آخرین
آخرین شب قدر ماه مبارک است. شب بیست و سوم که بنا به روایات انگار که احتمال شب قدر بودنش از باقی بیشتر است. راستش در دو شب قدرِ گذشته هرچه بود را گفتهام و خواستههایم را خواستهام. نمیدانم که مرا بخشیدهای یا نه اما خودم میتوانم خودم را ببخشم؟ آن هم نمیدانم. البته که شما آنقدر بخشنده هستید که چه بسا اصلا قبل از اینها، قبل از اینکه الغوث الغوثها را بخوانم، قبل از اینکه انت المولا و ان العبدها را بخوانم و اصلا قبل از اجرنا من النارها مرا بخشیده بودهای.
چه بسا که همان شب اول که آمدم حتی. همه اینها بهانهای بود تا باز صدایم را بشنوی، صدای منِ بیمعرفت را که سال تا سال مگر چه بشود که سر و کلهام پیدا بشود درِ خانهتان.
این دو شب قدر که گذشت هرچه بود را خواستم، هرچه که فکر میکردم برایم خوب است و هرچه که آسایش، خوشبختی و رستگاری خود را در آن میدیدم. اما آخر از همهی آن چیزها انگار در کنار آنچه برایم اصل بوده، یک فرعی هم خواسته باشم، برای تعجیل در فرج هم دعا کردهام.
راستش ما هنوز درست این را نفهمیدهایم که اشتراک همهی چیزهای خوب در همان یک چیز است
هنوز معنی دقیق کلمهی "فرج" -گشایش- را به درستی درک نکردهایم.
نفهمیدهایم که اگر زندگی آسوده میخواهیم، اگر کار و بار خوب و ثروت میخواهیم، اگر سلامت دین و دنیا میخواهیم، اگر جهانی بهتر میخواهیم که در آن کودکان بیگناه کشته نشوند و خون مظلوم اینقدر ارزان به زمین نریزد و آب از آب تکان نخورد. همهی همهی اینها و بیش از اینها جمع شده است در آمدن آخرین منجیات، آخرین مرد جهان.
امشب دیگر میخواهم همه خواستههای دیگرم را کنار بگذارم و "همه چیز" را بخواهم.
همهی نجات را، همهی سعادت را و همهی خوشبختی را....
من آدم خوبی نبودم نه برای شما و نه برای او که میآید اما شما به خوبیِ آدمهای خوبت، به دعای دستهجمعی بندگانت و به الغوثهای مظلومان جهان بیا و فرج صاحبمان را همین امشب جلو بیانداز.
امشب مقدرات یکساله تحکیم میشود دیگر مگر نه؟ هر چند ما نمیفهمیم اما همهی چیزی که میخواهیم آمدن اوست. امشب فقط و فقط آمدن او را میخواهیم. او که آمدنش اجماع همهی خوبیها و نجاتهاست.
#محضر_صاحبخانه
@bode4om
@nojavanehanan