eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
16 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مدافع حرم # محمد تقی اربابی 🌹 وقتی که میخواست برود .......
🍃🌹پدر در منزل حضور نداشت اما به‌محض ورود به منزل و دیدن چهره‌های اندوهگین اعضای خانواده از آنان پرسید مگر چه خبر شده؟ اگر محمدتقی زخمی شده باشد نه از مجروحیتش ترسی دارم و نه از شهید شدنش چون یقین داشتم و می‌دانستم که محمدتقی شهید می‌شود. حاج حسین اربابی سپس دست‌های خود را رو به آسمان دراز کرد و بارها کلمات الحمدالله و سبحان‌الله را تکرار کرد. پدر شهید محمدتقی اربابی از جانبازان دوران دفاع مقدس است که دست چپ خود را از ناحیه مچ از دست داده است. 🍃🌹به گفته مادرش، از هشت سالگی روزه می‌گرفت و نماز می‌خواند. اهل مسجد و بسیجی بود. ✨ از زبان همسر شهید ⬇️ 🍃🌹در همیشه نفر اول بود و فوتسال هم می‌رفت. استعداد بالایی داشت در هر کاری که وارد می‌شد انگار در آن کار مسلط بود. معتقد بود باید علم روز را یاد گرفت. خیلی فعال بود. خانه را خودش سیم‌کشی کرد. البته مداحی هم می‌کرد. در طول هفته قرائت ادعیه را منظم داشت. گاهی با او همراه می‌شدم و گاهی هم فرصت دست نمی‌داد. پنج شنبه‌ها و دوشنبه‌ها زیارت عاشورا می‌خواند و سه‌شنبه‌ها آخر شب در تاریکی دعای توسل را زمزمه می‌کرد. دعای کمیل و ندبه‌اش هم به راه بود. 🍃🌹نظم خاصی داشت. مادرش هم همیشه می‌گوید بچه‌ بسیار منظمی بود. من این نظمی که در زندگی دارم را از ایشان یاد گرفته‌ام. ماموریت که می‌رفت ما می‌رفتیم «درق» و وقتی که برمی‌گشت قبل از این ‌که ما برگردیم همه لباس‌ها را می‌شست اتو می‌کرد و می‌گفت: شما همین که دوری ما را تحمل می‌کنید کافی‌است دیگر زحمت این کارها با شما نباشد. 🍃🌹به بحث خیلی اهمیت می‌داد و هفته‌ای یک بار حتی برای 10دقیقه به منزل اقوام سر می‌زدیم. می‌گفتم زنگ بزن. می‌گفت: نه، شاید بخواهند جایی بروند و از راه بمانند و یا تدارک پذیرایی ببینند. می‌رویم اگر بودند یک چایی می‌خوریم و اگر نبودند برمی‌گردیم. خیلی ساده‌زیست بود. مرتب‌ترین لباس‌ها را می‌پوشید و برای من هم می‌خرید. به تولد هم خیلی اهمیت می‌داد. حتی در حد یک شاخه گل. با این‌که حقوق مان زیاد نبود اما برکت داشت. به بچه‌ها هم خیلی علاقه داشت. برای آن‌ها شعر می‌خواند، شعر می‌سرود. در نگاه اول که کسی او را می‌دیدفکر می‌کرد آدم خیلی جدی است اما شوخ‌طبع و با‌ اخلاق بود. خیلی مهربان و اهل خانواده بود. واقعا کنار من بود.
وقتی که می‌خواست برود٬ از زیر قرآن که رد شد گریه‌ام گرفت. گفتم می‌روی و برنمی گردی. می‌گفت واقعا؟ برای من دعا کن تا شهادت نصیبم بشود. قول می‌دهم  تو را شفاعت کنم.  گفتم خودت می‌روی جای خوب را می‌‌گیری. خندید و گفت: نه٬ واقعا من کمکت می‌کنم.واقعا هم محافظت می‌کند. کوچک‌ترین اشتباهی که بخواهم انجام بدهم٬ احساس می‌کنم من را می‌بیند و خجالت می‌کشم. وقتی سوار ماشین شد٬ گفت: به دنبالم آب نریختی. گفتم: من اعتقادی به آب ریختن ندارم. با اتوبوس که رفتید پشت سرت آب می‌گیرم. گفت حالا نریختی اگر در دلت نماند! و واقعا در دلم ماند.
