eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
98 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
45 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ممنونم ممنونم شما هم عزیز هستی ب ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
هم به مقام هجرت درراه خدا ودوری از دیاروهم به مقام جانبازی و هم در نهایت به مقام رفیع شهادت نائل گشت . از مهمترین عواملی که او را به این درجات رساند انس عجیب او با نماز بود هیچگاه نماز اول وقت ونماز شب را ترک نکرد. در سخت ترین شرایط جسمی وروحی نماز شبش ترک نشد
گاهی با پای پیاده به کربلا می رفت و درجوانی وحتی نوجوانی هم  این توفیق را یافته بود گاه پیش می آمد که جوانان به همراه ایشان در پیاده روی به کربلا از خستگی وپادرد شکوه می کردند و  با سختی قدم بر می داشتند اما او با آن سنش خم به ابرو نمی آورد گاه می شد درراه پیاده روی زیارت کربلا فرصت خواب واستراحت مهیا نمی شد و نیمه های شب ما جوانان از کم خوابی و خستگی راه بی رمق همچون انسانهای بی هوش به خواب می رفتیم اما این پیر مرد بعد ازخواب مختصری طبق برنامه همیشگی یک ساعت ونیم  مانده به اذان صبح  برای نماز شب بلند می شد و در لحظات اذان صبح برای اینکه زوار حسین  ع  نماز صبحشان فوت نشود با یک خشوع و طنین زیبایی اذان می گفت تا دیگران بیدار شوند.  باتوجه وبا آرامش و طمئنينه خاصی نماز می خواند وحقیقتا با خدا خاشعانه سخن میگفت اگر مسجدمتروکه وغریبی را می یافت مدتی برای رونق گرفتن وآباد شدنش در آنجا نماز جماعت بر پا می کرد هیچگاه اجازه نمی داد در منزل او کسی خواب بماند و نمازش قضا شود می گفت : در خانه ی من اگر مسیحی ویهودی هم بیایند باید نماز بخوانند یک بار نماز عید فطر را زیر باران  در صحن امام هشتم می خواند در حال نماز آنچنان خشوعی به اودست داده بود که بی اختیار با حال عجیبی گریه می کرد وبارها در نمازهای عید فطرچنین حالتی به او دست می داد گاهی درمسجد محل سکونتش ( محله صفاشهر واقع در قم ) نمازعید فطر به امامت ایشان خیلی باشکوه بر گزارمی شد و مردم بارها شاهد این حالات او بودند. 
همسرش از زبان خود شهید نقل می کند که می گفت وقتی که یک پسر بچه هفت هشت ساله بودم یک روز صبح با طلوع آفتاب از خانه بیرون آمدم آنروز منظره روستایمان خیلی زیبا شده بود به آسمان وطلوع خورشید نگاه می کردم و حس عجیبی داشتم ، احساس شوق  زیادی به خواندن نماز در وجودم حاصل شد اما نماز را به طور کامل بلد نبودم همان روز به سراغ یکی از بزرگان روستا رفتم ونماز را ازاو فرا گرفتم. در روستایمان مدرسه نبود وما برای رفتن به مدرسه  می بایست قبل از روشن شدن هوا تا روستای بعدی مسافت زیادی را پیاده می رفتیم در راه از آب رودخانه وضو می گرفتم و نماز صبح می خواندم و به خاطر علاقه ای که به نماز پیدا کرده بودم در زمستان نیز یخ رودخانه را می شکستم ووضو می گرفتم ودرراه دو رکعت نماز صبح می خواندم.
به اين جمله ارباب خودعشق می ورزید :  " اني لا اری الموت الا السعاده والحیات مع الظالمین الا برما "  آقای ابوعلي منصوری (ازدوستان سید) که لحظه شهادت کناراوبود می گفت : از چند ساعت قبل  از شهادت هرساعت جملات نورانی سید الشهدا از جمله فراز فوق را زمزمه می کرد. دو نفراز خویشاوندان که شب قبل از شهادت با او بودند می گفتند سید آن شب را تا صبح بیدار بود و نماز می خواند و گاهی قدم می زد البته این برای ما )خانواده اش) تازگی نداشت چرا که بارها در زمان حیاتش شاهد بودیم که او در طول شب چندین باراز خواب بلند می شد ووضو می گرفت وبا یک خشوع خاصی به نماز شب می ایستاد. آقای ابو جعفر سوری که اهل سوریه می باشد و درسالهای اخیرازحوادث نا گوار آنجا به ایران پناه آورده بود به سید علاقه زیادی داشت واز شهادتش بسیار متاثر شده بود می گفت در یک سفری که با سید داشتم هر شب  شاهد بودم که او در طول شب  تا صبح چندین بار از بسترخواب  بلند شده وبه رازونیاز می پرداخت وخواب شیرین را بر خود تلخ می نمود. 
