eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🍃چند ساعتی می‌شد که حالِ بدِ مادر، بدتر شده بود و فاطمه، ساکت تر از همیشه گوشه ای از اتاق کِز کرده بود. زانُوانِ کوچکش را در بغل می‌فشرد و چشم هایش مدام پر و خالی می‌شد😓 🍃مادر گاهی چشمانش را باز می‌کرد و با بی حالی را صدا می‌زد و اسما سراسیمه کنار بانو می‌نشست تا هرآنچه می‌خواهند، مهیا کند. 🍃بار آخر گوشه چشمی به زهرای کوچک می‌انداخت و در گوش اسما صحبت می‌کرد. آنقدر گفت و گفت تا قطره اشکی از چشمانِ اسما بر تار و پود بستر فرو رفت. بعد از سفارشاتِ لازم، فاطمه را صدا زد و دخترک با بغضی که می‌گرفت کنار نشست🥺 🍃خدیجه آرام تن نحیف دخترکش را در آغوش کشید و با خود فکر کرد، گل که تابِ فشار ندارد، چطور بدن نحیف دخترکش پشت در تحمل خواهد کرد؟ و همین بهانه ای شد تا دخترک را محکم به خود بفشارد. 🍃فاطمه اما احساس عجیبی داشت. غمی بزرگ کوچکش را می‌فشرد. سرش بی‌حرکت ماند و این یعنی سینه مادر تکان نمی‌خورد.!😞 🍃از آغوش مادر بیرون آمد و خیره به اسما که هق هق خود را خفه می‌کرد پرسید : اسما، مادرم دیگر بیدار نمی‌شود؟ و مبهوت به سمتِ اتاقی که پدر در آن می‌خواند، قدم برداشت. درآغوش پدر پنهان شد... 🍃حضورفاطمه، در آغوش پدر، بند از دلِ پاره کرد و دریافت یارِ باوفای روز و شبهای بندگی اش به دیدارِ شتافته. را در عبای خود پیچید. عبایی که شبهای بسیار، عطر نماز شب هایش را به آغوش کشیده بود😭 🍃جانش را که میانِ خاک میگذاشت، تمامِ لحظاتِ بودن خدیجه(س) را مرور می‌کرد، "بزرگ بانویی که تمامِ مال و ثروت خود را برای و در راهِ خدا هدیه کرده بود. بانویی که مادرِ فاطمه بود و تاوانِ عشقِ بی نظیرش به (ص) تنهایی و سختی کشیدن در شعب ابی طالب شد." و حالا رسول الله به سختی دلِ از جانِ خود می‌کَند...💔 🍃به خانه که باز می‌گشت با خود اندیشید، زین پس بدونِ خدیجه(ص) همچون گور، سرد و تاریک خواهد بود. و پیامبر از دلبرش، تنها را به یادگار داشت که عجیب گرما بخشِ قلبِ خسته پدر بود... 🍃محمد(ص) همراهِ خدیجه(س) نیمی از و قلب و جانش را به آغوش خاک سپرده بود. 🥀به مناسبت سالروز جانسوز اُمُ المومنین؛ (س) ✍نویسنده : 📅تاریخ انتشار : ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
🍃اینبار میخواهم از مردی بگویم که برفراز آسمان ها پرواز میکرد و با رشادت هایش ناب محمدی را یاری می نمود. 🍃همان مرد که شجاعانه و دلیرانه اولین اسرا را از گرفت. همانی که تک تک تانک های منطقه دشمن را با هوشیاری و زیرکی منهدم نمود. اما در پس تمام این موفقیت ها؛ اخلاصی نهفته بود که عهدی بود با جانانش. 🍃 اگر باشد و کار برای ؛خود خداوند کارها را عطر و بوی آسمانی میبخشد و در نهایت خریدار دلبری های همیشگی ات میشود. راستی عزیز؛ شنیده ام که به رفیقتان گفتید :« اگر قدرت داشتم راه را باز میکردم و دل های تشنه ی این مردم را به زیارت سیراب می کردم.» آری شما تلاش میکردید راه را برای ما باز کنید و در نهایت این خود شما بودید که در راه اسلام و خدا و مکتب حسین بن علی(ع) کربلایی شدید🕊 🍃دعایمان کنید؛ سیم خاردارهای نفسمان سخت زمین گیرمان کرده است؛ مگذارید جا مانده ی این زیارت بشویم؛ دستمان را بگیرید. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۵ خرداد ۱٣٢٢ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اردیبهشت ۱٣۶۱ 🕊محل شهادت : بیت المقدس 📅تاریخ انتشار : ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : شیراز _دارالرحمه
