eitaa logo
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی 🇮🇷
810 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
138 فایل
کار باید تشکیلاتی باشد. "امام خامنه ای" تربیت نیروهای هم تراز انقلاب اسلامی در قالب طرح فصل رویش جوانان انقلابی قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی آدرس کانال اصلی قرارگاه ↔ @javaan_enghelabi
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️رسول اکرم صل الله علیه وآله : ✅پنج چیز قلب را نورانی می‌کند: 1️⃣ زیاد قل هوالله احد را خواندن 2️⃣ کم خوردن 3️⃣ نشستن با علماء 4️⃣ نماز شب خواندن 5️⃣ رفتن به مساجد 📚مواعظ العددیه ص۲۵۸ @Asemanihaa💟
🔴 میگن یه مدته میخوای وارد شعب دادگاه بشی باید اذن دخول بخونی! جلو در تمام شعب هم دکه نان و شیرینی آستان قدس زدن که چادر کرایه میده! بین مردا و زنا دیوار کشیدن! همه رو هم اعدام میکنن! دلار هم تو قوه قضاییه شده پنج هزار تومن! البته اینکه رئیسی هنوز رئیس قوه قضاییه نشده نباید باعث شه فکر کنید حرفای من دروغه!😂😂 💬 امین شفیعی #توییت_گردی @Asemanihaa💟
32304.pdf
حجم: 552.1K
🔴 *من که وعده می‌دم بذارم بری؟* 📢 هشتاد و یکمین شماره ضمیمه طنز راه راه در روزنامه وطن امروز منتشر شد آنچه در این شماره با لبخند میخوانید: 🔸آنچه تا ۱۴۰۰ در سریال دولت خواهید دید! 🔹من هک شده ام، آی آی... 🔸کی چی گفت؟! 🔹سیب و گلابی های ترکمانچای 🔸گوشت دیپلماسی 🔹روایت هفته @Asemanihaa💟
1_52901907.apk
حجم: 5.3M
🌷اپلیکیشن «گام دوم انقلاب» اگه بیانیه مهم رهبری معظم انقلاب بعد از ۲۲بهمن رو نخوندید با این اپلیکیشن میتونید این بیانیه رو به صورت بخش بندی شده بخونید. @Asemanihaa💟
⭕️ سردار قاسم سلیمانی تنها ایرانی در فهرست متفکران برتر فارن پالیسی در حوزه دفاعی-امنیتی 🔹نام ژنرال ایرانی در صدر فهرست حوزه امنیتی-دفاعی در ادیشن مخصوص دهمین سال انتشار لیست موسوم به Global Thinker قرار دارد. 🔹به نوشته فارن پالیسی قاسم سلیمانی دو دهه است که تلاش‌های نظامی مخفیانه ایران را از یمن تا سوریه و عراق را انجام داده و تا به این حد بزرگ نبوده است. 🔹وی همچنین تبدیل به پاسخگوی تهدیدات ترامپ شده است که در ژوئیه ۲۰۱۸ به آمریکا هشدار داد که ما در جایی که تصور نمی‌کنید، نزدیک شماییم و آماده{نبرد}! @Asemanihaa💟
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی 🇮🇷
رساله عملیه جدید رسید پس از انتشار فیلم نماز خواندن موسوی و بروبچ که باعث هنگ اذهان عمومی شد، احکام فقهی اجوبه الاستفتائات جدید و بروزرسانی‌شده مرجع تقلیدشان درباره نماز و سایر چیزها به شرح زیر اومد بیرون: ➕سوال: کسی که سرپا نماز می‌خواند می‌تواند به کسی که سرجا نماز می‌خواند اقتدا کند؟ ➖جواب: اگر کسی که سرجا نماز می‌خواند آدم معمولی باشد خیر. ولی اگر آدم غیرمعمولی باشد می‌شود. ولی احتیاط واجب آن است که از این حرکت فیلمبرداری نشود. ➕سوال: در یک نماز جماعت، براساس مشاهدات نیم ساعت طول می‌کشد تا امام جماعت از الحمد به ولاالضالین برسد. درحالیکه اذانِ در حال پخش حی علی الصلاه می‌گوید، نماز رکعت دوم است. چجوریاست؟ ➖جواب: چند احتمال دارد؛ اولا ممکن است نماز را بدون اذان و یک‌ضرب از رکعت دوم استارت زده باشند که ضایع‌بازی‌ست. ثانیا ممکن است اذان را از رکعت دوم پلی کرده باشند که محل ایراد است و ثالثا ممکن است موقع تدوین سوتی داده باشند که باید با تقطیع، برش و همگام‌سازی کلمات زودتر قضیه را جمع کنند. ➕سوال: اگر کسی را به زور سر نماز نشانده باشند، حکمش چیست؟ ➖حکم کدام یکی؟ آن کسی که به زور نشانده‌اند یا آن کسی که به زور نشانده است؟ ➕آن کسی که به زور نشانده‌اند ➖جواب: می‌تواند هروقت عشقش کشید نیت فرادا کند؛ اگر حسش نبود، یک سجده به جا آورد و اگر حوصله‌اش سر رفت با عوامل پشت صحنه گفتگو کند و وقتی کلافه شد جوری که تابلو نباشد نماز را ول کند برود پی کارش. ➕سوال: یک عروس آذربایجان و داماد لرستان بعد از ۹ سال به اندازه ۹ سال پیر شده‌اند. مگر می‌شود؟ ➖جواب: ایستگاه ما را گرفته‌اید؟ 🔺مهدی حصارکی🔺 @Asemanihaa💟
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی 🇮🇷
✳️ خاطرات آزاده، #داریوش_یحیی 🇮🇷 🔴قسمت هشتم تردد عراقی ها کمتر شده بود و من هنوز درون گودال
✳️ خاطرات آزاده، 🇮🇷 🔴قسمت نهم بعداز متلاشی کردن صورت حسن فرامرزی به طرف من آمدند. چشمهایم را بسته بودم ولی انگار که می توانستم آنها را ببینم. کاملا" رفتارشان را حدس می زدم. یکی از عراقی ها مرا برگرداند تا جیب‌هایم را تفتیش کند که متوجه شد بدنم هنوز خونریزی دارد. لختی به صورتم خیره خیره نگاه کرد. با چشمان بسته، سنگینی نگاهش را کاملا" حس می کردم. دستانش خونی شده بود. کمی عقب رفت و دوباره جلو آمد و دو دستی یقه ام را گرفت و از زمین بلندم کرد. یکی دو تکان شدید داد و بعد، از سمت چپ به زمین انداخت. احساس درد نمی کردم و تکانی هم نخوردم. دو مرتبه بلندم کرد و تکان داد و در صورتم فریاد کشید، ولی هیچ احساسی نداشتم و گویی خداوند متعال جانی و جراتی تازه به من عنایت کرده بود. دوباره مرا از همان طرف به زمین انداخت و باز عکس العملی نشان ندادم چون سمت چپ بدنم کاملا" بی حس بود و دردی احساس نمی کردم. برای بار سوم چند تکان شدید به من داد و این‌بار از سمت راست محکم به زمینم زد و سوزش شدیدی از پا تا سرم را فرا گرفت. ناخوداگاه چشمانم باز شد. عراقی کمی درنگ کرد. هر سه مات و مبهوت به من نگاه می کردند. وقتی متوجه شدم آنها فهمیده‌اند که زنده ام، آرام سرم را چرخاندم و یک یک نگاهشان کردم. مثل جن زده ها با هم یک قدم به عقب رفتند. وحشت در چشم هایشان موج می زد. اگر توان داشتم که از جا برخیزم، حتما" فرار می کردند. سرم را برگرداندم و در مقابل فواد صورتم را بر خاک گذاشته و