ان شاالله دولت موفق به کنترل قیمت ارز بشه مثل دولت شهید رئیسی تا مبادا با افزایش قیمت کام مردم تلخ بشه. تلخ شدن کام مردم در صورت افزایش قیمت ممکنه اقدامات بعدی رو منفعل کنه.

تو این اوضاع و شرایط امید اسرائیل دقیقا به چیه؟ اسرائیل عصاره تمدن غربه هم اسرائیل هم آمریکا هم اروپا و حتی حکام بی غیرت عربی ،امیدشون به همراهی نکردن مردم ایران با جمهوری اسلامیه. یادتونه نوشتیم انتخابات پالس بدی رو به دشمن هامون داد؟ این پالس منفی حاصل سالها کار رسانه ای دشمن روی مغز و روح مردم ماست البته ناکارآمدی مسئولین هم مکمل این نارضایتی عمومی بوده. سالهاست بودجه های کلان برای تسخیر افکار عمومی مردم ما هزینه شده و الان دقیقا امیدشون به ثمر نشستن این هزینه هاست. افزایش نارضایتی عمومی در بین مردم ایران همیشه اولویت رسانه های دشمن بوده و هست،چون جمهوری اسلامی مشروعیتش به همراهی مردم بستگی داره. من بیشتر از این که نگران واکنش نظامی اسرائیل به خاک کشورمون باشم نگران افزایش قیمت ارزم دیروز هم بهش اشاره کردم. https://eitaa.com/basirat_mehvar/4608 ممکنه نفوذی های داخلی با این حربه مردمو علیه واکنش حکومت قرار بدن و دست و پای حکومت رو در صورت اقدامات بعدی ببنده.

📥بازخوانی فتنه بنزینی ماجرای تصمیم عجیب رهبری! پ ن :خدارو روزی صدهزار مرتبه شکر که سایه همچین رهبری بالا سرمونه🤲🏻 #بصیرت_محور 📍 http://Eitaa.com/basirat_mehvar

خبرگزاری اسپوتنیک به نقل از ریچارد ولف اقتصاد دان آمریکایی، نوشت: گسترش بریکس و کاهش امپراطوری دلار دو روند به هم مرتبط هستند به طوری که ظهور گروه بریکس به طور مستقیم با کاهش ارزش دلار در ارتباط است. #بصیرت_محور 📍 http://Eitaa.com/basirat_mehvar

سلام، شب اعلام نتایج انتخابات حال عجیبی داشتم، تو سرم صدای شیپور جنگهای صلیبی مدام تکرار میشد عالم انگار تغییر کرد حس عجیبی بود انگار از بهار یکدفعه به یک چشم بهم زدنی بری تو پاییز و خزان! اولش فکر میکردم یک حس موقتیه اما روز به روز شدیدتر میشد تا این که رسید به مراسم تنفیذ برید متنی که اون روز نوشتمو بخونید. ازش با عنوان دوران عسرته یاد کردیم. و تو خود حدیث مفصل بخوان..... در مورد امید و رجا ما یک امید کلی داریم انتهای این مسیر نوره چه پیروز باشیم چه شکست خورده نهایتا این راه به نور ختم میشه اگر این نور و درک کنیم دیگه هرچه پیش آید خوش آید ما که خندان میرویم میشیم دیگه چیزی اثر آنچنانی رومون نداره. همون شب اعلام نتایج ما پیشفرض و روی مسیر منتهی به قتلگاه گذاشتیم، مهم تعیین نسبتت به این مسیره، تا کجا پاش میمونی مهمه.

همه چی به این تعیین نسبت بستگی داره. تصور کنید کربلا در حال تکراره و انتهای مسیر به گودی قتلگاه منتهی میشه. آیا با علم بر اینکه از انتهای مسیر خبر داریم حاضریم بمونیم؟ اگر حاضری و پاش میمونی خوشبحالت اگر دو دلی مطمئن باش حوادث آینده از مسیر خارجت میکنه به بهانه های مختلف.

قسمت امیدوار کننده ش بشارت ظهوره تو هیچ دوره ای شیعیان انقدر قدرت نداشتن ، تو هیچ دوره ای اهل بیت انقدر فدایی نداشتن، اینهمه احادیث در مورد ظهور داریم ، امیدواری بیشتر از اینکه اهل بیت از قبل بشارت چنین روزهایی رو دادن؟ امید داریم که حوادث آینده منجر به ظهور بشه. متن بالا برای تعیین نسبته اگر اون پیشفرض و برای خودمون تعیین کنیم ، نقش مون مشخص میشه دیگه هرچیزی پیش‌بیاد راحت تر میپذیریم.