《بسم الله الرحمن الرحیم》 🍃ای شکوه دمیده بر شب های تاریک دلم، صدایت میزنم. این خشکیده صدا در جستجوی شمیم حضورت، تقویم را به آشوب کشیده ... 🍃ای سپیده ی مطلق، بر روح خمیده ی زمین. میدانی شنبه هایم بی تو به رنگ حسرت غروب است. شنبه هایم بوی حسرت می دهد. شرمگینم از انفصال لحظه ها بدون عطر حضورت💔 🍃دستانم را بخشیده ام به جاذبه ی گهواره ی زمین، و در سجده ی قلم، تو را می طلبم! 🍃آقای من برگرد. نه اینکه نیستی نه اینکه نداریمت تو هستی. این ماییم که نیستیم، ما غایبیم از محضر مهربانی‌ات. 🍃ما دستمان خالی‌ست، ما بدون تو دلخوش کرده ایم به سرگرمی دنیا، راستش را بخواهی خسته‌ایم و شما این را در اشک‌های پنهان و تنهایی‌مان دیده ای... 🍃خستــه ایم خستــه از هر روز دویـــدن ها و نرسیــدن ها، خستـه از غرق شدن در هاو غفلت از شما، خستـه از هوای خاکستری بی رحمِ غفلت که را تیره کرده... 🍃ما تو را برای همه‌ی ثانیه هایمان می‌ خواهیم برای همه ی لحظه هایمان. ریه های انسانیتمان، بودنمان، بنده ی عبد بودنمان پر از سیاهی و آلودگی‌ست؛ هوا سنگین شده من و هفت میلیارد انسان دیگر نمی‌توانیم نفس بکشیم؛ آقا برگرد😢 🌹 ✍نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
🍃بی مقدمه می‌نویسم، از تویی که در آغوش متولد شدی در هیاهوی سال شصت و دو. شدی مخزن‌الاسرار مادر تا دلِ نگرانش از دوری فرزندش آرام بگیرد. 🍃او هم همه آن نگرانی ها را لالایی کرد و در گوشت ‌گفت، از رزم رزمنده ات‌گفت وَ تو به خواب رفتی. خلاصه اش کنم اینکه با همین لالایی ها قد کشیدی و شدی تخریب، سجاد دهقان. 🍃حال و هوای صاف و آبی آن روز های اردیبهشت با روحت عجین شده بود و نیتت را زلال و صاف ساخته بود، به قول همسرت همین اخلاص و نیت پاک‌ات تو را تا میان "ای کاش" هایت برد... 🍃آخر خواندم که گفته بودی ای کاش به تشت حامل سر مبارک می‌رسیدیم، ای کاش به سه ساله دلتنگ پدر می‌رسیدیم ای کاش...* 🍃و درست زمانی که اینها قرار بود دوباره تکرار شود و دنیا را باز به خود ببیند تو رسیدی! به جایی که میشد یک نفس تا عرش اعلا رفت، قطعه ای از را به غنیمت گرفت و پناهنده شد. 🍃و اکنون تو شش سال است که به خدا پناه بردی و در آسمان سکنی گزیدی وَ فرزندانت سی و هشتمین سالگرد میلادت را در زمین کنار مزارت جشن میگیرند. 💐 پ.ن* بخشی از وصیت نامه شهید ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۱ اردیبهشت ۱٣۶٢ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ بهمن ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب 🥀مزار شهید : کازرون
✨به نام خدا 🍃از نوجوانی علاقه ای شدید به داشت و همین امر سبب شد تا دل از دنیای خاکی بکند و برای دفاع از حرم راهی سوریه شود با اينكه پدر، مادر و همسرش در ابتدا مخالف رفتن او براي نبرد با گروهك هاي داعشي بودند. 🍃 اما اصرار او براي دفاع از حرم پيام رسان واقعه ، آنان را راضي مي كند تا بگذارند، جگر گوشه شان با خيالي آسوده به نبرد با داعشيان برود. 🍃اگرچه شهید شکوری میدانست بازگشت از این راه دشوار، آسان نیست اما وقتی پای عشق به و شهادت در میان باشد، مشقت راه نه تنها آسان مي شود بلكه افتخار در راه دفاع از و روزي خوردن در آستان دوست، شيريني و حلاوت خاصي دارد كه قابل قياس با هيچ يك از امور مادي در دنياي فاني نيست. 🍃 در کمتر از سه هفته افتخار شهادت نصیبش شد. اخلاق و رفتار نیکو این ، سخت کوشی و پشتکارش، و فداکاریش زبانزد است،برخی از این ویژگی‌ها آنقدر بارز و هویداست که نیاز به جستجو ندارد و برخی آنقدر ظریف است که باید کمی در آن تامل کرد. 🍃سپس متوجه شد که این شهدا چه روح بلند و عرفانی را در وجود خاکی خود جای داده‌اند تا جان خود را افلاکی کنند. شهادت همتی والا و راده ای محکم میخواهد که تنها مردان خدا به این قرب الهی میرسند. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ اردیبهشت ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ فروردین ۱٣٩۶ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گنبد کاووس
