eitaa logo
بوی عطرخدا
2.5هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
30 فایل
༻﷽༺ قايقـ زندگيتـ را  دستـ کسيـ بسپـار که صاحب ساحلـِ آرامشـ استـ 😍 خدا "مولـاجان،میخوایم صدامون‌رو بشنوۍ 🔴کپی و انتشار محتوای کانال فقط با درج لینک کانال مجاز است. کانال_بوی_عطر_خدا_در_تلگرام👇 https://t.me/boe_atre_khodaa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥 ✍ هیچکس حرفی به فاطمه نگفت.فاطمه هم ساکت به اتاقش رفت. افشین و حاج آقا سوار ماشین شدن و حرکت کردن.افشین خیلی سعی میکرد خودشو کنترل کنه.حاج آقا گفت: _افشین جان،مطمئن باش خدا حواسش بهت هست. افشین تو دلش گفت حواست به من هست؟ با اینکه خیلی بدم، تا حالا خیلی کمکم کردی.ولی ازت میخوام بازم کمکم کنی..خدایا من فاطمه رو میخوام،یه کاریش بکن.. سرشو برگردوند و از شیشه به بیرون نگاه میکرد ولی جایی رو نمیدید.حاج آقا هم خیلی ناراحت بود. با خودش گفت کاش اصرار نمیکردم بره خاستگاری.ولی تا کی میخواست نره. بالاخره که باید میرفت. افشین رو به خونه ش رساند، و میخواست پیشش بمونه ولی افشین نذاشت.دوست داشت تنها باشه.اما حاج آقا نگرانش بود.گفت: _باشه ولی هروقت تماس گرفتم جوابمو بده.اگه جواب ندی،میام ها. -چشم،خیالتون راحت باشه. رفت تو حیاط و درو بست.مدتی توحیاط نشست بعد رفت تو خونه ش.قرآنی که فاطمه بهش داده بود،برداشت.اتفاقی باز کرد.آیه هفتاد و یک سوره فرقان اومد. *مگر آنانکه توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند،که خدا بدی هایشان را به خوبی ها تبدیل میکند و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.(۷۰) و هر که توبه کند و کار شایسته انجام دهد قطعا به صورتی پسندیده و نیکو به سوی خدا باز میگردد(۷۱) از این همه لطف و مهربانی خدا، شرمنده شد.روی زانو هاش افتاد و خیلی گریه کرد. سه بار تا صبح حاج آقا باهاش تماس گرفت ولی هربار با پیامک میگفت، خوبم. یک هفته گذشت. فاطمه بعد از شیفت کارآموزی بیمارستان،سمت ماشینش میرفت.یکی سلام کرد.سرشو برگرداند.افشین بود که سرش پایین بود و به فاطمه نگاه نمیکرد. به روبه روش نگاه کرد و رسمی گفت: _سلام. -چند دقیقه وقت دارید؟ عرض مختصری دارم. -من عادت ندارم تو خیابان با نامحرم صحبت کنم. -میدونم..ولی من چاره دیگه ای ندارم. خیلی هم وقت تون رو نمیگیرم. -نه. دو قدم رفت،افشین گفت: _منو میبخشید؟ بخاطر گذشته. فاطمه ایستاد ولی برنگشت. -باشه. میخواست بره که افشین گفت.... 💥ادامه دارد... @boe_atre_khodaa
🔥 ✍ میخواست بره که افشین گفت: _تو مرام شما بخشیدن چطوریه؟ باکسی که میبخشین میتونین ازدواج کنین؟ فاطمه عصبانی برگشت،بدون اینکه بهش نزدیک بشه،گفت: _من از این شیوه ی پیشنهاد ازدواج دادن اصلا خوشم نمیاد.. -ولی من قبلا پیشنهاد ازدواجم رو گفتم. با گل و شیرینی اومده بودم خونه تون... -پدرم هم جواب تون رو دادن. افشین با ناراحتی نفس شو بیرون داد. -اینطوری نمیشه حرف زد،میشه آروم باشید؟ فاطمه محکم تر گفت: -نه. در ماشین رو باز کرد که سوار بشه. -خانم نادری،من میدونم لیاقت شما رو ندارم..اینکه این همه مدت چیزی نگفتم.. بخاطر همین بوده..ولی..حالا که همه چی رو شده،میخوام تا تهش برم..الانم اینجام که یه سوال از شما بپرسم...شما هنوز از من متنفر هستید؟ فاطمه چیزی نگفت.