مجتبی مجلسی
هنر در شرایط جنگی / 16 اخلاق جنگی! در میانۀ جنگ، اخلاق، کنشها و واکنشها تأثیریافته از این فضا مم
هنر در شرایط جنگی / ۱۷
وقت تسلیم!
در زمانه جنگ گاهی با زبانمان، گاهی با قلممان، گاهی با هنرمان، گاهی با پول و ثروتمان، گاهی با سیاستمان، گاهی با زور و اقتدارمان، گاهی با سلاح و موشکمان و ... مبارزه می کنیم و این امری است منطقی.
اما گاهی مثل الان دستمان خالی است. هیچ وسیله ای برای مبارزه نداریم نه قلم و هنرمان، نه سیاست و هشتک هایمان، نه پول و قدرت مان، هیچ کدام شکم گرسنه و لب های تشنه زنان و مردان و کودکان غزه را جوابگو نیست.
در شرایطی هستیم که یک سلاح بیشتر نداریم. دعا و استغاثه.
این سلاح، کم قدرت ندارد و از اتفاق وقتی قدرتش بیشتر می شود که به عجز و ناتوانی خودمان بیشتر واقف شویم.
دعا، دعا، دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
مجتبی مجلسی
هنر در شرایط جنگی / 15 تنگۀ اُحد! صبح روز اول جنگ، بلافاصله بعد از شنیدن اخباری که همۀ ما را در بُ
🔴پیام رهبر انقلاب به مناسبت اربعین شهادت جمعی از هممیهنان، سرداران نظامی و دانشمندان برجستهٔ هستهای
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ملت سرافراز ایران!
🔹چهلمین روز شهادت جمعی از هممیهنان عزیزمان، که در میان آنان سرداران با کفایت نظامی و دانشمندان برجستهی هستهئی بودند، فرا رسید. این ضربه را گروه حاکم خبیث و جنایتکار صهیونی که دشمن رذل و عنود ملت ایران است وارد آورد. بیشک فقدان فرماندهانی چون شهیدان باقری و سلامی و رشید و حاجیزاده و شادمانی و دیگر نظامیان، و دانشمندانی چون شهیدان طهرانچی و عباسی و دیگر دانشمندان، برای هر ملتی سنگین است. اما دشمن ابله و کوتهبین به هدف خود نرسید. آینده نشان خواهد داد که هر دو حرکت نظامی و علمی شتابندهتر از گذشته به سمت افقهای بلند پیش خواهد رفت انشاءالله.
🔹شهیدان ما خود راهی را برگزیده بودند که گمان دستیابی به مرتبهی والای شهادت در آن کم نبود و سرانجام به آنچه آرزوی همهی فداکاران است رسیدند؛ بر آنان گوارا باد؛ امّا ناگواری آن برای ملت ایران بویژه خانوادههای شهیدان و بویژه کسانی که آنان را از نزدیک میشناختند سخت و تلخ و سنگین است.
🔹در این حادثه نقاط درخشانی را نیز بروشنی میتوان دید. اولاً تحمل و صبوری و استحکام روحیهی بازماندگان که در نوع خود جز در تحولات جمهوری اسلامی ایران دیده نشده است. ثانیاً استقامت و ثبات دستگاههای زیر امر شهیدان، که نگذاشتند این ضربهی سنگین، فرصتها را سلب و در حرکت آنان وقفه ایجاد کند. و ثالثاً شکوهِ پایداریِ معجزه آسای ملت ایران که در اتحاد و استحکام روحی و عزم راسخ آنان بر ایستادگیِ یکپارچه در میدان به ظهور رسید. ایران اسلامی در این حادثه یک بار دیگر استواریِ بنیان خود را نشان داد. دشمنان ایران آهن سرد میکوبند.
🔹ایران اسلامی به توفیق الهی روز به روز قویتر خواهد شد باذن الله.
🔹مهم آن است که ما از این حقیقت، و از تکلیفی که از سوی آن بر دوش ماست غفلت نکنیم.
🔹حفظ اتحاد ملی وظیفهی یکایک ما است.
🔹شتاب لازم در پیشرفت دانش و فناوری در همهی بخشها وظیفهی نخبگان علمی است.
🔹حفظ عزت و آبروی کشور و ملت، تکلیف بی اغماض گویندگان و قلمزنان است.
🔹مجهز کردن روزافزون کشور با ابزارهای حراست از امنیت و استقلال ملی، وظیفهی فرماندهان نظامی است.
🔹جدیت و پیگیری و به نتیجه رساندن کارهای کشور وظیفهی همهی دستگاههای مسئول اجرائی است.
🔹هدایت معنوی و نورانی کردن دلها و توصیه به صبر و سکینه و ثبات مردمی وظیفهی حضرات روحانی است.
🔹و حفظ شور و شوق و شعور انقلابی وظیفهی یکایک ما و بویژه جوانان است. خدای عزیز رحیم همگان را موفق بدارد.
🔹درود بر ملت ایران و سلام بر جوانان شهید، بر بانوان و کودکان شهید، و بر همهی شهیدان و داغداران آنان.
مجتبی مجلسی
🔴پیام رهبر انقلاب به مناسبت اربعین شهادت جمعی از هممیهنان، سرداران نظامی و دانشمندان برجستهٔ هستها
وقتی انعکاس و تولید اثر ما و گفتوگو و بازخورد ما در خصوص پیام رهبری آنقدر کم است و قابل قیاس با فلان سخنرانی فلان مسئول نیست! نشان میدهد تنگه را خیلی وقت است رها کردیم و دنبال دلمشغولیهای سیاسی خودمان و تسویه حسابهای شخصی و انتخاباتیمان هستیم نه حرف رهبری! این پیام رهبری را باید با صدای بلند برای کسانی خواند که این روزها در گوشمان وز وز میکردند نباید منتظر نظر رهبری باشیم!
هفت تکلیف راهبردی را که رهبری از ما انتظار دارند را مقایسه کنید با عملکرد این چند روزۀ خودمان و کلاهمان را قاضی کنیم!
مجتبی مجلسی
هنر در شرایط جنگی / ۱۷ وقت تسلیم! در زمانه جنگ گاهی با زبانمان، گاهی با قلممان، گاهی با هنرمان، گا
هنر در شرایط جنگی / 18
چرا؟!
یک. در مسیر مشایه در یک گفتوگوی چند ساعته با چند عراقی که با کلمۀ «بالستیک» از سوی آنها وقتی فهمیدند ایرانی هستم، آغاز شد به این نتیجه رسیدم که فقدان ما در داشتن یک قصۀ واحدبرای جنگمان فقدان بزرگی است. مخاطب بیرونی که جنگ را از دور تماشا میکند برایش «چرایی» جنگ مهم است و ما در جواب این چرایی یک قصۀ چند کلمهای که بتواند مخاطب را مجاب کند هنوز نداریم. در این گفتوگو لکنت گرفته بودم در جواب چرایی جنگ گرچه چنتۀ من پر بود از گزارههای ریز و درشت اما خلأ رسیدن به یک گزاره که کارکرد و قدرت قصه را داشته باشد بدجور توی ذوق میزد.
دو. با آغاز جنگ، واکنش مردم ما - مثل هر جای دیگر دنیا - یک واکنش «غریزی» بود. در این واکنش «غریزی»، کسی به ذهنش سئوالات متفرقه خطور نمیکند، غریبهای آمده مزاحم آسایش ما شده و جانمان را به خطر انداخته، واکنش «غریزی» هر آدم عاقلی ایستادن در مقابل این غریبه و جنگیدن با اوست.
این واکنش «غریزی» محسناتی دارد مثل همدلی مردم و یکپارچگی در مقابل دشمن بیگانه. اما مضراتش هم مهم است. اینکه ما سرمست از این واکنش غریزی، یادمان برود که این واکنش اولا برای مردم داخل کشور ماست نه برای مردم دیگر کشورها و برای مردم کشور خودمان هم بعد از مدتی با گذر ایام و کمرنگشدن دیتیلها و جزییات سئوالات و ابهاماتی باقی میماند که از الان باید به فکر جواب آنها باشیم. خصوصا در مقابل سئوال مهمی مثل «چرا»یی جنگ.
سه. بارها گفتهام نمیشود در نظام پروپاگاندای غرب اتفاقی رخ بدهد و قصهای برای مجاب کردن مخاطب نداشته باشد. این جنگ هم قصه دارد و افسوس که قصهاش را برای ما دشمن نوشته است. یک قصه دارد برای مخاطب داخلی و همراه اسراییل - جنگیدن با سر مار - و یک قصه هم دارد برای مخاطب ایرانی - جنگ با جمهوری اسلامی نه با ملت ایران - هر پرتابهای که شلیک میشد، هر تروری که انجام میشد هر بانک و خدماتی که هک میشد و... تحت این قصه شکل میگرفت. شاید فکر کنید قصۀ «جنگ با جمهوری اسلامی نه با ملت ایران» قصۀ موفقی نبوده و کسی آن را باور نکرده است. شاید. اما در آینده، این قصه میشود قصۀ جنگ و در ذهن مخاطب جای میگیرد. کارکرد این قصه الان نیست. کارکردش آیندهای نه چندان دور است که مخاطب به دنبال جواب سئوال «چرا»یی جنگ خواهد گشت و با کمرنگ شدن جزییات این اتفاق و ندادن جواب از سوی ما، چه قصهای موفقتر و مجابکنندهتر از این قصه! قهرمانش مردماند، سود و زیان واهیاش به مردم میرسد، تمایز دارد و...
