eitaa logo
از هر دری سخنی
547 دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
8هزار ویدیو
431 فایل
آشفتگیه،بایدببخشید... ارتباط با مدیر @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خط حزب الله
🔔 شماره‌ی جدید نشریه‌ی منتشر شد: ♨️ | الگوسازی برای در یک‌سال پایانی؛ مثل 🔶 | یک از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شب عاشورای ۴۵ سال قبل؛ نجات 🔹 | آینده از آن و و است 🔻 | شما امکاناتتان از (ع) بیشتر است 🔰 | عظیم را کسی به وجود می‌آورَد که دلش نلرزد @Khattehezbollah
لَاخَلَّفَنِيَ اللّٰهُ عَنْكُمْ بِذُنوُبِي خداوند به‌خاطر گناهانم مرا از شما محروم نکند. (فرازی از صلوات بر حضرت ) بحار الأنوار؛ ج‏98؛ ص226 @bahaneee @alfavayedolkoronaieh🌱
هدایت شده از تنها علاج
14.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 اسم #سیدالشهداء کافی‌ست... 🔸 حول محور دین، از پراکندگی جلوگیری کنید. 🔹 طوری با هم #متحد باشید که یک نفوذی نتواند در [کار] شما دخالت کند. 📌 سخنرانی علامه مصباح یزدی در جمع فعالین هیئات مذهبی کشور پیرامون لزوم #شبکه‌سازی در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی #تشکیلات #آیت_الله_مصباح_یزدی @Farhangyazd @tanhaelaj
‍کرامتی از امام خمینی 🌹 آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰. @reza888 @alfavayedolkoronaieh🌱