📚 سه شنبه ها با موری ✍️ ترجمه: ماندانا قهرمانلو ❤️ دسته بندی: #رمان_و_داستان بریده ای از کتاب: «بله، اما اگر پیر شدن تا این اندازه خوبه، چرا مردم همیشه میگن کاش هنوز جوون بودیم. کسی رو ندیدم که بگه کاش شصت و پنج ساله بودم.» درحالیکه لبخند می‌زد، گفت: «می‌دونی این نشانهٔ چیه؟ زندگی ناموفق. زندگی بدون معنی و مفهوم. چون اگه به معنی و مفهوم برسی، دیگه دلت نمی‌خواد که به عقب برگردی، فقط می‌خوای به جلو بری. می‌خوای بیشتر ببینی، کارهای بیشتری بکنی 👩🏻‍🎓 معرفی توسط: خانم مبینا زارع 📌 دوست داری کتابی که خودت خوندی و دوست داشتی رو به بقیه معرفی کنی؟ کافیه اسم کتاب و یه معرفی کوتاه برامون بفرستی به آیدی ایتای زیر تا توی معرفی‌ های بعدی ازش استفاده کنیم. 🆔: @Safar_dar_vazhe_ha 🎁 از بین معرفی‌ کننده‌ ها، کتاب هایی ارزشمند به قید قرعه هدیه داده میشه؛ پس فرصتو از دست نده ؛) #سفر_در_واژه‌ها #معاونت_رسانه 💠بسیج دانشجویے دانشگاہ فرهـنگیان شهـید رجایے اصفهـان •~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ https://zil.ink/bsrajaii

📚 یک عاشقانه ی آرام ✍️ نادر ابراهیمی ❤️ دسته بندی: #رمان_و_داستان بریده ای از کتاب: «مشکلِ ما این است که همان‌قدر که ویران می‌کنیم، نمی‌سازیم؛ همان‌قدر که کُهنه می‌کنیم، تازگی نمی‌بخشیم؛ همان‌قدر که دور می‌شویم، باز نمی‌گردیم؛ همان‌قدر که آلوده می‌کنیم، پاک نمی‌کنیم؛ همان‌قدر که تعهّدات و پیمان‌های نخستین خود را فراموش می‌کنیم، آن‌ها را به‌یاد نمی‌آوریم؛ همان‌قدر که از رونق می‌اندازیم، رونق نمی‌بخشیم. مشکل این است که از همهٔ رؤیاهای خوشِ آغازْ دور می‌شویم و این دورشدن به معنای قبولِ سُلطهٔ بی‌ رحمانهٔ زمان است. بر سر قول‌ و قرار های نخستین نماندن، باورِ پیرشدگی روح است و خواجگی عاطفه» 👩🏻‍🎓 معرفی توسط: خانم الهه مومنیان 📌 دوست داری کتابی که خودت خوندی و دوست داشتی رو به بقیه معرفی کنی؟ کافیه اسم کتاب و یه معرفی کوتاه برامون بفرستی به آیدی ایتای زیر تا توی معرفی‌ های بعدی ازش استفاده کنیم. 🆔: @Safar_dar_vazhe_ha 🎁 از بین معرفی‌ کننده‌ ها، کتاب هایی ارزشمند به قید قرعه هدیه داده میشه؛ پس فرصتو از دست نده ؛) #سفر_در_واژه‌ها #معاونت_رسانه 💠بسیج دانشجویے دانشگاہ فرهـنگیان شهـید رجایے اصفهـان •~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ https://zil.ink/bsrajaii

📚 مثل نهنگ نفس تازه میکنم ✍️ معصومه امیر زاده ❤️ دسته بندی: #رمان_و_داستان بریده ای از کتاب: آمد و نشست توی آینه بندان چشم های من. نه لب ساحل بودیم که نسیم بچرخد توی موهایش نه کنار شمشادها که من برایش توی دلم شاه شمشادقدان را ضرب بگیرم و نه صدای مرغ های دریایی می آمد. ما در دهان مرگ به زندگی فکر می‌کردیم ... 👩🏻‍🎓 معرفی توسط: خانم عطیه عسگریان 📌 دوست داری کتابی که خودت خوندی و دوست داشتی رو به بقیه معرفی کنی؟ کافیه اسم کتاب و یه معرفی کوتاه برامون بفرستی به آیدی ایتای زیر تا توی معرفی‌ های بعدی ازش استفاده کنیم. 🆔: @Safar_dar_vazhe_ha 🎁 از بین معرفی‌ کننده‌ ها، کتاب هایی ارزشمند به قید قرعه هدیه داده میشه؛ پس فرصتو از دست نده ؛) #سفر_در_واژه‌ها #معاونت_رسانه 💠بسیج دانشجویے دانشگاہ فرهـنگیان شهـید رجایے اصفهـان •~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ https://zil.ink/bsrajaii