 آنقدر فروتن بودكه با اینکه درکنفرانسها وسمینارها و مجالس مهم و شبکه های مختلف تلویزیونی  برای سخنرانی  ومصاحبه وغیره دعوت می شد درعین حال از این مسایل دچار عجب نمی شدوبازهم براي سخنرانی به  مناطق محروم و كوره دهاتها رفته وحتی برای کودکان سخنرانی میکرد و درهرجمعی حتی اگر سه چهار نفر بودند منبر می رفت واینها را برای خود کسر شان نمی دانست
در امر وحدت مسلمین بسیار مجد بوده وبا آقایان تسخیری و شیخ محسن اراکی ( مسئولین مجمع تقریب مذاهب) علاقه زیادی به همکاری داشته وبا برادران اهل سنت ارتباط گرم ودوستانه ای برقرار می کرد گاهی بعضی از خانواده های اهل سنت را به منزل خود دعوت می کرد واز آنها پذیرایی می نمود آنها نیزسید را خیلی دوست داشتند وهر بارکه برای دیدن سید می آمدند برای اوهدایایی می آوردند
با الهام ازاندیشه های امام خمینی ره   معتقد به ضرورت اتحاد سنی وشیعه در مقابل استکباربود چه رسد به اتحاد بین شیعیان ، اختلاف و تفرقه  میان شیعه راخطر بسیار بزرگی می دانست ، لذا اگرنقص وانحراف اعتقادی در گروه یا حزب یا شخصیتی از شیعه می دید تا آنجا که امکان داشت دوستی و ارتباط خود را با آنها قطع نمی کرد می گفت باید در کنار آنها بماند تا شاید بتواند آنها را اصلاح نماید در عین حال همیشه در گفتار وعمل ، خط  ومشی فکری خود راکه همان  اندیشه های ناب امام خمینی وشهید صدر وامام خامنه ای بود به همه اعلام می کرد. خودش می گفت : بارها  نزد برخی علما که اختلافاتی میانشان بود می رفتم  وسلام وتحیات هر کدام رابه دیگری ابلاغ می کردم  تا شاید با این کار رفع کدورت شود. اگر با کسی یا گروهی اختلاف نظر داشت هیچگاه علیه او سخن نمی گفت وشخصیتش را تخریب نمی کرد وغالبا نظرات وعقاید غلط را رد می کرد نه صاحبان آنها را ، اگر اطرافیانش علیه کسی سخن می گفتند ناراحت می شد واگر مخالفینش علیه او سخن می گفتند و توهین می کردند سکوت می کرد وهیچ عکس العملی نشان نمی داد 
از غیبت به شدت نهی می کرد به کسانی که دراموری مثل طهارت ونجاست وسواس   داشتند می گفت  اگر می خواهید وسواس به خرج دهید درغیبت و مسایلی مثل حق الناس وسواس باشید
به مقتل سید الشهدا علاقه عجیبی داشت وبسیاری ازجملات امام ع را ازمکه تا کربلا حفظ بود وبسیاری اوقات باخودزمزمه می کردوگاه اشک از چشمانش سرازیر می شد ودر منبرهایش مردم را  به شدت می گریاند ودر مساله قیام سید الشهدا ع از خود نظرات خوبی به جای گذاشت .به امام زاده های اطراف قم نيزعلاقه زیادی داشت و در هر فرصتی به زیارت آنها می رفت                                                                                                                                                                                   انس زیادی با قران و تفسیر داشت  وبسياری اوقات به تفسیر می پرداخت و سفارش می کرد که در شروع منبروخطابه آیات قران را بر هرچیزی مقدم نماییم همیشه به دیگران سفارش می کرد به مطالعه نهج البلاغه وصحیفه سجادیه  وبعضی  کتب روایی بپردازند وآنها را از اینکه اکثر اوقات خود را صرف اموری کنند که تاثیری در عمل ورفتارشان نداشته وموجب رشد وتکاملشان نشود برحذر می داشت.  به نگارش علاقه زیادی داشت ودر موضوعات مختلف خصوصا پیرامون موضوعات قرآنی مطالب فراوانی به قلم این شهید عزیزبه جا مانده که امید است در آینده این مطالب ارزنده در قالب تعدادی کتاب به چاپ رسیده ودر اختیار علاقه مندان قرار بگیرد.   
همچون ارباب خود عشق عجیبی به دستگیری ایتام ومساکین داشت  یکی از متمکنین تهران را راضی کرده بود که هرچند وقت یک بار مبالغی را بدهد تا او بین خانوده های مستمند وایتام پخش کند
همیشه میخواست در نهایت ساده زیستی باشد از مال دنیا خانه ای محقروقدیمی در قم داشت که همان را هم چند سال قبل از شهادت به خانواده اش بخشید به خاطرسالها هجرت ودوری از وطن وستمهایی که از سوی حزب بعث عراق به او وخانواده اش وارد شده بود  یک زمینی بین نجف وکربلا در منطقه ای به نام خان النصف (حیدريه  ( به اوهدیه شد که قصد داشت درآن مسجد یا حسینیه بسازد به فکرسفر آخرت بود وخود را مهیا می نمود وبرای خود باقیات الصالحات فراهم می نمود  با قناعت زندگی می کرد وهیچگاه شکایتی در امور مادی نداشت و از تجملات و اشرافی گری بیزار بود  
پیکر پاکش عصر روز جمعه (شب مبعث) 26 رجب 1436 قمری مصادف با اردیبهشت 1394 شمسی در نجف اشرف برروی دست صدها تن از مردم باحضورعلما و فضلا و سران کشور تشييع شد ودرجوارجدش امیر المومنین ع در وادی السلام ( دربارگاه سابق شهید صدر) به خاک سپرده شد عاش سعیدا ومات سعیدا