﷽
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_محسن_حججی
📌به روایت همسر
قسمت: 6⃣
✍پسر پدرم
🌺آقا محسن در جلسه خواستگاری گفتند که من سر سفره شهدا نشستهام و در مسیری قدم گذاشتهام که دلم میخواهد با همسرم آن را ادامه بدهم...
همسری که اول من را به سعادت و سپس به شهادت برساند. شما میتوانید کمکم کنید؟ گفتم بله اما شما هم پسر بابای من میشوید. گفتند بله. گفتم پس یاعلی... صبح فردا هم رفتیم برای آزمایش.
🌺فقط همان یک جلسه با هم صحبت کردیم و جواب مثبت دادم.
🌺فقط و فقط ایمانشان مرا جذب و مصمم به انتخاب ایشان کرد.....
🌺موقعی که آقامحسن برای خواستگاری آمد، شاغل در یک شرکت معمولی بود و حتی هنوز وارد سپاه نشده بود. با این حال من و پدرم اصلا بحث مالی را جلو نکشیدیم. چون تنها ایمانشان ما را جذب کرد و اینکه پدرم به آقامحسن گفته بود من پسری ندارم، میتوانی پسرم باشی که او هم قبول کرده بود.
🌺البته حضور در مؤسسه شهید کاظمی و فعالیتهای فرهنگی هم به نوبه خود در این انتخاب بیتأثیر نبوده است
ادامه دارد...
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@abbass_kardani✅