دشت جنون
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 #خاطرات_آزادگان آخرین روز سربازی در ایران نخستین روز اسارت در بغداد #قسمت_ششم یک شب «مجید
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
آخرین روز سربازی در ایران
نخستین روز اسارت در بغداد
#قسمت_هفتم
شبی که قرار بود فرار کنیم تا صبح نخوابیدیم. قرارمان ساعت۱۲شب بود. اضطراب وجودمان را فرا گرفته بود. صدای انفجار و شلیک گلوله هم بیشتر به گوش می رسید و این برای ما خیلی خوب بود. بچهها را یکی یکی بیدار کردیم و از آنها حلالیت خواستیم. هیچ وقت لحظه خداحافظی از یادم نمیرود. حرفی نمیزدیم و فقط گریه میکردیم.
ساعت یک ربع به۱۲بود که دندان درد بسیار شدیدی گرفتم بهنحوی که از فشار درد سرم را به دیوار می کوبیدم. پرویز و مجید هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام دادند اما ساکت نشد. نفهمیدم چه وقت خوابم برد. توی خواب انگار یکی می خواست بیدارم کند که از خواب پریدم. دیدم مجید و پرویز هم کنارم خوابیدهاند. یادم آمد که امشب قرار است فرار کنیم. فوری بیدارشان کردم. برای آخرین بار همدیگر را بغل کردیم و حلالیت طلبیدیم.
رفتم پشت پنجره. متوجه شدم که یکی از نگهبانها به اسم «کریم خانقینی» آمد و پشت پنجرهای که ما میخواستیم از آن فرار کنیم نشست. منتظر شدیم تا جایش را عوض کند.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#سید_رضا_موسوی
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
#کانال_شهدائی_دشت_جنون
http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b
💐🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷💐
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀
#شهیدانه
#سردار_شهید
#محمد_بروجردی
سیلی سرباز بر صورت فرمانده!
در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد.
مسئول دفتر گفت : این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره.
فرمانده گفت : خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری .
یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار #شهید_بروجردی کرد.
در کمال تعجب دیدم #شهید_بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت : دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه، بعد هم او را برد داخل اتاق، صورتش را بوسید و گفت : ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است، می گم سه روز برات مرخصی بنویسند .
سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند؛ گوشی را از دستش گرفت و گفت : برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟ برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم، بعد هم با گریه بیرون رفت.
بعدها شنیدم آن سرباز، راننده و محافظ #شهید_بروجردی شده.
یازده ماه بعد هم به #شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت....
#مردان_خدا
#مردان_بی_ادعا
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد باد
یاد جبهه ها
یاد دفاع مقدس
#یاد_شهدا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان اسلام
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
💐🌼🍀🌺🍀🌼💐
امروز
#هجدهم_شهریورماه
سالروز #طلوع
#چند_آسمون_نشین_شهرستانمونه
تولدتان مبارک
#شهدای_عزیز
🌼پاسدار #شهید عباسعلی ملکی 🍀 (ابراهیم)
🌼 بسیجی #شهید مصطفی مسعودی 🍀 (محمدعلی)
🌼 مدافع حرم #شهید محمدعیسی عارفی 🍀 (حبیب)
#شادی_روحشون
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐 @dashtejonoon1🌼🌺
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹
#سلام_بر_شهدا 🌷
سلام بر مردان بی ادعا 🌷
خوشا آنانڪ جان را میشناسند
طریق عشق و ایمان را میشناسند
بسے گفتند و گفتیم از #شهیدان
#شهیدان را #شهیدان مے شناسند
🕊 #ای_شهید 🌹
تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن
براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند
باور ڪن ...
✍️ امروز #هجدهم_شهریورماه
سالروز عروجتان است 🕊
🌹 #شهدای والامقام
🌹شهرستان نجف آباد
🌹ڪہ در چنین روزی
🌹 آسمانی شده اند
🌹 این #شهدای والامقام محل تولد و یا قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان
محل مزار ذکرمی گردد : ✍️
🌹 پاسدار #شهید محمدعلی جوزی 🍀 (محمدکاظم) ـ 23 ساله - نجف آباد
🌹 بسیجی #شهید محمدعلی حجتی 🍀 (مهدی) ـ 18 ساله - نجف آباد
🌹 بسیجی #شهید عبداله روح اله🍀 (محمود) ـ 16 ساله - نجف آباد
🌹 بسیجی #شهید رضا فیروزی 🍀 (عباسعلی) ـ 21 ساله - نجف آباد
🌹 بسیجی #شهید ابراهیم محمدی🍀 (محمدتقی) ـ 19 ساله - نجف آباد
🌺 بسیجی #شهیداکبر آخوندی 🌼 (سیف اله) ـ 17 ساله - نجف آباد
🌺 سرباز #شهید حسنعلی کریمی 🌼 (جواد) ـ 19 ساله - نجف آباد ـ صالح آباد
🌺 سرباز #شهید محسن هادی🌼 (قربانعلی) ـ 19 ساله - نجف آباد
🌺 سرباز #شهید احمد داودی 🌼 (هوشنگ) ـ 20 ساله - نجف آباد ـ یزدانشهر
🌺 سرباز #شهید اسماعیل حاج امینی🌼 (مصطفی) ـ 21 ساله - نجف آباد
🌷 جهادگر #شهید عبدالعلی محمدبیگی🌸 (فتح اله) ـ 20 ساله - نجف آباد ـ دهق
🌹 سالگرد
🌹آسمانی شدنتان
🌹 مبارڪ باد ...
#روحشان_شاد 🕊
#یادشان_گرامی 🌹
#راهـشان_پر_رهرو 🕊
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🌴🌹🍀🥀🍀🌹🌴
فقط #شهدا را که تفحص نمی کنند!
گاهی باید آدم های زنده ( مرده) را هم تفحص کرد و پیدا کرد!!
خود شان را...
دل شان را...
عقل شان را...
گاهی در این راه پر پیچ و خم مردانگی ، غیرت ، دین ، عزت ، شرف ، تقوا... را گم می کنیم...
نمی گوییم نداریم!
داریم!
اما گم می کنیم...
باید گشت و پیدا کرد...
نگردیم، وِل معطل هستیم!
باید بگردیم و در این رمل زار دنیا ! که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر رمل های دنیا گم کند...
خودمان را پیدا کنیم...
ببینیم کجای قصه ایم...
کجای سپاه #مهدی_عج هستیم...
کجا به درد آقا خوردیم...
کجا مثل آقا عمل کردیم...
کجا مثل #شهید_دستواره اینقدر کار کردیم تا از خستگی خوابمان نبرد ، بلکه بیهوش بشیم !
کجا مثل #شهید_ابراهیم_هادی برای فرار از گناه چهره مان را ژولیده کردیم...
حرف آخر !
به قول بچه های تفحص ، نقطه صفرِ صفر و گرا ، دست مادرمان #حضرت_زهرا_س است...
همون مادری که وقتی #شهید_برونسی ، راه را در عملیات گم کرد ، وقتی توسل به مادرش #حضرت_زهرا_س کرد ، حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!!
رفتند و مسیر را پیدا کردند...
پس گرا و نقطه صفرِ صفر ، دست مادرمان #حضرت_زهرا_س است ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