افشین گفت: _من فقط در یک صورت از اصرار برای این ازدواج منصرف میشم،اونم وقتیه که شما از من متنفر باشید. فاطمه با مکث گفت: _من شما رو بخشیدم ولی هر تنفر نداشتنی معنیش رضایت برای ازدواج نیست. افشین در همین حد هم راضی بود. -میدونم..رضایت شما مرحله ی بعد از راضی کردن خانواده تون هست..من یاد گرفتم آدم صبوری باشم. یه پاکت از جیبش بیرون آورد. چند قدم نزدیک رفت و پاکت رو روی کاپوت ماشین فاطمه گذاشت. -گفته بودم تمام هزینه هایی که اون شب برای من کردید،بهتون برمیگردونم. عذرخواهی میکنم دیر شد،بازهم تشکر میکنم..خدانگهدار. و رفت. فاطمه هم سوار ماشینش شد. افشینی که این اواخر باهاش رو به رو میشد،با افشینی که قبلا میشناخت،زمین تا آسمون فرق داشت.ولی اونقدر نمیشناختش که مطمئن باشه میخواد باهاش ازدواج کنه. خیلی فکر کرد که چکار کنه بهتره. تصمیم گرفت بیشتربشناستش.تا اگه نخواست باهاش ازدواج کنه، هم افشین برای راضی کردن حاج محمود و بقیه به زحمت نیفته، هم خانواده ش بی دلیل از دیدن افشین بیشتر ناراحت نشن. با حاج آقا موسوی درمورد افشین صحبت میکرد و سوال هاشو جزئی تر میپرسید.حاج آقا هم با دقت و حوصله جواب میداد. چند بار افشین رو از مغازه تا خونه ش تعقیب کرد.گاهی دخترهایی سعی میکردن بهش نزدیک بشن ولی افشین اصلا بهشون توجه نمیکرد.اگرهم خیلی پیشروی میکردن،قاطع و محکم باهاشون برخورد میکرد.چندبار هم وقتی مغازه بود،از دور رفتار هاشو زیر نظر داشت. حتی وقتی آقای معتمد مغازه نبود هم افشین به خانم ها نگاه نمیکرد و رسمی باهاشون برخورد میکرد. یه روز وقتی افشین خونه نبود.... 💥ادامه دارد... @boe_atre_khodaa
امـیدوارم هر کجا خسته شـدی جای آدما خــدا دستتو بگیره نگـاه پـر مـهـرخـــداونـد چتـر زنـدگی تـون  💖 🌙 @boe_atre_khodaa
※  بِسْــمِ اللهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ ※ امید برای انسان آنقدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان! صبح بخیر ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ‎@boe_atre_khodaa ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
این که گناه نیست 46.mp3
3.72M
فقط یه رقیق و نرم میتونه خوبی های دیگرانُ ببینه و به پاشون عشـ💞ـق بریزه! تکرارگناهان کوچک لطافت قلبتُ نابود میکنه! 🔹ودیگه چشمات زیبایی دیگرانُ نمی بینن ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ‎@boe_atre_khodaa ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
می‌گویند روزی یک نقاش بزرگ در عرض سه دقیقه یک نقاشی کشید و قیمت هنگفتی بر روی آن گذاشت!؟ خریدار با این قیمت گذاری مخالفت کرد و این قیمت‌ را برای سه دقیقه کار ، منصفانه ندانست .... نقاش بزرگ در پاسخ او گفت : این کار در واقع در سی سال و سه دقیقه انجام گرفته ، سی سالی که به آموزش و پیشرفت فردی و تجربه اندوختن گذشت و تو ندیدی به اضافه‌ی این سه دقیقه که تو دیدی! برخی افراد گمان می‌کنند که افراد موفق از خوش شانسی ، استعداد ذاتی ، یا نعمت الهی خاصی برخوردارند ، اما در واقع پشت هر موفقیت پایدار ، مدت‌ها تلاش طاقت فرسا وجود دارد. ❀❀❀ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ‎@boe_atre_khodaa ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
