eitaa logo
یک لیوان شطح داغ
17 دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
0 فایل
خرده یادداشتهایی بر فرهنگ علی اصغر دشمیر مدیر مرکز نوآوری‌ اجتماعی هیأت
مشاهده در ایتا
دانلود
نمونه‌گیری گلوله برفی خیلی اوقات توی پروژه‌ها نیازمند شناسایی مخاطب هستیم. برای شناسایی مخاطب از روش‌هایی مختلفی میشه استفاده کرد. یکی از روش‌هایی که من ازش استفاده میکنم روش نمونه‌گیری گلوله‌برفی است. در متن زیر توضیح مختصری از این مدل ارائع میدم. مقدمه نمونه‌گیری گلوله‌برفی (Snowball Sampling) یک روش غیرتصادفی در پژوهش‌های اجتماعی است که از طریق بررسی روابط و پیوندهای بین افراد یا صفحات در یک شبکه اجتماعی، جامعه هدف را به تدریج گسترش می‌دهد. در حوزه تحلیل شبکه اجتماعی، این روش به کمک دنبال کردن ارتباطات (مانند دنبال‌شوندگان یا دنبال‌کنندگان) برای شناسایی اعضای یک جامعه خاص کاربرد دارد. مراحل اجرای روش ۱. تعیین نقطه شروع (گره اولیه) انتخاب یک یا چند صفحه اینستاگرامی معتبر و شناخته‌شده مرتبط با هیأت‌ها که به عنوان نقطه شروع (seed nodes) استفاده می‌شود. این صفحات باید نماینده خوبی از جامعه هدف باشند. ۲. جمع‌آوری داده‌های ارتباطی استخراج فهرست صفحات دنبال‌شده (following) و/یا دنبال‌کنندگان (followers) صفحه(های) شروع. این اطلاعات به‌عنوان گره‌های جدید در شبکه در نظر گرفته می‌شوند. ۳. پالایش اولیه بررسی و فیلتر صفحات جدید برای حذف موارد نامرتبط یا صفحات غیر هدف‌محوری. می‌توان از معیارهایی مانند نام صفحه، بیوگرافی، محتوا و... برای تشخیص استفاده کرد. ۴. گسترش شبکه (مرحله نمونه‌گیری گلوله‌برفی) برای هر صفحه جدید معتبر، مراحل استخراج فهرست دنبال‌شده‌ها و دنبال‌کنندگان تکرار می‌شود. به این ترتیب شبکه به صورت تدریجی بزرگ‌تر و جامع‌تر می‌شود. ۵. توقف نمونه‌گیری روند نمونه‌گیری تا زمانی ادامه می‌یابد که دیگر صفحات جدید مرتبط پیدا نشود (اشباع شبکه). یا تا رسیدن به حجم نمونه دلخواه. ۶. تحلیل و اعتبارسنجی داده‌ها تحلیل ساختار شبکه به منظور شناسایی خوشه‌ها، گره‌های مرکزی و ویژگی‌های کلی جامعه هدف. اعتبارسنجی داده‌ها از طریق مقایسه با منابع دیگر (مانند لیست‌های رسمی یا اطلاعات میدانی). نکات مهم این روش وابسته به کیفیت گره‌های اولیه است؛ انتخاب دقیق نقطه شروع اهمیت زیادی دارد. نمونه‌گیری گلوله‌برفی ممکن است منجر به تعصب نمونه‌گیری شود چون گره‌های پرارتباط بیشتر دیده می‌شوند. برای کاهش خطا، می‌توان از ترکیب این روش با سایر روش‌های جمع‌آوری داده استفاده کرد. 🔸 یک لیوان شطح داغ @Asheykh_ir
هدایت شده از مجتبی مجلسی
هنر در شرایط جنگی / 19 و اما واژه‌های جنگی! یک. واژه‌ها و کلمات به تنهایی می‌توانند قصه داشته باشند. مثال معروفی است که «بنشین، بتمرگ، بفرما» یک معنا دارند اما سه قصه! یکی قصۀ احترام دارد و خوش‌برخوردی و دوستی و محبت، یکی بی‌احترامی و دشمنی و عداوت و یکی هم خنثی است! واژه‌ها بار معنایی دارند و قصه‌ها را می‌سازند و یا کمک می‌کنند برای ساخته‌شدنشان. دو. داشتم به فقدان قصه‌ای که در یادداشت قبلی به آن اشاره کردم فکر می‌کردم، اولین مانعی که سر راهم قرار گرفت همین واژه‌ها بودند. «جنگ»، «جهاد»، «مقاومت»، «دفاع»، «ایستادگی» و... دقیقا مثل مثال بالا یک معنا دارند ولی قصه‌های متفاوت. واژۀ «جنگ» مطمئناً نمی‌تواند بار معنایی خوبی داشته باشد که بتوانیم قصه‌ای از آن استخراج کنیم که سود مخاطب ایرانی را در آن مستتر کنیم. «جنگ» در ذهن مخاطب ایرانی، همیشه بلایی بوده که باید از آن دوری جست. این واژه که خودش از دهان دشمن در دهان ما چرخیده و دارد تثبیت می‌شود و همه به آن اتفاق می‌گوییم «جنگ 12 روزه»! خودش یکی از مهمترین عواملی است که قصۀ جنگ را به مذاق قصۀ دشمن تثبیت کنیم. سه. این‌که این اتفاق را چه بنامیم و عنوان «جنگ» را بر آن تثبیت نکنیم، همان‌گونه که آن هشت سال را دفاع‌مقدس و جنگ‌تحمیلی خواندیم، کاری است که از اراده و توان ما خارج است. نهادهای رسمی و قدرت و رسانه‌ها باید هماهنگ و یک‌صدا این اتفاق را رقم بزنند و با مشورت اهل فن واژه‌ای را برای آن تثبیت کنند که بتوان برای مخاطب ایرانی قصه‌ای ساخت. چهار. تثبیت عنوان «جنگ» به این اتفاق، ارادۀ مشکوکی است که باید تا دیر نشده و این تثبیت رسوب نکرده، نهادهای مسئول به فکر تغییر و جایگزینی آن باشند.