🍃بسم الله الرحمن الرحیم اولئک الذین امتحن قلوبهم للتقوی آنها کسانی اند که خدا قلب هایشان را برای تقوی امتحان کرده♡ 🍃از همان اوایل زندگی ارادت خاصی به داشتی، بدیهیست که زندگی کردن با چنین انسان هایی تورا کرد. 🍃وقتی در کشاش این دنیای نا متقارن همه درگیر روزمرگی های خود بودند، تمام دغدغه ات زنده نگه داشتن یاد شهدا که این کار کمتر از نبود🌺 🍃خوب میدانستی قصه حق و را، داستان جان را که امانتی از سمت برای انسان ها بود. میگفتی زندگی در این دنیا را به امید رسیدن به شهادت، شب را به روز و روز را به شب سر میکنم. 🍃میگویند شهادت جان کندن نیست، کندن است. می‌گفتی زمانی که لحظه دل کندن برسد و بخواهم انتخاب کنم لحظه ایی درنگ نخواهم کرد وانتخابم را انجام میدهم🌹 🍃زرق و برق این در مقابل چشمانت ارزشی نداشت.بعد رفتنتان شهرمان مردانی چون شما شده.مردمان شهر و دیارتان را بعد از خود به کسی سپرده ایید؟ دستمان را بگیرید که جزشما دستگیری در این دنیا نداریم😓 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۶ 📅تاریخ شهادت : ۹ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : اهواز
🍃 نشانه ی اصلی حضور تو در میدان های جنگ بود. میدان به میدان؛ پا به پای تمامی رزمندگان قدم به وادی نهادی و جانانه تلاش میکردی تا مبادا ذره ای از خاک وطنت به دست مزدوران بیفتد... 🍃میدانستی این خاک؛ شهیدان زیادی را به چشم خود دیده است تا خود را از دست ندهد. وصیت نامه یاران شهیدت را در کنج قلبت ثبت کردی و تمام خود را کردی تا از قافله ی حسینِ(ع) فاطمه جا نمانی... 🍃خودت نیز بودی که گوش به فرمان خدا باشید و حواستان را جمع ازمایش های دنیوی کنید. گفته بودی دلبسته دنیا شدن پایان خوشی ندارد و باید دل کند از دنیایی که هوا و هوسش کشنده است. راه نجات از انحرافات فکری را پیروی از خط و میدانستی و خودت نیز شاگرد این رهرو بودی... 🍃در اخر هم این بود که خریدارت شد و محشورت کرد با ارباب بی کفنِ . نکند مارا فراموش کنی که این روزها سخت به دعاهایت محتاجیم🤲 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ اردیبهشت ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ٢۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : شلمچه
🌸اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ .... 🍃این صدای قنوت است، که جان دیگری در شریان های زمین تزریق کرده، گویی امروز وجود زمین از تمامی گناهان تصفیه و دلش از هر غصه ای آزاد است... 🍃امروز، جانهاییست که در طول یک ماه، کمال تلاششان را به اوج رسانده اند تا خود را به کشتی نوح رسانند و از بند نفس و وساوس شیطانی رهایی بخشند، همان هایی که روحشان را با ذکر یا پاک کردند و با دعا های سحرشان خود را به وصال الهی رساندند... 🌸امروز ضیافت بندگانیست که هایشان را به قصد قربت الهی ادا کردند... 🍃بشارتتان باد، ای بندگان که امروز گناهان گذشته‏تان آمرزیده شد! پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید؟» 💫عید سعید فطر بر تمامی قلب های آسمانی مبارک ✍نویسنده: 🌸 📅تاریخ انتشار : ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
