#خاطره
+ گفتن حاج حسین رو اوردیم بیمارستان
رفتیم عیادت
از تخت اومد پایین
بغلم کرد
پرسید: دستت چیشده؟...
دستم شکسته بود
گچ گرفته بودمش
گفتم: هیچی حاج آقا،
یه ترکش کوچیک خورده
شکسته...
خندید و گفت
چه خوب
دست من یه ترکش بزرگ خورده...
قطع شده...
#حاج_حسین_خرازی
#راز_لبخندش...
@Asemanihaa💟
#خاطره
+ بی لبخند نمی دیدیش
به دیگران هم می گفت
از صبح که بیدار می شین ،
به همه لبخند بزنین.
دلشون رو شاد می کنین.
براتون حسنه می نویسن...!
#(:
"شهید عبدالله میثمی"
@Asemanihaa💟