eitaa logo
دشت جنون
4.2هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 در حال دفاع از اسلام، و یا اسیر شدن و به این امید بودند که ما همه مسئولیت این عزیزان را به عهده بگیریم و دنباله راه آنان باشیم، مبادا خدای نکرده بدون احساس مسئولیت فقط فکر زندگی آرام روزانه خودمان باشیم که اگر چنین باشیم سقوط خواهیم کرد، آری همه از زندگی کردن در رفاه خوششان می آید، ولی اسلام این اجازه را نمی دهد. 🌹 🕊 🌹 🌹 🕊 @dashtejonoon1🌹🌴
Montazer.ir4_6046478968175989371.mp3
زمان: حجم: 15.2M
🌺🍀🌼💐🌼🍀🌺 ۶۷ برای موفقیت و پیروزی و اسلام هر روز بر این دعا، کمترین کاری است که وظیفه‌ی ما در این نبرد آخرالزمانی و حمایت از و اسلام است. 🎤 محمود معماری متن دعا را در لینک زیر بخوانید: blog.montazer.ir/?p=2263 🍀 @dashtejonoon1🌼🌺
دعای روز پانزدهم بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین. خدایا روزی کن مرا در آن فرمانبرداری فروتنان وبگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت ای امان ترسناکان @dashtejonoon1
PAR15.MP3
زمان: حجم: 18.59M
🌺🌼💐🌴💐🌼🌺 هر کس در یک آیه از کتاب خدا را کند، مثل این است که در ماه‌هاى دیگر را کرده باشد. ترتیل خوانی استاد پرهیزکار 💐 💐 🌺🌼💐🌴💐🌼🌺
35.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌼💐🌴💐🌼🌺 یک نکته از یک جزء موضوع: 🎤 حجت الاسلام راجی حرم مطهر 💐 💐 🌺🌼💐🌴💐🌼🌺
💐🌸🌺🍀🌺🌸💐 کی میرسد آن روز که گوییم ایوان حسن(ع) عجب صفایی دارد تردید نکن تصورش هم زیباست ایوان حسن(ع) عجب صفایی دارد 💐 🌸 🌺 🍀 💐 🍀 @dashtejonoon1🌺💐
18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌸🌺🍀🌺🌸🌼 مولودی زیبا به مناسبت میلاد با سعادت 🎤 حاج محمود کریمی 💐 💐🍀 💐🍀💐 💐 @dashtejonoon1🌺🌼
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 ماه رمضان سال ۷۷ هنوز بہ سن تڪلیف نرسیده بود براےسحرےبلند شدیم اما را بیدار نڪردم . خودش موقع اذان بیدار شد ، وقتي دید اذان مے گویند . بغض ڪرد و با ناراحتے گفت : « چرا منو بیدار نڪردید؟ » دستے روے موهایش ڪشیدم و گفتم: « عزیزم شما هنوز به سن تڪلیف نرسیدے » ‌اخم هایش را درهم ڪشید و با دلخورےگفت : « از این بہ بعد هر ڪسے بہ سن تڪلیف رسیده بره نون بخره ، آشغال ها رو بذاره دم در ، من بچہ ام و هنور بہ سن تڪلیف نرسیدم » ناگفتہ نماند ڪہ آن روز، بدون سحرے گرفت، براے من هم درس شد ڪہ تمام براےسحر بیدارش ڪنم . 🌷 @dashtejonoon1🍀🌷
🌺🌸💐🌼💐🌸🌺 وقتے دید همہ اتوبوس ها سرو تہ ڪردند و دارند بہ سرعت منطقہ رو ترڪ مےڪنند ، دور زد و پشت سر آنها راه افتاد . آتیش هر لحظہ سنگین تر مےشد . دژبانے وقتی بہ اولین راننده رسید در حالے ڪہ جلوی او را گرفتہ بود و طناب را در دست داشت گفت : « اخوی ڪجا ؟ گفت : « شهید دارم» راه رو باز ڪرد و رو بہ دومے گفت : «شما ڪجا برادر ؟ » او هم بلافاصلہ گفت « مجروح دارم » راه رو باز ڪرد . و رو بہ سومے ڪہ فوق العاده دست پاچہ بود ڪرد و گفت : « شما دیگہ ڪجا ؟ » او ڪہ دیگہ نمےدونست چے مےگہ و فقط براے اینڪہ چیزے گفتہ باشہ ، با عجلہ گفت : مفقود الاثر دارم ! 🌺 🌺 💐 @dashtejonoon1💐🍀
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 به یاد دارم یک روز بعد از آمار شب که یکی دو ساعت مانده به غروب انجام می‌گرفت نگهبانان آسایشگاه‌ها را تفتیش کردند و چند قاشق برنج سهمیه ظهر را که عزیزان روزه‌دار برای افطار خود نگهداشته بودند، با بی‌رحمی و بی حرمتی تمام به سطل آشغال ریختند. یکی از نگهبانان با تمسّک به این گفته بی‌ربط که «خداوند در تمام سال ، فقط ماه مبارک رمضان را برای روزه قرار داده است؟» سعی داشت سرپوشی بر عمل خلاف دین و مروّت خودشان بگذارد. آزادگان ، برای گریز از اینگونه برخوردها و مقابله با موانع احتمالی تدابیری را اتّخاذ می‌کردند آن‌ها از مسئول نان می‌گرفتند و همینطور که زیر پتو دراز کشیده بودند با یک لیوان آب به عنوان خورشت نوش جان می‌کردند. و دوستانی که وضع مالی آنان خوب بود با خورش، روغن و شکر تهیه شده از آشپزخانه ، صرف می‌کردند و آن را اگر به قدر کافی بود، بین دیگران تقسیم می‌کردند. گاهی اوقات که نگهبان از پشت پنجره عبور می‌کرد و متوجّه قضیّه می‌شد همین که سروصدایش در می‌آمد کلیّه برادران پتو را به روی خود کشیده و مثل کسی که ساعت‌ها خواب است هیچگونه پاسخی نمی‌دادند و سرباز بیچاره را با ناکامی از آنجا دور می‌کردند. روش دیگری که بعضی از روزه داران اتّخاذ می‌کردند این بود که برنج خود را به یکی از دوستان خود می‌دادند و به جای آن نان شب او را می‌گرفتند. تا علاوه بر جلوگیری از فاسد شدن غذا در آن هوای گرم تابستانی در برابر اشکال تراشی‌ها و برخوردهای مغرضانه سربازان بعثی چاره‌ای باشد. عزیزانی دیگر بودند که به هیچ مانع و مشکلی اعتنایی نمی‌کردند و با توکّل بر خدا غذای خود را در یک ظرفی می‌ریختند و پس از مخفی کردن در یک جای خنک و مطمئن هنگام افطار، یک سفره صمیمانه و با صفایی از آن ترتیب می‌دادند. البته در مورد اصطلاح «سحری»، باید توضیح بدهم که این واژه به معنای حقیقی خود استعمال نمی‌شود. زیرا در طول اسارت، هیچ کس را ندیدم که در سحر، به معنای واقعی خود، قوت ناچیز خود را تناول کند، بلکه در اصطلاح «اردوگاه دوازده»، هرگاه که برای روزه فردا نان با خورشِ آب ، صرف می شد، اطلاق می‌شد. راوی : یاد باد آن روزگان یاد باد شادی روح و و سلامتی 🕊 @dashtejonoon1🌹🕊