🌸🍃🌸🍃 آب و تنور قرآن در سوره هود می‌فرماید: وقتی که نوح کشتی رو ساخت، طوفان شروع شد، و از زمین و آسمان، آب جوشیدن گرفت💨🌧💦 🕋 حتّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّورُ (هود/۴۰) 💢 هنگامی که فرمانِ ما فرا رسید، حتّی از تنورِ خانه‌ها هم، آب جوشیدن گرفت. ⁉️ سوال: این تمثیلها برای چی در قرآن اومده؟!🤔 از تنور فقط آتش میجوشه،🔥 نه آب... آب دقیقاً ضدّ آتش هست... ⁉️ چرا اینجا میگه حتّی از تنورهای خانه‌ها هم آب جوشید؟! خدا چی میخواد به ما بگه؟!🤔 جواب:👈 خدا میخواد بگه: اگر وقتش برسه، و منِ خدا بخوام، برای نجاتِ اهلِ ، از تنورِ آتش‌زا هم، آب بیرون میارم...😇 من همون خدایی هستم، که آتش رو بر ابراهیم گلستان کردم.💐 برای شما هم از تنور آب بیرون میارم، تا شما رو سوارِ بر این کشتیِ نجات‌بخش کنم، و بر فرازِ این آبها به حرکت در بیارم.🚢 لذا در آیه بعد، نوح به اهلِ میگه: 🚢 حالا سوارِ کشتی بشید... اون کشتی‌ که هم حرکتش و هم مقصدش (مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا) هر دوش به نامِ خدا و در آغوشِ خداست.❤️😌 🕋 وَ قَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللهِ مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا (هود/۴۱) 💢 او گفت: «در آن کشتی سوار شوید، به نام خدا. در هنگام حرکت و توقّفش» ☝️ اگر کسی با خدا باشه، خدا براش همه کار میکنه..❤️ حتّی از تنورِ آتش‌زا، براش آب بیرون میاره... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ‎@boe_atre_khodaa ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
مردی شبی را در خانه‌ای روستایی می‌گذراند؛ پنجره‌های اتاق باز نمی‌شد، نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی‌توانست آن را باز کند! با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید... صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و همه شب، پنجره بسته بوده است! " او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود! " از جنس انرژی‌اند و انرژی، کار انجام می‌دهد... 👤 ❁❁❁❁ @boe_atre_khodaa 👇🏻 https://t.me/boe_atre_khodaa
💕لطف خدا بیشتر از جُرم ماست ... مراقب باش! دست روزگار هلت ميدهد؛ ولی قرار نيست تو بيفتی! اگر بیتاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشى. اوج می گيری، به همين سادگی. تو خوب باش، حتى اگر آدم های اطرافت خوب نيستند. تو خوب باش، حتى اگر همه از خوبى هايت سو استفاده کردند. تو خوب باش، حتى اگر جواب خوبی هايت را با بدی دادند. تو خوب باش، همين خوب ها هستند که زمين را براى زندگى زيبا می کنند... رقص واژگان است؛ يکی به جرم تفاوت، تنهاست، يکی به جرم تنهایی، متفاوت... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ‎@boe_atre_khodaa ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درباره لحظه (احتضار) مومنین ببینند ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ‎@boe_atre_khodaa ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
Roze Hazrate Zahra Salamollah Alayha.mp3
7.19M
🔸 روضه حضرت زهرا سلام الله علیها * ارتداد مردم مدینه باعث شد صدای دختر پیامبر را نشنوند... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ‎@boe_atre_khodaa ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