چهار. قصه با روایت فرق دارد. در خصوص روایت تلاشهایی شده است و این که گفتم چنتۀ ما پر است از گزارهها به خاطر این روایتهاست. اما قصه، فرق میکند. ما هنوز در فهم این اولیات لنگ میزنیم. اگر روایت و روایتنویسی کار یک نویسنده است، نوشتن قصه کار یک دیزاینر است. البته با همراهی و مشورت دیگر متخصصین.
پنج. قصه قدرت دارد. قدرتی بسیار زیاد که میتواند نتیجۀ جنگ و نبرد را عوض کند. قدرتی فراتر از موشک. اما همین قدرت را اگر نهادهای قدرت حمایتش کنند. اگر نهادهای قدرت براساس آن نوع موشک، تعداد موشک، محل اصابت موشک، اعلام مواضع رسمی و غیررسمی را منطبق کنند، قدرتش چند برابر خواهد شد و به یک ایدهآل میرسیم.
شش. فردا دیر است. سرمست همگرایی و همراهی مردم در این روزها نشویم که براساس یک واکنش غریزی است. برای فردای ذهن این مردم باید «قصه» ساخت. قصۀ «چرا»یی جنگ. چرا ما با اسراییل میجنگیم؟ یک جواب کوتاه، گویا که تمایز داشته باشد، قهرمانش مردم باشند و سود و زیان محسوس برایشان داشته باشد باید آماده کرد. اول برای مخاطب داخلی و بعد هم برای مخاطب بیرونی چرا که سود و زیان این مخاطبین با یکدیگر متفاوت است.
15 مرداد 1404 / مسیر مشایه / عمود 754
مجتبی مجلسی
هنر در شرایط جنگی / 18 چرا؟! یک. در مسیر مشایه در یک گفتوگوی چند ساعته با چند عراقی که با کلمۀ «ب
هنر در شرایط جنگی / 19
و اما واژههای جنگی!
یک. واژهها و کلمات به تنهایی میتوانند قصه داشته باشند. مثال معروفی است که «بنشین، بتمرگ، بفرما» یک معنا دارند اما سه قصه! یکی قصۀ احترام دارد و خوشبرخوردی و دوستی و محبت، یکی بیاحترامی و دشمنی و عداوت و یکی هم خنثی است! واژهها بار معنایی دارند و قصهها را میسازند و یا کمک میکنند برای ساختهشدنشان.
دو. داشتم به فقدان قصهای که در یادداشت قبلی به آن اشاره کردم فکر میکردم، اولین مانعی که سر راهم قرار گرفت همین واژهها بودند. «جنگ»، «جهاد»، «مقاومت»، «دفاع»، «ایستادگی» و... دقیقا مثل مثال بالا یک معنا دارند ولی قصههای متفاوت. واژۀ «جنگ» مطمئناً نمیتواند بار معنایی خوبی داشته باشد که بتوانیم قصهای از آن استخراج کنیم که سود مخاطب ایرانی را در آن مستتر کنیم. «جنگ» در ذهن مخاطب ایرانی، همیشه بلایی بوده که باید از آن دوری جست. این واژه که خودش از دهان دشمن در دهان ما چرخیده و دارد تثبیت میشود و همه به آن اتفاق میگوییم «جنگ 12 روزه»! خودش یکی از مهمترین عواملی است که قصۀ جنگ را به مذاق قصۀ دشمن تثبیت کنیم.
سه. اینکه این اتفاق را چه بنامیم و عنوان «جنگ» را بر آن تثبیت نکنیم، همانگونه که آن هشت سال را دفاعمقدس و جنگتحمیلی خواندیم، کاری است که از اراده و توان ما خارج است. نهادهای رسمی و قدرت و رسانهها باید هماهنگ و یکصدا این اتفاق را رقم بزنند و با مشورت اهل فن واژهای را برای آن تثبیت کنند که بتوان برای مخاطب ایرانی قصهای ساخت.
چهار. تثبیت عنوان «جنگ» به این اتفاق، ارادۀ مشکوکی است که باید تا دیر نشده و این تثبیت رسوب نکرده، نهادهای مسئول به فکر تغییر و جایگزینی آن باشند.
هدایت شده از یک لیوان شطح داغ
قدرت واژهسازی از کف میدان
در یادداشت اخیر برادر عزیزم استاد مجتبی مجلسی با عنوان «هنر در شرایط جنگی / 19» نکتهای مطرح شده بود که تغییر یا جایگزینی واژه «جنگ» برای روایت یک اتفاق، کاری است که فقط از دست نهادهای رسمی، صاحبان قدرت و رسانه برمیآید.
من با اهمیت نقش این نهادها موافقم، اما تجربههای میدانی نشان میدهد که همیشه اینطور نیست و گاهی تغییر واژه از دل میدان و توسط جریانهای مردمی اتفاق افتاده است.