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷شهید مدافع وطن 🍃 ولادت: ۷۳/۸/۱ 🍂 شهادت: ۹۸/۲/۲۵ 🕊 محل شهادت: کلانتری ۲۲ مجاهد اهواز 🍁 نحوه شهادت: در درگیری با اشرار گروهک تروریستی داعش به همراه همکارش علی بخش حسنوند به شهادت رسیدند 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
شهید مدافع وطن #‌عزیز الله بهمنی 🌹
🌹🍃 استواردوم عزیزالله بهمنی در اول آبان 73 در باغملک استان خوزستان در خانواده‌ای پرجمعیت متولد شد. هشت برادر و دو خواهر داشت که وی فرزند پنجم خانواده بود. 🌹🍃 پدرش فردی کشاورز و بسیار زحمتکش و مادرش در خانه به تعلیم و تربیت فرزندان مشغول بود. 🌹🍃وی دوران کودکی خود را با درس خواندن، عضویت در بسیج و هلال احمر و کار کردن در مزرعه پدری گذراند 🌹🍃پس از اخذ دیپلم در مهرماه 93 به استخدام نیروی انتظامی در آمد و جهت خدمت به کلانتری 22 مجاهد اهواز منتقل شد. 🌹🍃 او در تیرماه 95 با دختر دایی خود ازدواج کرد و حاصل این ازدواج فرزند دختری یک‌ساله به‌نام نیایش شد. 🌹🍃 شاید شوخی‌های شهادت‌گونه در صحبت‌هایش او را تا معراج بالا برد. همسرش می‌گوید: در جمعی بودیم که همسرم به‌شوخی گفت: «اگر من شهید شوم، اولین شهید شهرمان هستم». 🌹🍃 سرانجام در بیست و پنجم اردیبهشت امسال گروهی از اشرار وابسته به گروهک تروریستی داعش با حمله به کلانتری 22 مجاهد اهواز, او و ستواندوم علی‌بخش حسنوند را به شهادت رساندند.
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷شهید کر و لالی که هر روز با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه و الشریف) صحبت میکرد 🍃 ولادت: ۴۳/۳/۳ 🍂 شهادت: ۶۶/۱/۱۹ 🕊 محل شهادت: ، عملیات کربلای ۸ 🍁 نحوه شهادت: 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹عبد المطلب به همه، من و شما نشان داده که هیچ چیز نمی‌تواند مانع رشد و کمال معنوی انسان شود. او از نعمت گویایی و شنوایی محروم بود. نه می شنید،‌ نه می توانست حرف بزند. مردم با شخصی با این ویژگی چگونه برخورد می کنند؟ اما این پسر هوش و استعداد فوق العاده داشت. با بچه‌های هم سن و سال خود مدرسه رفت. آن قدر تیزهوش بود که تا کلاس پنجم درس خواند. بعد به سراغ بنایی رفت. یک استاد کار ماهر در بنایی شد. تقریباً همه خانه‌های روستا یادگار اوست. هرکس احتیاج به تعمیر خانه داشت عبدالمطلب را خبر می‌کرد. 🍃🌹در لوله کشی و کارهای خدماتی هم استاد بود. خلاصه یک آدم با استعداد و دوست داشتنی که از نعمت تکلم و شنوایی محروم بود. انقلاب که پیروز شد به بسیج پیوست. دوستی داشت که ارتباط آن‌ها مانند مرید و مراد بود. دوست او، شعبان علی اکبری، مسئولیت عقیدتی سپاه خرم بید را برعهده داشت. آن ها شب و روز با هم بودند. 🍃🌹عبدالمطلب با کمک او راهی جبهه شد. قدرت بدنی او بالا بود. برای همین سخت‌ترین کارها را قبول می‌کرد. او شده بود. در کارش بسیار ماهر و استاد بود. خیلی دقیق هدف‌گیری می‌کرد. 