کرونا که تمام شد، تا چند هفته و چند ماه، بیشتر از همیشه قدر زندگی را خواهیمدانست، کمتر بهانه خواهیمآورد و بیشتر لبخندخواهیمزد.
کرونا که تمام شد، کنار هم خواهیمنشست و باورمان نخواهدشد که چند ماه قبل چه روزگار غریبانهای داشتیم، عکسهای دوران قرنطینه و سختی را نگاه خواهیمکرد و به چهرههای ماسک زدهمان خواهیمخندید.
کرونا که تمام شد، چقدر《یادت هستِ》مشترک داریم برای گفتن و چقدر افسوس ناگزیر داریم برای خوردن، افسوسِ درد تحمیلی و مبهمی که ریشهی دقیقی نداشت، افسوسِ پاره عمری که در اضطراب و انزوا تباه شد، افسوسِ آنانی که رفتهاند و بازگشتی ندارند، افسوسِ روحی که زخمهای عمیقی برداشته...
کرونا که تمام شد، ما آدمهای قویتری شدهایم، آدمهایی که انتهای اندوه را به چشم دیدهاند و به استخوان، لمس کردهاند، آدمهایی که پوستِ صبر و طاقتشان کلفتتر شده، آدمهایی که آنقدر سیاهی دیدهاند که به اندک نوری، دلخوش میشوند، آدمهایی که دیگر بهتر از هرکسی میدانند لذت چیست، خوشبختی چیست، آرامش چیست،
آدمهایی که از سطح توقعاتشان کاستهاند و به دلخوشیهای کوچکشان افزودهاند، که راحت شدهاند و سخت نمیگیرند، که راضی و آرام و دلخوشند به سلامت و لبخند عزیزانشان...
آدمهایی که فقط میخواهند حالشان خوب باشد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@alfavayedolkoronaieh🌱
💢 حتی باد و میوه و بو 💢
✳️ پيامبر خدا (صلىاللهعليهوآله) دربارهٔ حقوق همسایه چنین فرمودند:
🔺اگر از تو کمک خواست كمكش كنى، اگر از تو قرض خواست به او قرض دهى، اگر نيازمند شد نيازش را برطرف سازى، اگر مصيبتى ديد او را دلدارى دهى، اگر خير و خوبى به او رسيد به وى تبريک گويى، اگر بيمار شد به عيادتش روى، وقتى مُرد در تشييع جنازهاش شركت كنى، خانهات را بلندتر از خانهٔ او نسازى تا جريان هوا را بر او مانع نشوی مگر آنكه خودش اجازه دهد. هرگاه ميوهاى خريدى براى او هدیه بفرستى و اگر اين كار را نكردى مخفيانه ميوه را به خانهات ببر و فرزندانت را با ميوه بيرون مياور تا بچههایش آزرده نشوند و با بوى ديگت او را ناراحت نكن مگر آنكه مقدارى از آن غذا را براى او بفرستى.
📚 مسكّن الفؤاد، ص ۱۰۵.
@hamidhossaini
@alfavayedolkoronaieh🌱
انقلاب امام سالم بود، انتخاب غلط فساد آورد
#انتخاب_درست
@alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناذرله صباي ... اصبحله عبد 💔
وجودی دارم
از مهرت گدازان...
#عطر_بهشت
@alfavayedolkoronaieh🌱
وقتي مادربزرگ زنگ مي زد و با خبر آمدنش ما را ذوق زده مي كرد حتما سؤال مي كرد: چه مي خواهيد؟ بس كه دوستمان داشت، بس كه براي لبخندها و بالا پريدن ها و خوشحالي مان دلتنگ بود. مادر ابرو بالا مي انداخت و اشاره مي كرد كه بگوييد: خودتان را مي خواهيم! اما دل توي دلمان نبود كه مادر بزرگ وقتي قربان صدقه مان مي رود دوباره بپرسد: چي مي خواهيد؟ و ما همه فكر و ذكرمان سوغاتي هاي رنگارنگ بود.
