eitaa logo
دشت جنون
4.5هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🕊🌺🌼🌺🕊💐 امروز سالروز طلوع دو آسمون نشین شهرستانمونه تولدتان مبارک 🌺 پاسدار محمد قنبریان 🌼 (قدمعلی) 🌺 انقلابی یوسف قربانی 🌼 (حسین) 💐 @dashtejonoon1🌺🕊
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 🌹 🌹 فرزند : یداله : 🗓 1344/02/18 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : کارگر : 🗓 1364/10/11 🗓 مسئولیت : سرباز محل : ایلام ـ سومار عملیات : خط پدافندی مزار : 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 🌹 🌹 فرزند : رجبعلی : 🗓 1345/01/02 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : متأهل شغل : آزاد : 🗓 1364/10/11 🗓 مسئولیت : سرباز محل : ایلام ـ سومار عملیات : خط پدافندی مزار : 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
4_6025948169802615432.mp3
11.69M
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 فایل اول " داستان رجب " داستان دلداگی است، دلدادگی بین عاشق و معشوق، حبیب و محبوب... راز این دلدادگی در این است که بدانیم اهلِ رجب بودن به چه معناست؟ در این رحم زمانی یک ماهه چه سری نهفته است که انسان را ده‌ها سال بالا می‌برد؟ 🌺 @dashtejonoon1🍀🌺
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 🌹 🕊 گفتم : کلید قفل شکسته است؟ یا اندر این زمانه ، در بسته است؟ خندید و گفت : ساده نباش ای پرست ... در بسته نیست بـال و پر ما است ... شادی روح و 🌷 @dashtejonoon1🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دشت جنون
.🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 #خاطرات_آزادگان #آزاده_سرافراز #عباسعلی_راشکی #قسمت_دهم محتویات جعبه را داخل لباسم ریخت
.🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 سال ۱۳۶۸ در اردوگاه بودیم. شب شده بود. ناگهان پنجره ی آسایشگاه باز شد. یکی از عراقی ها وارد شد و خبر رحلت امام عزیزمان (ره) را داد . همه شوکه شدیم. مات و مبهوت ماندیم. یکی از بچه ها آیه ای از قرارن را خواند ، مبنی بر این که اگر فاسقی خبری برایتان آورد، قبول نکنید. آن عراقی عصبانی شد و رفت.روز بعد که در آسایشگاه که باز شد دنیایی از غم و اندوه فضای آسایشگاه را فرا گرفته بود. همه بچه ها ناراحت بودند. هر کسی در گوشه ای گریه می کرد. عراقی ها از این وضعیت وحشت زده شده بودند. درب آسایشگاه را که باز کردند، خودشان کنار رفتند. برای صبحانه و ناهار هیچ کدام از بچه ها نرفتند . این تلخ ترین خاطره دوران اسارتم است. این سختی ها را پشت سر گذاشتیم تا زمانی که ازاد شدیم. لحظه ی شنیدن خبر آزادی، دو رکعت نماز شکر خواندم. دو رکعت نماز هم در مرز خسروی خواندم . باید از سخن امیر المومنین علی(ع) پندها بگیریم که می فرمایند« از تاریخ استفاده کنید. من چنان در تاریخ گذشتگان سیر کردم که انگار در زمان آن ها بودم». 🥀 @dashtejonoon1🌴🌹