🍃🌹دوستانش از عبدالمطلب چیزهای عجیبی می‌گفتند. یکی می‌گفت عجیب است؛ عبدالمطلب ناشنواست، اما وقتی خمپاره شلیک می‌شود او زودتر از همه خیز برمی‌دارد. دیگری می گفت بارها با هم توی خط بودیم عبدالمطلب بسیار به مقید بود. ما شنوایی داشتیم،ساعت داشتیم اما او هیچ کدام را نداشت. اما هنگامی که موقع اذان می شد آرپی جی را کنار می گذاشت وآماده نماز می شد. هنوز این معما باقی مانده که او از کجا هنگام اذان را تشخیص می داد. ✨🌹شهید نظام دانشور ⬇️ اگر خدا بخواهد به خودش بنازههمین یک نفر آدم بس است. اگه بخواد به دسته ما لطفی کند بخاطر همین یه نفره چون با تمام وجود بنده خداست نه اهل غیبت نه اهل دروغ و نه هزار گناه که توسط همین زبان وگوش می شه! زمانی که نوبت خادم الحسینی اش باشه تمام چادر رو زیرو رو می کنه و تمام وسایل و پتو رو خانه تکانی می کنه، سفره منظم، و رسیدگی به بچه ها رو مثل یه مادر انجام میده. وقتی نوبت عبدالمطلب باشه همه لذت میبرن خدا حقشو گردن ما حلال کنه! 🍃🌹نامه ای با دست خط خود شهید ⬇️ یک عمر هر چی گفتم به من خندیدند. یک عمر هر چی خواستم به مردم محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم و مسخره ام کردند. یک عمر هر چی جدی گفتم شوخی گرفتند. یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خیلی تنها بودم. اما مردم، حالا که ما رفتیم بدونید، ‌هر روز با آقام حرف می زدم. آقا به من گفتند:‌ «تو شهید می شی. جای قبرم رو هم بهم نشون دادند. این را هم گفتم اما باور نکردید.»
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷شهید 🌻 ولادت: ۶۲/۵/۱ 🍂 شهادت: ۸۲/۱/۱۷ 🕊 محل شهادت: دشت لوط نزدیکی رود شور 🍁 نحوه شهادت: در دوره سربازی با مسئولیت تک تیرانداز، در درگیری با اشرار و قاچاقچی ها بر اثر اصابت تیر آسمانی شد. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹اخلاق خوب شهيد در محله و خانواده زبان زد همه بود. چون بسيار کم حرف، کم رو و سر به زير بود و اهل محله هر کس کاری داشت دريغ نمی کرد. 🍃🌹پس از چند سال کار به دليل علاقه ای که به سربازی داشت داوطلبانه شش ماه زودتر از موعد سربازی به خدمت رفت. با وجود اینکه برادر بزرگ تر از خودش هم سرباز بود تا زودتر سربازی را به اتمام برساند و کمک به خانواده بدهد. 🍃🌹دوران آموزشی را مشهد گذراند و ادامه خدمت را در گروهان سلمان ادامه داد و پس از يک سال و چند ماهی که از خدمت وی گذشته بود به مرخصی آمد که خبر شهادت يکی از بهترين دوستانش به نام «شهرام محمدی» را شنيد و پس از مراسم تشييع جنازه شهيد محمدی عزم انتقام از دشمنان به محل خدمت شتافت. در درگیری با اشرار و قاچاقچیان پس از زخمی شدن يکی از دوستانش به نام علی اصغر گرائی به کمک وی شتافت که طی درگيری به شهادت رسيد.
شهید #ایمان قهرمانی🌹