وقتي هم كه يكي دو روز بعد بابا مي رفت ترمينال يا فرودگاه دنبالشان باز فقط چشممان دنبال سوغاتي ها بود و حتى وقتي مادربزرگ ما را بغل كرده بود و به سينه مي چسباند باز هم از گوشه چشممان به چمدان و ساكش نگاه مي كرديم كه بابا كجا مي گذاردشان و باز هم وقتي دور هم مي نشستيم و مادر چاي مي آورد بيتاب بوديم كه مادر بزرگ احوالپرسي هايش را بكند و چايش را بنوشد و حرفهايش با بزرگترها تمام شود و زودتر برود سراغ سوغاتي ها و مادربزرگ هم كه خوب اين را مي فهميد نشسته و ننشسته استكان چاي را نصفه رها مي كرد و مي رفت مي نشست كنار چمدانش و هر چي مامان حرص مي خورد با محبت نگاهمان مي كرد و مي گفت من خسته نيستم، چاي من ديدن اين بچه هاست! و وقتي از سروكولش بالا مي رفتيم و مامان ناراحت مي شد و دعوايمان مي كرد مادربزرگ اخم مي كرد و مي گفت: چه كارشان داري ؟ "نوه هاي خودم هستند"! آه كه چه قدر توي اين يك جمله آرامش بود و چه قدر اين عتاب و خطاب مادربزرگ براي ما امنيت داشت كه مي گفت: "به كسي ربطي ندارد ! نوه هاي خودم هستند"!
آن وقت با مهرباني و لبخند سوغاتي ها را تقسيم مي كرد، و آن چند روز كه مادربزرگ پيش ما بود سخت گيري هاي مادر و پدر هم قدري كم مي شد چون يك بزرگتر قوي و مهربان بود كه مي گفت: نوه هاي خودم هستند! و ما مي دانستيم هر وقت بخواهيم خودمان را لوس كنيم مي توانيم به آغوشش پناه ببريم. مي گفت: اين چند روز كه من اينجا هستم با اين بچه ها كاري نداشته باشيد!
مادربزرگ را دوست داشتيم به خاطر مهرباني هايش ، به خاطر قصه هايش، به خاطر تحمل و مدارايش، به خاطر سوغاتي هايش و او خوب مي فهميد كه گرچه خودش را دوست داريم ولي قد وقواره ما عمق مفهوم خودتان را مي خواهيم نيست! اين حرف گرچه از عمق جان مامان و بابا در مي آمد اما براي ما تعارف بود، چون بچه بوديم!
...حالا حكايت ماست و پدري كه مي گويد "ما عبدتك خوفا من نارك/ خدايا به خاطر ترس از آتش عبادت نمي كنم" و ما بچه هايي كه گرچه به تعارف مي گوييم:"و لا طمعا في جنتك/ به طمع بهشت عبادت نمي كنيم" اما چشممان دنبال چمدان سوغاتي هايي است كه قرار بوده با رسيدن ماه رجب گشوده شود و خدايي كه آغوش مهر و محبتش را باز كرده و براي همه ابرو بالا مي اندازد و اخم مي كند كه فضولي موقوف! چه كار داريد ؟ "الشهر شهري والعبد عبدي و الرحمة رحمتي/ ماه ماه من است و بنده هم بنده من و رحمت هم رحمت من است"!
هر كه را بخواهم - هر چه گنهكار و بدكار- مي بخشم !
ما قد وقواره مان قد و قواره پدر امت امير المؤمنين نيست كه بگوييم: خدا را براي خودش مي خواهيم !
ما كودكان معرفت و ايمان، يكسال چشم به راه بوده ايم تا ماه رجب برسد و خودمان را براي خدا لوس كنيم و خستگي ها و دلتنگي هايمان را در آغوش محبت و لطفش بياندازيم. يكسال منتظر ماه رجب بوده ايم تا خرابكاري ها و بدرفتاري هايمان را درست كند و ببخشايد. يكسال منتظر ماه رجب بوده ايم تا خدا با چمدان سوغاتي هايش برسد و مغفرت و رحمت و رضوان و غفرانش را بر سر و رويمان بريزد و بگويد: " بنده هاي خودم هستند، به كسي هم ربطي ندارد"!
#رجب #بارش_رحمت #شهر_رجب #ريزش_بى_امان_باران_مغفرت
در آستانه ماه رجب از همه دوستان ملتمسانه طلب و تمناي دعا دارم.
@morzaeri
@alfavayedolkoronaieh🌱
لباس قشنگی پوشیدی، عطرت چه خوبه، موهات بهت میاد، اخلاقت خیلی خوبه، چقدر مهربونی! ممنون که انقدر انرژی داری، ممنون که حواست هست، دوست داشتنی هستی، کارت رو خوب بلدی و ...
چرا این جملات رو از هم دریغ میکنیم؟
@ir_tavabin
@alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
💫 به فرزندانمان آرزو کردن را، یاد بدهیم.
#لیلة_الرغائب
#ماه_رجب
#این_الرجبیون
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
@alfavayedolkoronaieh🌱
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
🗞صفحه اول روزنامههای پنجشنبه، ۳۰ بهمن ۱۳۹۹
@HawzahNews| خبرگزاریحوزه