خیلی فضا سنگین شد و دوست ندارم خدایی نکرده کسی با حرفای ما متن های ما به هول و ولا بیوفته. برای اینکه فضا عوض شه گریز میزنیم عین روضه خونا به یک خاطره. هوای امشب منو یاد تبریز ،پادگان شهید قاضی انداخت. یکبار بخشی شو نوشتم که منو پسرعموم یک جا افتادیمو شدیم مسئول بوفه. جمعه ها خیلی سرمون شلوغ میشد نمیرسیدیم بریم حموم به پسر عموم گفتم بیا نصف شب بریم گفت خسته م حسش نیست. گفتم من میرم لباسام کثیف شده گِلی شده باید بشورم . دیدید آدم چند روز حموم نمیره کلافه میشه مخصوصا تو دوران خدمت که کلاه هم میذاری سرت خارشک میگیره. ساعت سه صبح بلند شدم هفته اولی بود که اونجا بودیم اصلا نمیدونم حموم کجاست! برای اینکه مختصات شهید قاضی دستتون بیاد ، پادگان سر و تهش مشخص نیست حموم پادگان خیلی فاصله داره با گردان ها یه جای پرتی بود. ساعت سه بلند شدم تو دل تاریکی راه افتادم ، صدای زوزه گرگ و پارس سگ و جیرجیرک و باد موسیقی زمینه پیاده روی بود! الان که فکرشو میکنم میگم واقعا رو چه حساب تکی بلند شدم رفتم!!؟؟ رفتمو رفتم تا اینکه رسیدم در زدم دوتا سرباز با چشم های ورقلمبیده که ترس ازشون میبارید اومدن پشت شیشه در ، گفت : آدمی؟ گفتم نه حیوونم . مرد حسابی درو باز کن یه دوش بگیریم بریم. گفت آخه کی این وقت شب دوش میگیره گفتم هیشکی ،چون مسئول بوفه م فردا نمیتونم بیام ، باز کن دمت گرم. باز کرد ولی خیلی مشکوک بود بنده خدا رفتیم حموم چه حمومی😂 شیر دوش از این دسته شیر گازی ها بود. آخرای حموم یه آن دستم خورد دسته چرخید سمت آب داغ ، تو کسری از ثانیه آب جوش جوش جوش جوش شد ! احساس کردم پوستم بلند شد از شدت داغی یه دادی زدم بنده خداها فکر کردن رفتم تو حموم خودکشی کنم😂 اومد محکم زد به در چیکار داری میکنی گفتم بابا آخه کدوم خری به شیر حموم دسته شیر گاز میبنده؟ گفت سوختی ؟ گفتم بدجور لامصب مگه آبگرمکن اینجا به هسته زمین وصله ، این چی بود آخه صدای خنده ش بلند شد. کات

نوشته کجایی؟ دارم پست آپلود میکنم تشکر کنم از احساس علیخانی بابت جوکر و لبخندی که روی لب مردم میاره تو این شرایط!!!!

هم تشکر هم نقد از برنامه جوکر! آقای علیخانی دمت گرم که دغدغه خندوندن مردمو تو این شرایط داری، آماا..... این آماش مهمه:)

در مورد سعیدیسم هرچی رو کتمان کنیم دغدغه شو نمیتونیم نادیده بگیریم.

هرکدوم از نزدیکانم وقتی متوجه میشن میخوام یکاری درست کنم که توش فحشه توش هجمه س علیه خودم اولین چیزی که بهم میگن این که ولش کن . بزرگا ول کردن تو چیکاره ای که خودتو مقابل مردم قرار میدی؟ فکر میکنی حکومت نمیدونه؟ ایده تو بده کس دیگه بگه اینکارو نکن. همه میدونن دست گذاشتن رو موضوعی مثل جوکر که طرفدار زیاد داره عین قرار گرفتن جلوی توپه. پریروز سعید یه پستی منتشر کرد در مورد حمله اسرائیل به پایگاه اصفهان تو یه بخشیش اعتراض کرد به این که شما با اینکار مارو فقط زیر سوال میبرید. حقوقشو شما میگیرید فحششو ما میخوریم. واقعا همینه یک نیرویی مثل سعید وقتی تمام هزینه هارو شخصا به جون میخره ، کیه که بدونه چی میکشه؟ کیه که بدونه چقدر زخم زبون میشنوه چقدر فحش میخوره چقدر تهدید میشه، مگه الکی شما دست بذاری رو مسائلی که میدونی باهات مخالفت میکنن؟ اونم تو فضای زامبی واری مثل اینستاگرام نگاه نکنید چهارتا مخ بسته اینجا یه سنگر زدن برای خودشون نظریه پردازی میکنن اینا اگر جرات دارن برن تو جایی که مخالف ها حضور دارن حرف بزنن، دفاع کنن. اینکه چارتا حزب اللهی دورت جمع کنی بیایی برا خودت تبیین سرا بزنی که هنر نیست. هنر اینه تو شرایطی که همه روایت ها علیه کشورته تو روایت درست رو هزینه شو بجون بخری اما یه گوش بقیه برسونی. و کی مثل سعید اینکارو کرده؟