#حضرت_خدیجه #ام_المؤمنین
@shere_aeini
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است
قلم از آنچه در افکار من است آگاه است
پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است
صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است
باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را
تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را
باغ در رویش خود فصل بهاری دارد
عشق در اوج جوانی است، قراری دارد
نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد
پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد
بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر
در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير
همسر بی بدل حضرت طاها او بود
لایق مادری اُمِ ابیها او بود
نور را آینه هرآینه تنها او بود
مصطفی آن همه تنها شد اما او بود
با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست
تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست
السلام ای که در این شعر سرانجام تویی
مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی
دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی
ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی
به مقام تو چه اندازه حسادت بردند
لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند
ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر
شرمگینم که نداریم کلامی در خور
ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر
خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر
وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما
شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما
گفتم از مدح تو از روضه ات اما کمتر
رفتی و ماند غمت روی دل پیغمبر
دخترت فاطمه جان داد پسِ آتشِ در
مجتبی آه کشید از دلش از سوز جگر
آمد از عرش برای تو کفن، طیب و پاک
نوه ات کرببلا بی کفن افتاد به خاک
**
"سرمایه ات خرج مسلمانی ما شد
حق مسلمانی ما با تو ادا شد...
شاعر:#مهدی_خیامیان
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
=============================
@alfavayedolkoronaieh🌱
#وداع_با_ماه_رمضان
@shere_aeini
شوّال اگر نشد به محرّم حساب کن
این روسیاه را بخر ، آدم حساب کن
یک عمر گفته ام به همه نان خور توام
فطر آمده ، زکات مرا هم حساب کن
اشکم چکیده در غم تو صبح و ظهر و شام
این چشمه کوچک است تو زمزم حساب کن
یا ایهاالعزیز گناهم اگر زیاد
با عفو خود گناه مرا کم حساب کن
صف بسته اند خیل طلبکارهای من
تو ضامنم شدی خودت از دم حساب کن
یک اربعین مسافر تو می شوم حسین!
با اینکه روسیاه می آیم ، حساب کن
خوبان عالم اند همه زیر سایه ات
من را دخیلِ سایه ی پرچم حساب کن
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
____
@alfavayedolkoronaieh🌱
#دهه_کرامت #مدح_امام_رضا
@shere_aeini
مثل آن پرچم سبزم که رها در باد است
که گرفتار تو مانده است اگر آزاد است
مثل این قافیه گل می کنم آن وقتی که
شاعرت در غزلش زائر گوهرشاد است
حال من حال جوانی است که در پای ضریح
مبتلا مانده به یک کوری مادرزاد است
راستی پای ضریحت چقدر بنشیند؟!
نامه اش دیرزمانی است که تو افتاده است
از سه باری که قرار است یکی هم کافی است
احتیاجی چه به رو کردن آن اسناد است
آهویی آمده با پای خودش در دامت
این چه صیدی است که دلباخته صیاد است
به طمع آمده ام ، باز عطش آوردم
به امیدی که بنوشانیم آبی با دست
آنقدر حرف زیاد است ،خودم خسته شدم
خوب شد حوصله ی پنجره از فولاد است
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
@alfavayedolkoronaieh🌱
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
@shere_aeini
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد، علی پشت در بود
علی بود امّا نه مثل همیشه
که رخسارش از شبنم شرم، تر بود
گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا
مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!
علی خواست لب وا کند، لب فرو بست
نگفت و محمّد خودش باخبر بود
«فداها ابوها»، نگاهش به زهراست
به نوری که در خانهاش جلوهگر بود
به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید
به زهرا که شاد از قضا و قدر بود
علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست
علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود
زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ
که داراییِ او همین مختصر بود
زره شد جهیزیّۀ عشق اما
از آن روز زهرا برایش سپر بود
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
@alfavayedolkoronaieh🌱