eitaa logo
دشت جنون
4.4هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دشت جنون
.🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #خاطرات_آزادگان #آزاده_سرافراز #عباسعلی_راشکی #قسمت_سوم تیر هایش که تمام شد، به پایین خ
.🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 دوباره حمید را بغل گرفتم. حالش را پرسیدم. به سختی نفس می کشید. چشمانش را باز کرد ، به من و اطرافیانم گفت « اگر اسیر شدید، از شکنجه نترسید». دستش را داخل لباسش کرد و بیرون آورد. دستش پر از خون شد. گفت: به آیندگان بگویید خون ما نشانه صداقت ماست. ما تا آخر ایستاده ایم. با شنیدن حرف هایش، اشک از چشمانم سرازیر شد . حمید را به دوشم گرفتم و شروع به حرکت کردیم. بچه ها جلو تر رفتند و مقداری از آن ها فاصله گرفتیم. لحظه ای صورتم را برگرداندم . عراقی ها بسیار نزدیک شده بودند. به حمید گفتم: عراقی ها خیلی به ما نزدیک هستند، چه کار کنیم؟ حمید گفت: اسلحه نداریم، مجبوریم اسیر شویم. دیگر نای راه رفتن نداشتیم. سرم گیج رفت و حمید از روی دوشم افتاد. دوباره با سختی حمید را برداشتم و به روی خاکریز رفتم و همان جا نشستم. در یک لحظه احساس کردم فردی با کلتی در دست ، بالای سرم ایستاده ، سرم را بالا گرفتم. عراقی بود و به زبان عربی خواست که بلند شوم. دستانم را با دست بندهای پلاستیکی محکم بست . آن قدر محکم که تا چند روز دستم بی حس و زخمی شده بود. حدود یک ساعت و نیم ما را در همان وضعیت نگه داشتند. بیشتر از خودم، نگران حال حمید بودم. خون زیادی از او رفته بود. دو مرتبه سرش را بالا آورد. بار اول شهادتین را گفت و بار دوم دستش را بلند کرد، در حالی که به آسمان چشم دوخته بود، گفت «خدایا شاهد باش که به دوستداران خمینی چه گذشت»؟ 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 🌹 🌹 فرزند : علی اکبر فرمانده گردان امام حسین ( ع) و به گفته و چراغ لشکر امام حسین (ع) : 🗓 1340/06/15 🗓 محل تولد : اصفهان ـ خوراسگان وضعیت تاهل : متأهل شغل : پاسدار : 🗓 1365/10/04 🗓 مسئولیت : پاسدار محل : ام الرصاص عملیات : کربلای 4 مزار : ارسالی از اعضاء 🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 💠 قرار شبانه اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم براي تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود ، فَرَج و نجات شما است. کمال‌الدين، جلد ٢، صفحه ٤٨٥ پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ 🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ جنگ به پایان نرسیده است! همان گونه که اُحُد نیمه ‏ای پنهان داشت. مبادا غنیمت، هزیمت ما را رقم بزند و زرق و برق سال‏های آرامش، چشم‏های نافذمان را کور کنند! مگر نه اینکه از قبیله ایمانیم و عهد بسته ‏ایم که تا پای جان می ‏مانیم! دعا، نردبان پیروزی صدای زمزمه می ‏آید؛ صدای عزم وصال. در نقطه ‏ای از زمین، حتی نهال‏ها هم دست بلند کرده ‏اند و ستاره می ‏چینند. معنویت، چه موسیقی هماهنگی شده است با صدای رژه نظامیانی جان بر کف! صدای ندبه می ‏آید؛ صدای دعای کمیل، دعای سمات، و حتی صدای لبخندها و بغض‏ها را هم می‏توان شنید که با احساسی بلندتر از نعره گلوله، فریاد برآورده است. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 5 دی ماه 1403ه.ش 🗓 23 جمادی الثانی 1446 ه.ق 🗓 25 دسامبر 2024 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای زنده ، ای پاینده 🔸صفحه 487 🔸جزء 25 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