یک لیوان شطح داغ
هنر در شرایط جنگی / 19 و اما واژه‌های جنگی! یک. واژه‌ها و کلمات به تنهایی می‌توانند قصه داشته باشن
قدرت واژه‌سازی از کف میدان در یادداشت اخیر برادر عزیزم استاد مجتبی مجلسی با عنوان «هنر در شرایط جنگی / 19» نکته‌ای مطرح شده بود که تغییر یا جایگزینی واژه «جنگ» برای روایت یک اتفاق، کاری است که فقط از دست نهادهای رسمی، صاحبان قدرت و رسانه برمی‌آید. من با اهمیت نقش این نهادها موافقم، اما تجربه‌های میدانی نشان می‌دهد که همیشه این‌طور نیست و گاهی تغییر واژه از دل میدان و توسط جریان‌های مردمی اتفاق افتاده است. نمونه روشن آن ماجرای عنوان «مدافعان حرم» است. اوایل حضور رزمندگان ایرانی در سوریه، برای شهدا و مجاهدان عناوین مختلفی به کار می‌رفت؛ اما از یک مقطعی، در مراسم‌های مردمی به ویژه برنامه‌های میدان امام حسین تهران با محوریت هیأت عبدالرضا هلالی، عنوان «مدافعان حرم» بر زبان‌ها افتاد. این واژه به‌مرور در هیأت‌ها، محافل فرهنگی و فضای مجازی تکرار شد، تا جایی که رسانه‌های رسمی هم آن را پذیرفتند و تثبیت کردند. فارغ از این‌که این عنوان خوب بود یا نه، این تجربه نشان داد که جریان‌های مردمی و میدانی هم می‌توانند با خلاقیت، استمرار و قدرت روایت، واژه‌ای را بسازند و به سطح ملی برسانند. بنابراین، در موضوع فعلی نیز می‌توان امیدوار بود که واژه‌ای جایگزین برای «جنگ» از همین مسیر مردمی متولد و ماندگار شود. 🔸 یک لیوان شطح داغ @Asheykh_ir
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر کدام داستانی دارد کربلا | اربعین | مرداد ۱۴۰۴ 🔸 یک لیوان شطح داغ @Asheykh_ir
آسیب‌شناسی دینداری سلیقه‌ای؛ شریعت، معیار اعتدال یکی از آسیب‌های جدی در مسیر دینداری، ذوقی‌سازی شریعت است؛ یعنی آنکه انسان به جای آن‌که شریعت الهی را ملاک و معیار قرار دهد، سلایق شخصی و روحیات فردی خود را به‌عنوان میزان دینداری می‌نشاند. شریعت، همان نقشه‌ای است که از افراط و تفریط جلوگیری می‌کند. اگر این نقشه کنار گذاشته شود، دینداری از مسیر اعتدال خارج می‌شود و به‌جای آن، دو خطر عمده شکل می‌گیرد: 1. تحمیل سلیقه بر دیگران: افراد، بر اساس آنچه خود در یک مقطع زمانی به آن عمل می‌کنند یا به آن گرایش دارند، دیگران را می‌سنجند. چه بسیار کسانی که احکام شرعی را در مرتبه‌ای خاص پذیرفته‌اند و همان مرتبه را معیار دین‌داری برای همه دانسته‌اند. این رویکرد، هم برای خود فرد و هم برای جامعه، آزاردهنده و نادرست است. 2. تغییر موضع‌های متناقض: تجربه نشان داده کسانی که روزگاری بر عملی پافشاری می‌کردند و حتی دیگران را بابت ترک آن ملامت می‌کردند، در سال‌های بعد، خود به همان عملی تن داده‌اند. این تغییرات نه لزوماً از روی نفاق، بلکه از تغییر شرایط روحی و اجتماعی فرد ناشی می‌شود. اما همین نوسان‌ها یادآور یک حقیقت مهم است: ملاک دینداری، شریعت ثابت است نه روحیات متغیر انسان‌ها. از این‌رو، یک اصل کلیدی در دینداری، تمسک به رساله‌ی عملیه است. رساله، تجلی همان شریعت مدوّن است که مرز واجب و حرام را روشن می‌سازد. اگر کسی بخواهد فراتر از آن عمل کند، مثلاً در حوزه‌ی اخلاقیات یا از باب احتیاط و تقوا کاری را بر خود لازم بداند، این امر در جای خود ارزشمند است. اما باید توجه داشت که: این سطح بالاتر، ملاک الزام برای دیگران نیست. معیار اصلی و مشترک جامعه‌ی دیندار همان واجب و حرامی است که در رساله بیان شده است. بنابراین اگر می‌خواهیم از افراط و تفریط در دینداری در امان باشیم، راهی جز مداومت در رساله‌خوانی نداریم. رساله، ما را از نوسان‌های سلیقه‌ای نجات می‌دهد و به ما می‌آموزد که اصل شریعت، همانی است که در متن صریح احکام آمده است. هرچه افزون بر آن، ارزشمند است اما شخصی و غیرقابل تحمیل به دیگران. 🔸 یک لیوان شطح داغ @Asheykh_ir