✨سلام بر تو که جانِ مایی 🍃مهربانا! خواستم وصف تو را کرده باشم، اما زبان خامم یارای توصیف بزرگواریِ عزیزی چون تو را ندارد. پس بگذار از حال و هوای این روزهایمان برایت بگویم... 🍃آقا جان! دنیا پر از نمرود هایی ست که دوستان خدا را، زنده زنده و بی گناه به میانهٔ می‌فرستند. پر از هایی ست که آشکارا ادعای خدایی می کنند و مردم را خود می دانند. 🍃پر از ابو سفیان و ابو جهل هایی ست که هیچگاه دست از دشمنی کردن با و اولیای خدا بر نمی‌دارند. حنجره های با آن شکم های چسبیده به کمر از شدت گرسنگی، فریاد میزند که ما خود را می خواهیم. 🍃قلّاب سنگ های در دستان مردم فلسطین داد میزند که کجاست نجات دهندهٔ ما؟ مردمانی که در زندان های تاریک و نمور رژیم غاصب صهیونیست و مستکبرین آمریکایی و امثالشان به سر می برند، تو را می خواهند. 🍃مهربان امام! خدا را به حق عظمت سلام الله علیها قسم میدهیم، برگرد. به ناله های شب هنگامِ سینه سوختگانِ فراقت. به اشک سه ساله های آواره در خرابه ها. به رگ های بریدهٔ رزمندگان اسلام... 🍃به ، یاحسین گفتن های مظلومان. به بغض های فرو خفته در گلویِ اسیران. به شدت اضطراب گمشدگان. و به سوز جگرِ منتظران ، برگرد. برگرد که این دنیا نفس تازه کند و به و یاس ، معطر شود. 💫🤲 ✍نویسنده: 📅تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
🍃شاید برای معرفی شهید علی اکبر صادقی کافی باشه بگی :" شهیدی که در به درخواست مادرش چشم باز کرد." همین! 🍃در به دنیا آمد اما مطلق دل به آن نبست. گویی از همان ابتدا متوجه شده بود که این عجوزه عروس هزار داماد است و پر از  زرق و برق و نیرنگ. تا جایی که وقتی همسرش را عقد کردند اعلام کرد اگر جنگ تمام شد و سالم برگشتم زندگیمان را شروع می کنیم. الان وقت جنگ است نه وقت شروع زندگی! من راضي نيستم دختري را به خانه بياورم و با رفتنم باعث عذاب و ناراحتي او شوم. 🍃 مرحومه ملوک خانم، فرموده بودند: " روز تشییع جنازه رفتم داخل قبر. هیچ کس دیگری به جز من و علی اکبر داخل قبر نبود. سرم را بردم نزدیک صورتش و گفتم: خدایا! تو رو به علی اکبر قسمت میدم که یک بار دیگه چشمان علی اکبرم رو به من نشون بدی. همون موقع بود که چشمان علی اکبر باز شد. به همون زیبایی بود که در شب دامادی اش بود. خدا رو شکر کردم که آخرین خواسته ام در مورد فرزندم برآورده شد. به کسی چیزی نگفتم و از قبر بیرون آمدم. تا چند سال بعدش هم به کسی حرفی نزدم اما از روی هایی که گرفته شده بود راز من و علی اکبر فاش شد" 🍃بنده کلید این راز و ی خداوند را بین وصیت نامه اش یافتم. "سعی نمایید در کاملا هدفتان رضای باشد نه تبلیغ اسم و شخص. در ادامه این راه کوشش نمایید و سعی کنید سربازان با وفایی برای حسین (ع) و امام زمان (ع) باشید. هم بسازید و هم تربیت نمایید که تربیت حسینی مسئله مهمی است و بدنبال آن است" 🍃به قول "صغیر اصفهانی" حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده‌ لوح سیئات است حسین ای شیعه! تو را چه غم ز طوفان بلا؟ جایی که سفینه النجاه است حسین روحش شاد و یادش گرامی♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۴ فروردین ۱٣۴۱ 📅تاریخ شهادت : ٩ خرداد ۱٣۶٧ 📅تاریخ انتشار : ٨ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : عراق 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
