. سید زنده‌ن و داخل ایرانه و بعد از جنگ با میاد توی تلویزیون و میگه من زنده‌م) اشک توی چشمم جمع شد. سرم را پایین انداختم و چشمم را پاک کردم. حتی تصورش هم شوق‌آور بود. 📌چشم‌آبی رفت جلوی در و آن را روی مردی میانسال با صورت کشیده استخوانی باز کرد. ترکیب کلاه نقاب‌دار و ریش جوگندمی از مرد قیافه‌ای و محکم ساخته بود. دستم را محکم گرفت و دوباره نشاندم روی نیمکت چوبی بازجویی. چشم‌آبی هم برای ترجمه کنارمان نشست ولی مرد امنیتی گفت: تا جایی‌که می‌شود باید عربی صحبت کنی. -عربی قلیل از پشت شیشه گرد عینکش، چشم دوخت به صورتم و پرسید: -مگه نمیخونی که عربی بلد نیستی؟ -عربی بالفصحی (عربی فصیح) فضا دوباره جدی شد و شروع کرد سوالاتش را با عربی فصیح پرسید. کلمات سوال را شمرده می‌گفت. از اسم و نام پدر و مادر (در مرسوم است) شروع شد تا مجوزات وزارت اعلام و حزب‌الله و جِیش(ارتش). حدود نیم‌ساعت سوال می‌پرسید. از شیوه سوال پرسیدنش معلوم بود که یک بازجوی حرفه‌ای و کارکشته است. وسط سوال‌ها به چشم‌آبی گفتم: -شما که این‌قدر حواستون جَمعه و برای من هم این‌قدر سختگیری می‌کنید چرا یکی یکی دارن شهیدشون می‌‌کنن؟ ترجمه کرد و جواب داد که: ما این کارا رو می‌کنیم تا همچین اتفاقایی تکرار نشه. ✅سوال‌ها و استعلام‌ها و چک مدارک که تمام شد، یک‌دفعه دستش را روی سینه‌اش گذاشت و گفت: -نحن نعتذر منکم (ما از شما عذر می‌خوایم) و دستش را برای مصافحه جلو آورد. -من کاملا درکتون می‌کنم‌. خوشحالم که در جمع شما بودم و از نزدیک دیدمتون‌. وسایلم را جمع کردم‌. افراد حاضر در مرکز حزب‌الله دورم جمع شدند و با هم دست دادیم‌. چشم آبی را هم در آغوش کشیدم. تا درب خروجی همراهی‌ام کردند و از آن‌جا خارج شدم. من ولی دوست داشتم بیشتر پیش‌شان بمانم و گپ بزنم و سوالاتم را درباره حزب‌الله و سید و تشییعش بپرسم. پایان محمدحسین عظیمی راوی اعزامی راوینا @ravina_ir به @ravayat_nameh
📌روی صندلی خیابانی زیر سایه‌بانش نشسته بودم. کافه خیابانی اسمی است که برای یک یخچال پر از نوشابه و شربت و یک دستگاه قهوه‌ساز بزرگ که کنار خیابان‌های گُله‌به‌گُله به چشم می‌خورد، انتخاب کرده‌ام. منتظر آماده شدن "شای عراقی مع سُکَر" بودم که پسر جوان شلوارک‌پوش با قد معمولی و ته‌ریش سروکله‌اش پیدا شد. وقتی فهمید ایرانی‌ام شروع به زمزمه "الله‌اکبر این همه جلال" کرد. چشمم را از دستگاه قهوه‌ساز گرداندم سمت صدا، گلویم را صاف کردم و بی‌مقدمه ادامه دادم: "الله‌اکبر این همه شکوه"، پسر جوان که جا خورده بود، انگشت اشاره‌اش را بالا آورد و با چشم براق ادامه داد: "الله‌اکبر در راه علی" و "فاطمه ایستاده مثل یه کوه" را با هم خواندیم. این تنها باری نبود که آوای مداحان ایرانی را در لبنان شنیدم. 📌علاوه‌بر فاطمه نوجوان که با دیدن ما، پِلِی‌لیست گوشی‌اش را گذاشت روی مداحی‌های و حاج مهدی رسولی و پویان‌فر را پخش کرد؛ علی، نوجوانِ فعال در بخش فرهنگی حزب‌الله هم برای این‌که دل ما را به‌دست آورد "دل بی‌تاب اومده" سیدمجید بنی‌فاطمه را پخش کرد. ✅هادی، مترجم لبنانی‌مان که حین رانندگی مداحی ایرانی پخش می‌کند، در این‌باره نظرات دقیق‌تری دارد: "قبلا بیشتر مداحی‌ها حالت سنتی داشت ولی بعد از جنگ سوریه، کم‌کم مداحی‌های سبک جدید ایرانی تِرِند شد. شروعش هم با و هیئت مناجات بود‌. ماهی یک‌بار می‌آمد لبنان و مراسم داشت." هادی درس‌خوانده ایران است و را به لبنانی‌ها آموزش می‌دهد: "از خیلی مداحی‌ها، کپی‌اش با زبان عربی شامی هم درست شده ولی شیعه‌‌ها دوست دارند همان ایرانی‌اش را گوش کنند." هادی حین