eitaa logo
🇵🇸📗 آزمون زندگی 📗🇵🇸
220 دنبال‌کننده
29هزار عکس
27.2هزار ویدیو
74 فایل
زندگی ما آزمون الهی و دنیـــــــا مزرعه آخرتست پیش بسوی کسب انرژی مضاعف و احراز موفقیت در این آزمون مقدس ✊ 🇵🇸 💚 ⃟⃢ @c_azmun #آزمون‌زندگی #آزمون‌زندگی https://eitaa.com/joinchat/3259629598C83979b75ca
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 بود و بود و حاج آقا جوان بود و درس های و بچه هایی از جنس نور. . 🔹حضور حجت الاسلام والمسلمین استاد محسن قرائتی در پادگان بیگلو اهواز_مقر رزمندگان لشکر ویژه ۲۵ کربلا _سال ۱۳۶۲. . 💢کانال خبری @shohadayeiran57
یا بقیه الله 🌹بعدشما بہ اختلاس رفت! ایمانمان رنگ باخت! محبت هاو بردبارے هاتمام شد! صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ باخت! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم! حنایمان رنگے ندارد تون_شهدایی .
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ🌸 🌺سَلام عَلَیکُم🌺 🤲💚🤲السلام علیک یااباصالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)ادرکنی،🤲💚🤲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔖 یادی از حبیب‌بن مظاهر لشکر 25 ، «حاج فرضعلی احمدی»؛ پیرمرد که به مقام رسید... . ▪️نه بود؛ نه ، نه دوره دیده ی دانشگاه های افسری، بود و کشاورز متولد ۱۳۰۲ ... با شروع جنگ با عضویت ،از و ۷ فرزند خود دل می‌کند؛ و راهی جبهه ها می‌شود...!!! تا زمان هجده مرتبه عازم جبهه ها شد؛ و بیش از ۵۰ ماه در مناطق عملیاتی حضور داشت... حاج فرضعلی احمدی، پیرمردی بود،عارف. . ▪️همیشه یک همیشه تو کوله پشتی اش، و یک خرج هایی هم همراهش بود. خیلی راحت، خار و خاشاک را جمع می کرد. می ریخت تو قوطی و خیلی سریع، حتی در خطوط عملیاتی، چایی دم می کرد. تنها کسی که تو مجوز علنی رو داشت؛ حتی جلو فرمانده لشکر، حاج فرضعلی بود.😊 . ▪️انسان عجیبی بود. با نماز شب هایش، با ناله و گریه هایش، رزمنده ها را به شدت منقلب می کرد. میگفت: حاجی اواخر جنگ، خیلی گریه می کرد؛ می گفت: «کمیل! همه رفتند و من پیر شدم؛ محاسنم سفید شد؛ ولی هنوز نشدم.» شهادت حق حاج فرضعلی بود؛ و بالاخره آن پیرمرد بی سواد ، که کلاس درسش، مکتب امام بود. از فارغ التحصیل بندگی شد؛ و در تاریخ ۴ خرداد ۶۷ بشهادت رسید. .
🕊🌷شهید عزیزی که سال ١٣٦٠ به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت و در وصف این شهید می توان همین یک جمله را بیان کرد، شهیدی که حاضر شد سرش بریده شود ولی عملیات (فتح المبین) را لو ندهد. شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند.....و مادر بزرگوارش بعد از بوسیدن رگ های بریده شهید عباسعلی فتاحی دیگر حرف نزد… عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد . خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز# شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگویید که سر ندارد. زمان تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح پاک  صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 🌟😔فقط بدانیم که چه عزیزانی رفتند و چه عزیزانی غریبانه جان دادن تا ما بتوانیم با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم🌟😔 .
هدایت شده از آزمون زندگی
💢 ❗️ ♦️دشمنانِ ملت وکشور عزیزمان ایران در این مدت همه راه ها برای ضربه زدن به کشور ونظام جمهوری اسلامی را آزمودند. وآخرین آن هم جنگ تجاوزکارانه بود . که اتفاقاً برعکس انتظار دشمنان ، سبب اتحادوانسجام ملت ایران شد؛ ♦️این ماشهِ بدون تیر هم پر واضح است که چندان تاثیری بر اقتصاد ایران نخواهد داشت ؛ امّا وامّا، تمرکز دشمن به جنگ روانی و تفرقه و ایجاد اغتشاش و استفاده از گسلهای سیاسی و اجتماعی است! 👈وظیفه همه ما حفظ آرامش و پرهیز از تنش های سیاسی وجدل هایی که در افکار عمومی جامعه نسبت به حاکمیت ایجاد یاس وناامیدی میکند. دشمنان ملت ایران امروز بیش از پیش دست بدست هم داده اند. ♦️پس بر همگان وخاصه فعالین و تحلیلگران وسیاسیون که دلسوز ملت وکشور هستند ،باید در مقابل توطئه دشمنان و مزدوران آنها واحد داشته باشند؛ وازاختلافاتِ سلیقه ای وحزبی پرهیز نمایند! اتحاد وانسجام وجبهه واحددر مقابلِ دشمنانِ جنایتکار، از اهمِّ مهمّات وضروریاتِ امروزِ کشور است! 🖌سیّد اخلاص موسوی ‌🇵🇸 💚 ⃟⃢ @c_azmun