✨به نام خدای مردان بی ادعا 🍃لباسش را بر تن کرد، اسلحه‌اش را به کمر بست، کفش‌هایش را برای گام برداشتن در جاده‌های سنگی زندگی پوشید. فرزند کوهستان های بود. پس خوب آموخته بود چگونه با ناسازگاری های زندگی کنار بیاید. از در که خارج شد، تعلقاتش را همانجا گذاشت. جانش را در دست گرفت و راهی شد... 🍃به کجا؟ به هرکجا سرنوشت او را ببرد. نمی دانست چه در انتظارش نشسته. نمی دانست امروز خورشید طلوع کرده تا نظاره‌گر آغاز حیات ابدی‌اش باشد. اما یک چیز را خوب میدانست. تا فرمانروای دل اوست، ترس راهی برای نفوذ در دلش ندارد. 🍃و این باور‌ و به حقیقت ذات حق بود که شجاعتِ ایستادن در برابر اشرار را به وجودش تزریق کرد. تنها بیست سال داشت که این آزمون بزرگ در پیش رویش قرار گرفت. اما او مرد ترسیدن و فرار کردن نبود. که اگر این کار را کرده بود، شراب وصل نمی‌نوشید. 🍃راه در پیش گرفت اما دست جور ضربه ای سخت بر پیکرش وارد کرد و اورا از پای انداخت. شاید آن‌هنگام که خون پاکش زمین را رنگ می‌کرد و بلندش عزم پرواز کرده بود، با خود می‌گفت: اکنون که قایق دلت در دریاست و طوفان بنای بازی در پیش گرفته، همه چیز را به خدا بسپار. اوست که می‌داند ساحل آرامش کجاست. و چه ساحلی آرامش‌بخش تر از ساحل ❣️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ خرداد ۱٣۵۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ خرداد ۱٣٧۰ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : زاهدان 🥀مزار شهید : بهشت زهرا اسد آباد همدان
🍃سال هزاروسیصدوچهل در شهرکرمان از دامان پدری عالم، عارف و مادری با تقوا، پسری قد کشید احمد نام که بسیار پرهیزگار، مهربان و درس خوان بود. 🍃شهید احمد فتحی سال چهارم دبیرستان بود که در و فعالیتهای ضد رژیم فعالانه شرکت می کرد، حتی چندین مرتبه توسط ایادی مزدور کتک خورد و زخمی شد. 🍃بعداز پیروزی در کنار فعالیتهای اجتماعی و سیاسی به ادامه تحصیل پرداخت و با رتبه بالا در رشته قبول شد .اما بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها به عضویت انقلاب اسلامی درآمد. 🍃 او با اصرارو سعی فراوان توانست سپاه را مجاب کند که به درد واحد فرهنگی نمی خورد و همراه یکی از واحدهای سپاه به مهاباد رفت و در آنجا مستقر شد. 🍃او یکی از پایگاههای بلا استفاده ومستقر در مهاباد را که در تیررس ضد انقلابیون دموکرات بود ، احیا کرد و همان جا مشغول خدمت شد. بعد از شهادتش آن پایگاه را به یاد او نامگذاری کردند. 🍃همرزمش می گوید:" از وقتی یک راننده تاکسی به احترام لباسمان از ما کرایه نگرفت شهید احمد بدون فرم به خیابان می آمد." 🍃شهید احمد در بیست وچهارم فروردین سال شصت در درگیری روستای دارلک مهاباد براثر اصابت گلوله ای از سوی عوامل ضد انقلاب دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد. بعد از شهادتش آن پایگاه را به یاد او نامگذاری کردند. 🍃دوست اش می گوید:" به خاطر شرایطم در مسأله ي ازدواج درمانده بودم كه يك دفعه به ياد دوستم شهید احمد افتادم. به او متوسل شدم و گفتم زماني ما باهم دوست بوديم ، حاشا به كرمت! اگر دست رد به سينه ام بزني. 🍃بعد از با همسرم به محل مزار شهدا رفتيم و قبر شهید احمد را نشان دادم كه او گفت:" اين کناری هم قبر دايي من است. شهيد حسن كمساري.كاملاً به قبر شهید احمد چسبيده بود! آن روز مطمئن شدم به لطف ازدواجم به واسطه ي شهید احمد صورت گرفته.     ✍نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣ خرداد ۱٣۴۰ 📅تاریخ شهادت : ٢۴ فروردین ۱٣۶۰ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : کرمان، گلزار کرمان مرکزی، قطعه ۵، ردیف۱