〰📕〰📕〰 پلک‌هایش مدام روی‌هم می‌افتادند، اما دوباره به صفحه کتاب برمی‌گشت، به برادرش گفته بود تا فردا کتاب را تمام می‌کند.✔️ 💭زندگی چند سال اخیرشان از پیش چشمانش گذشت، بعد از فوت پدر👳‍♂روزگار بر او و خانواده‌اش سخت گذشته بود اما این سختی نتوانسته بود جلوی علاقه‌ این خواهر و برادر به علم را بگیرد.🌱 ✅به همین خاطر با پول‌هایشان کتاب می‌خریدند، نوبتی می‌خواندند و با پس دادن آن، کتاب جدیدی را تهیه می‌کردند. بیشتر کتاب‌هایی که خوانده بودند همین‌طور بود. 🌙شهیده بنت الهدی صدر✨ #داستانک @binesh_nojavan. نوجوان مطهر 💕

یه تجربه عاشقانه♡ #حرفای_نگفتنی  @binesh_nojavan نوجوان مطهر 💕

همیشه دلهره دارم ازین به تو نرسیدن کسی سُراغ نداری مرا به تو برساند!؟ یاحسین🚩  @binesh_nojavan نوجوان مطهر 💕

🍃••• 🔅راه بیفتیم... مادر وهب گفت: مدتی است که بی آبی ما را آزار می‌دهد.😔 حضرت دست مبارکشان را به زمین زدند و چشمه‌ای جاری شد؛ پیرزن تعجب کرد و گفت: 😳شما پیغمبر هستید! فرمود: "نه، من فرزند پیغمبر خدا(ص) هستم." سپس حسین(ع) فرمود: "پسرت وهب کجاست؟ عروست کجاست؟" پیر زن تعجب کرد! و سکوت... حسین(ع) فرمود: ✨"سلام من را به پسرت برسان و بگو: حسین(ع) دنبال یار می گردد، اگر خواست، دنبال ما بیاید." وقتی وهب آمد فهمید حسین فاطمه(ع) آمده است، با اینکه مسیحی بود، اسم حسین(ع) و فرصت یاری حضرت، او را گرفت. پس همه زندگی‌اش را گذاشت و به همراه مادر و همسرش به راه افتاد... 🚩به راه افتاد، به سمت حسین(ع) و عجب مسیری و عجب انتخابی! راستی... چه لذتی دارد از بیراهه‌ به راه آمدن!🌱 🍃هر راهی که رفته‌ای، در هر بیراهه‌ای که‌ گم شده‌ای، حسین نور هدایت و کشتی نجات است... 🔅به راه حسین(ع) بیا🔅 #دستمو_بگیر  @binesh_nojavan نوجوان مطهر 💕

می گویند؛ وقتی داشتی دنیای مارا ترک میکردی... چشم هایت برای ما اشک میریخت😢 • • • • یا حسین🚩 @binesh_nojavan نوجوان مطهر 💕