گوش دادن مداحی‌ها با آن حس می‌گیرد و تکرارشان می‌کند. تاکید دارد از پخش مداحی در ماشینش فیلم بگیرم: "مداحی‌هایی که از لفظ‌های عربی استفاده می‌کنند بیشتر دیده می‌شوند. مثلا الله‌اکبر این‌همه جلال بدون‌اینکه زبان فارسی بلد باشد می‌فهمد درباره جلال حضرت زهرا صحبت می‌کند یا مداحی حیدر، حیدر، اول و آخر حیدر هم همین‌طور" ✅حرفهای هادی که تمام می‌شود، ریکوردرم را خاموش می‌کنم و یاد حاشیه‌سازی سال‌های اخیر برای حضور مداحان ایرانی در کشورهای خارجی می‌افتم. رزمنده لبنانیِ در خط مقدم نبرد با شنیدن مداحی‌شان ماشه اسلحه‌اش را محکم‌تر می‌چکاند و همین دشمنان را نگران می‌کند. گوشی هادی زنگ می‌خورد و پخش سرود "دیو چو بیرون رود" از ضبط ماشین قطع می‌شود. رشته افکارم هم. چند سالی بود که این سرود را در هم نشنیده بودم. لبخند را از صورتم جمع می‌کنم و چند ایده‌ مداحی برای مردم لبنان که به ذهنم رسیده را در سررسیدم یادداشت می‌کنم. محمدحسین عظیمی راوی اعزامی راوینا @ravina_ir به @ravayat_nameh
سفرنامه لبنان(۱۷) *ابناء حجه‌ابن‌الحسن* 📌حاج ابوفاضل را کنار ساحل دیدیم. بعد از دو روز پرس‌وجو از دکتر یامین‌پور و مترجم لبنانی‌مان. مجموعا بیست دقیقه بیشتر نتوانستیم با او مصاحبه کنیم. پیگیر کارهای رسیدگی به آوارگان و کمک‌های بود و همین سرش را حسابی شلوغ کرده بود. حاجی مسئول جمعیت تعاونوا است. مجموعه‌ای که اسمش را سیدحسن انتخاب کرده بود. می‌گفت وقتی مجموعه را راه انداختیم، فقط شمال را تحت پوشش داشتیم ولی سید ازمان خواست را هم به لیست کمک‌هایمان اضافه کنیم. 📌سید در جواب اعتراضات گفته بود: الانسان هو الانسان و شیعه و سنی ندارد. می‌گفت حالا همان سنی‌هایی که کمک‌هایمان به دستشان می‌رسید، با آغوش باز پذیرای آوارگان ما هستند. حاج ابوفاضل از آن‌هایی بود که "يَسْعَىٰ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ" (نورشان پیش‌رو و در سمت راستشان بسرعت حرکت می‌کند) تا امروز بارها از سوی رژیم تهدید به ترور شده و جزء آخرین نفراتی بوده که سیدحسن پیش از شهادت برایش پیام فرستاده و ازش خواسته به موضوع آوارگان رسیدگی کند. ✅از حاجی پرسیدم واکنشش به شهادت سید چه بود؟! چیزی نگفت. فقط بغضش را خورد و گفت نحن ابناء حجه‌ابن‌الحسن. یک لحظه کلمات را دوباره با خودم مرور کردم. ما فرزندان حضرت حجت(ارواحنا فداه) هستیم. مو به تنم سیخ شد. پشت تک‌تک کلماتش چنان ایمانی بود که در عمق قلبم نفوذ کرد. دوست داشتم دست حاجی را ببوسم ولی به در آغوش کشیدن و بوسیدن بازوهایش اکتفا کردم. حاج‌آقا پناهیان جایی درباره شهید (حسام خوش‌نویس لبنانی‌ها) می‌گفت آن‌قدر این شخصیت نورانی بود که گاهی به می‌رفتم فقط به عشق دیدان حاج حسام. من الان چنین احساسی را نسبت به حاج ابوفاضل شومان دارم. محمدحسین عظیمی راوی اعزامی راوینا @ravina_ir به @ravayat_nameh
📌دیشب اسرائیل به ساختمان های موسسه که موسسه مالی و اعتباری است حمله کرد؛ این موسسه یکی از موسسات پاک بانکی لبنان بود که نه تنها بعد از بحران مالی 2020 لبنان درهایش را نبست بلکه به شدت به مردم کمک کرد این موسسه از جمله موسساتی است که علامه سیدعیسی طباطبایی نماینده امام و رهبری در لبنان آن را تاسیس کرد. او که بیش از 50 سال است که در لبنان خدمت می کند از این موسسه به عنوان موسسه بیت المال یاد می کند چون نخستین سرمایه این موسسه از تامین شد حاج علی زریق که یکی از دستیاران بوده در مصاحبه ای که چند سال پیش با ایشان داشتیم نحوه راه اندازی این موسسه را برای ما شرح داد که بد ندیدم مرور کنیم: 🔻جوانان