چشمانم را بستم و با صدای بلند ولی ضعیف اشهدم را خواندم. واقعا" هیچ ترسی در خود احساس نمی کردم و آماده شهادت شده بودم. به آن لحظه کوتاه، نام "نقطه صفر پایان" را دادم. حقیقتا" آرامش عجیبی خدا در وجودم گذاشته بود. منی که دائم اضطراب داشتم، در آن لحظات با آرامشی وصف ناپذیر صورتم بر خاک بود و منتظر شلیک. خبری از شلیک نشد و بعد از لحظاتی سکوت، یکی از عراقی ها به سرعت آمد و بازویم را گرفت و با خود به روی جاده کشید و در همان وضعیت به طرف ماشین جیپی که بعداز دژبان بود دوید. نفر دیگری که کلاش در دست گرفته بود پشت سرش می دوید و دائم از او می خواست که بایستد. او توجه نمی کرد و به جیپ که رسید آنرا به طرفم آورد و مرا به پشت آن انداخت و روشن کرد و به راه افتاد. در مسیر با بیسیم مدام صحبت می کرد و خبر از اسیر کردن یک نیرو در موقعیت دژبان را مخابره می کرد. از پشت فرمان سعی می کرد با من فارسی صحبت کند. لهجه اش نشان می‌داد از اَکراد می با‌شد. با لهجه کردی غلیظ و بریده بریده گفت:" بچه، خوبی؟ بچه، بچه خوبی؟ بچه تا کجا رفتید؟ چند نفر بودید؟ بچه بقیه کجا رفتند؟ و همین چند کلام را مرتباً تکرار می کرد. چهارصد، پانصد متری که از موقعیت قبلی دور شدیم به یک پل فلزی باریک رسیدیم که فقط یک ماشین‌ می توانست از روی آن رد شود. چند صد متر بعد از پل از جاده پائین رفت و از تکان های شدید متوجه شدم که در بیابان حرکت می کند. از شدت درد فریادم بلند شده بود. طولی نکشید که متوقف شد. عراقی پایین رفت و چند لحظه بعد دو سرباز آمدند و دستهایم را گرفتند و از عقب جیپ به پائین کشیدند و به راه افتادند. مرا مثل یک گونی شن بر روی زمین گل آلود می‌ کشیدند. هر طرف نگاه می کردم دریایی از تانک هایی بود که بصورت بسیار منظم کنار هم چیده شده بودند و خودنمائی می‌کردند. در یک میدان مرا به گوشه ای که یک سرهنگ ایستاده بود انداختند. درست از وقتی که از گودال خارج شده بودم انگار تمام مشاعرم به کار افتاده بود. تشنگی، گرسنگی، درد و سرما را در عمق وجودم حس می کردم. سرمای عجیبی تمام وجودم را گرفته بود. جایی که سرهنگ عراقی ایستاده بود قشنگ مقابل تابش اشعه مستقیم خورشید بود و با جعبه های مهمات آتش دلچسبی درست کرده بودند. 🔻ادامه دارد ... @Asemanihaa💟
گداے کوے رضا شو کہ این امام رئوف بہ سینہ احدے دسٺ رد نخواهد زد ... ! السلام علیک یا علی بن موسی الرضا❤️ @Asemanihaa💟
⭕️سلسله نشست های فصل رویش جوانان انقلابی (کرسی آزاد اندیشی) با موضوع " نفوذ " فردا پنج شنبه از ساعت ۱۵،حسینیه صرافان 🕊 @Asemanihaa 💟
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چی شد که یک شبه همه چیز گران شد⁉️‼️ روایت متفاوت “حجت عبدالملکی” اقتصاددان، درباره گرانی های اخیر تحریم ها مقصرند یا دولت بی عرضه است!!!❌❌ #تدبیر_پوشالی @Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا