eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
16 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
زمستان سال 64در تهران زندگی میکردیم.اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری را طی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستد از آن محدوده عبور کنند. او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلو متری برایش زجر آور بود . از او خواستم با خودرو سپاه برود که نپذیرفت.گفتم:حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد! گفت اگر خواستی همین طور پیاده میروم وگرنه نمی روم. او کیسه 25کیلویی برنج را روی دوشش نهاد ویک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد،اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند. راوی : همسر شهید 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
من دقایقی رانمي شناختم ؛ ولي هر روز مي ديدم كه كسي مي آيد و چادرها و آبگير ها را ترو تميز مي كند. با خودم فكر مي كردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه اي دارد. يك روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس كردم كه او از زير كار شانه خالي مي كند. از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: «چرا امروز نيامدي؟!» او در پاسخ گفت: «چشم الان مي آيم.» مجاهديني كه نظاره گر چنين صحنه اي بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، «تو چه مي گويي؟ او فرمانده لشكر است.» من كا از اين نظر احساس شرمندگي مي كردم ؛ در صدد عذر خواهي برآمدم. اما او بود كه كريمانه و با متانت گفت: «اشكال ندارد.» و با خنده از كنار ماجرا گذشت...... 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از مجاهدین عراقی می گفت:در یک زمستان سرد با شهید دقایقی در چادری بودم او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما می لرزد با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیاز داشت پتوی خود را روی آن مجاهد انداخت سپس گفت مجاهدین عراقی ودیعه های امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
اسماعيل از شوق آمدن چمران، دل توي دلش نبود مثل‏پسري كه بعد از مسافرتي طولاني به نزد پدر بيايد، دكتر رادر آغوش گرفت و بوسيد. او براي اسماعيل تجسم واقعي‏يك مرد بود. مردي كه به همه علايق دنيا پشت پا زده بود.دكتر مثل هميشه به سراغ اصل مطلب رفت. - عراقي‏ها تا كجا پيش آمده‏اند؟ - تا پشت ديوارهاي شهر، حتي يكي دوتا از تانكهايشان‏به داخل شهر هم آمدند كه جلويشان را گرفتيم. - خوب حالا طرح مانورتان چيست؟! - بايد از دو جهت به دشمن حمله كرد و... اسماعيل يك يك به سؤالات دكتر چمران پاسخ مي‏دادو راجع به محاصره سوسنگرد مي‏گفت. تا آنكه چمران‏حرف آخر را براي شروع يك عمليات زد. - ما و نيروهايمان در اختيار شما هستيم. و بعد با لبخندي پدرانه گفت:« تا فرمانده چه دستوربدهند.» - اين چه حرفي است آقاي دكتر، ما بايد از شما دستوربگيريم. - نه، تعارفي در كار نيست. شما هم منطقه را خوب‏مي‏شناسيد و هم مسئوليت آن را به عهده داريد. ما هم كه‏براي كمك به شما آمده‏ايم. پس بسم الله. - آن روز محاصره سوسنگرد شكست و اسماعيل اولين‏روزهاي فرماندهي‏اش را به خوبي تجربه كرد. تجربه‏اي كه‏سالها با او بود و آن را به كار مي‏بست. تجربه‏اي كه ازچمران،علم‏الهدي، موسوي، و جهان‏آرا آموخته بود. پايان آن روز، گرچه اسماعيل 27 سال بيشتر نداشت،اما مردي شده بود كه بيشتر از همه سالهاي عمرش‏مي‏دانست. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
حاج احمد دستگیر شد و من درخواست کردم که با سه گردان در شهر زحله به درگیری با فالانژها بپردازیم و اسیر هم بگیریم تا مجبور به آزادی حاج احمد متوسلیان بشوند 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهادت شهد شیرین وصال است...💚 سالروز آسمانے شدنٺ مبارڪ برادر #شهیدمحمودرضابیضایے🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سید رضا نریمانی1_16431853.mp3
زمان: حجم: 7.18M
یه جون که بیشتر ندارم ندارم ندارم پای امامم بذارم بذارم بذارم شور "میگفت میخوام برم بشم فدای زینب" سید رضا نریمانی #شهید_محمودرضا_بیضایی #امام_زمان #شهید 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم صلوات امروز به نیت : 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹زندگینامه شهید محمودرضا بیضایی 🌹🍃 🍃🌹شهید محمودرضا بیضایی در 18 آذر ماه سال 1360 در خانواده ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. 🍃🌹تحصیلات خود را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد. 🍃🌹ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از 10 سالگی به این ورزش پرداخته بود. 🍃🌹ایشان بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال 82 وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی به خصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل میکرد. او به خاطر آشنایی با زبان عربی، با رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور با شیعیان مجاده عراقی و سوری ارتباطی تنگاتنگ داشت. 🍃🌹با آغاز جنگ در سوریه از سال 90 برای دفاع از حرم های آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. در آخرین اعزام خود در دیماه 92 به یکی ازیاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود. 🍃🌹سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه در بعدازظهر 29 دیماه 92 همزمان با سال روز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق(ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در اثر اصابت ترکش های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.🌹🍃