مقاومت به چیزهای زیادی برای جنگ نیاز داشتند و سید طباطبایی از جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک کرد تا اینکه در سال 1982 سید طباطبایی، حاج حسن شامی و حاج محمد برجاوی به فکر افتتاح صندوق قرض الحسنه افتادند. در ابتدای افتتاح، سید عیسی 5000 لیره تامین کرد. من امانتدار صندوق بودم و برادران مسئولیت ارائه لیست مربوط به خانواده های آسیب دیده را برعهده داشتند که با دادن پول از صندوق به آنها کمک می کردیم. خواهر من آن موقع در یک قرعه کشی، مبلغی به قیمت یک ملیون لیره به دست آورد و ما از او درخواست کردیم که خمس‌ش بپردازد. با اجازه گرفتن از ایران، او 200 هزار لیره خمس داد که در داخل صندوق قرض الحسنه گذاشتیم. کار ما پیشرفت کرد و به برادران قرض 5000 لیره که در آن زمان به 3000 دلار می ارزید، دادیم. ... ◀️ بعد از آن با کمک های چهار مؤسسه لبناني بنیاد شهید، کمیته امداد، مؤسسه مجروحین و مؤسسه قرض الحسن، شبکه تلویزیونی در ایجاد کردیم. ... ⏺️ سید طباطبایی پرداخت سود و نحوه تقسیط وام را برای رزمندگان مقاومت آسان می‌گرفت. ولی بعد از آن، قیمت دلار افزایش یافت و قیمت لیره پایین آمد. از این رو سید به ایران رفت و پول بسیاری برای کمک به صندوق، جمع آوری کرد. در حال حاضر این صندوق، بیش از 20 شعبه در لبنان دارد.در ابتدا ،كميته به بررسی لیست های افراد می پرداخت و سپس به کسانی که واقعا نیازمند هستند پول می داد. کامل این مجموعه را می توانید در ویژه نامه ای که در هشتمین دوره جشنواره عمار تهیه کردیم مطالعه کنید: https://t.me/AmmarFest/6333 @p_nevesht
📌کله تاس و تیشرت سفیدش را از زاویه صندلی عقب تاکسی می‌دیدم. آقای راننده برایمان می‌گفت که با همسر ایرانی‌اش در آلمان آشنا شده و الان با هم در زندگی می‌کنند. وسط تعریف‌ها یک‌باره تُن صدایش تغییر کرد. از ما خواست یواش‌تر صحبت کنیم و با گوشی‌مان فیلمبرداری نکنیم. مبهوت از تغییر یکباره لحن راننده، دور و برمان را نگاه کردیم. متوجه شدیم در حال عبور از بزرگراهی در وسط هستیم و راننده می‌ترسد پهبادهایی که بالای سرمان وزوز می‌کنند، صدای ما را بشنود و همان موقع مورد هدف‌مان قرار دهد. این ترس تا آخر مسیر در وجود راننده بود. حتی آن‌موقعی که می‌خواستیم کرایه را حساب کنیم و مجبور شد چند ثانیه بیشتر در ورودی محل استقرار ما بایستد تا پول خرد را از جیبش بیرون بیاورد، چندبار "لاحول و لاقوه الا بالله" گفت و با صدای لرزان و عصبانی‌اش تشر میزد که چرا زودتر پول را نداده‌ایم تا مجبور نباشد این‌جا بایستد. با وجود مقاومت شجاعانه ، این وضع روحی بخشی از مردم لبنان در مواجهه با صدای زنگ‌دار پهبادهایی است که ۲۴ساعته بالای سرشان رژه می‌رود و ارتشی که نه‌تنها ندارد که پدافندی برای مقابله با موشک‌ها و حتی پهبادها در اختیارش نیست. . ✅امروز که خبر حمله اسراییل و مقابله نیروی پدافندی ایران در مقابل پیشرفته‌ترین هواپیماها و موشک‌های اسراییلی را شنیدم، یاد احساس و تحقیر و بی‌پناهی مردم لبنان در مواجهه با نیروی هوایی ارتش اسراییل، افتادم. کل لبنان کوچکتر از استان قم ماست. حفاظت از یک میلیون و ششصد و اندی هزار کیلومتر از ما خیلی سختتر از همان اندی هزار کیلومتر لبنان است ولی نتیجه عملکرد پدافندی ما این شده که مردم ما نه‌تنها در مقابل حمله رژیم احساس ترس نمی‌کنند که حتی ورزش صبحگاهی صبح روز بعدشان را هم به زمان دیگری حواله نمی‌دهند. پ.ن: فیلم الصاقی، صدای پهباد رژیم است در منطقه الحمراء؛ مرکز بیروت محمدحسین عظیمی راوی اعزامی راوینا @ravina_ir به لبنان @ravayat_nameh