نمونه روشن آن ماجرای عنوان «مدافعان حرم» است. اوایل حضور رزمندگان ایرانی در سوریه، برای شهدا و مجاهدان عناوین مختلفی به کار میرفت؛ اما از یک مقطعی، در مراسمهای مردمی به ویژه برنامههای میدان امام حسین تهران با محوریت هیأت عبدالرضا هلالی، عنوان «مدافعان حرم» بر زبانها افتاد. این واژه بهمرور در هیأتها، محافل فرهنگی و فضای مجازی تکرار شد، تا جایی که رسانههای رسمی هم آن را پذیرفتند و تثبیت کردند.
فارغ از اینکه این عنوان خوب بود یا نه، این تجربه نشان داد که جریانهای مردمی و میدانی هم میتوانند با خلاقیت، استمرار و قدرت روایت، واژهای را بسازند و به سطح ملی برسانند. بنابراین، در موضوع فعلی نیز میتوان امیدوار بود که واژهای جایگزین برای «جنگ» از همین مسیر مردمی متولد و ماندگار شود.
🔸 یک لیوان شطح داغ
@Asheykh_ir
نامه.pdf
حجم:
71.7K
سلام خدمت همۀ دوستان گرامی. ممنون میشوم این نامه را مطالعه کنید و حتی اگر نوشتن را هنوز تمرین نکردهاید سعی خودتان را بکنید تا بنویسید. نویسندههای بزرگ هم از همین زمینهای خاکی شروع کردهاند. تمام تلاش ما در نشریۀ سواد پرکردن خلأ نوشتن و مباحث نظری در جبهۀ هنر انقلاب است.
هدایت شده از میز کار حسن روح الامین
24.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدم ابتدایی یک خادم هنری، تکنیک است...
بخش اول صحبت های حسن روح الامین و امیرحسین مدرس در برنامه ایرانِ امام رضا علیه السلام
@roholamin_atelie
مجتبی مجلسی
قدم ابتدایی یک خادم هنری، تکنیک است... بخش اول صحبت های حسن روح الامین و امیرحسین مدرس در برنامه ا
خداوند خیر و برکت بدهد به قلم و توان استاد روحالامین بابت این حرف. الان هر کسی از راه رسیده و نرسیده سرگرم هوش مصنوعی شده و دارد کار مذهبی تولید میکند! یادمان رفته رسالت و هدفمان چه بوده و چه هست. یادمان رفته باید هر روز رشد کنیم و پیشرفت، یادمان رفته خلاقیت و نوآوری را. یادمان رفته به قول شهید آوینی موضوع کار ما شأنیت دارد. یادمان رفته ... خیلی چیزها یادمان رفته و مثل بچه ها ذوق کردهایم و سرگرم شدهایم با هوش مصنوعی! ای کاش تحریم میشدیم آنوقت میفهمیدیم فرق کاربر را با هنرمند.
با افتخار در جریان رویداد استاد فرشچیان هیچکدام از دوستان آیه شأنیت استاد را با هوش مصنوعی خدشهدار نکردند. افتخار میکنم به چنین فهمی از جانب دوستانم.
نقد و نقد و نقد
در یک دورهمی چند روز پیش نشسته بودیم و داشتیم از «نقد» حرف میزدیم و اینکه نقد چقدر این روزها جایش بین ما خالی است و اگر «ناقد» تربیت کرده بودیم وضعمان این روزها چقدر بهتر بود که همۀ ما احتیاج داریم به نقد آثارمان که همۀ ما احتیاج داریم به رشد و پیشرفت کارهایمان. جو فضای کنونی - خصوصا با فضای مجازی و لایک و... - شده است فقط و فقط فضای به به و چه چه! هر کسی هر زبالۀ تصویری هم که تولید کند کسی جرأت ندارد بگوید بالای چشمتان ابرو است! لایک و بازدید و... شده است ملاک ما برای خوب و بد بودن آثارمان و ملاکهایمان عوض شده است و این ما را متوقف میکند، راکد میکند و بوی گندمان در نهایت بالا میرود!
توی همان جلسه ذکر یادی کردم از حدود 10 سال پیش که به آقاسیدهادی قادری (دخمه) اصرار کردم برای من و کارهای صفحهآراییام نقدی بنویسد. نمیدانم چه شد که سید ناپرهیزی کرد و این متن را نوشت. من هر چند وقت یکبار می خوانمش و کلی استفاده میکنم. گفتم اینجا به یادگار بماند که هم یادبگیریم نقد بنویسیم و هم دعوت کنیم از دیگران برای نقد اثرهایمان. من همینجا دست کسانی که نقدی بنویسند را میبوسم و با افتخار منتشرشان خواهم کرد.
این نقد در دو قسمت نوشته شده است.