🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت هشتم
✍️...یک گردان نیز از نیروهای شمال کشور بودند که اصغر معینی فرمانده آن بود .
تیپ ۳۷ نور هم به فرماندهی علی هاشمی برای شرکت در همین عملیات تشکیل شده بود و در منطقه طراح وکرخه نور عمل می کرد . بر اساس طرحهای کلاسیک که مورد انتظار ارتش صدام نیز بود ، سمت اصلی تهاجم نیروهای ما از جاده اهواز خرمشهر باید انجام می گرفت چون جاده به منزله عقبه مطمئن و بهترین راه کار برای پیشروی شناخته می شد . به همین دلیل دشمن علاوه بر استقرار دو لشکر تقویت شده ۵ مکانیزه و ۶ زرهی در جفیر و جاده استراتژیک اهواز به خرمشهر ، موانع و استحکامات زیادی ایجاد کرده بود . اتکای گردانهای ما به عرض این جاده و یکی دو معبر باریک بود ، چون در این ناحیه ، مناطق وسیعی از دو طرف جاده را آب گرفتگی پوشانده بود . فقط سطح جاده و حاشیه باریکی در کناره های آن از آب بیرون مانده بود . نیروهای دشمن با ایجاد بریدگی بیست متری در طول جاده بخشی از آب را به منطقه شرقی جاده روانه کرده بودند ، طوری که از فشار آب بر مواضع خودشان در بخش غربی آن کاسته شود . تیپ بیت المقدس باید از سطح جاده که از آب بیرون مانده بود ، عبور می کرد . پشت شیار سوم بعثیها خاکریز بلندی احداث کرده بودند و با استقرار تیربارهای سنگین هر حرکتی را روی جاده و اطراف آن زیر آتش تیر تراش سنگین قرار می دادند .
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت نهم
✍️...شب دهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ ، شب عملیات فرا رسید . چند ساعتی بود که پشت خاکریز به زمین چسبیده بودیم. نیروها یکی پس از دیگری در جاهای خود مستقر می شوند. همه منتظر فرمان بودیم، اکثرمان از گردان بلالی اهواز بودیم. عده ای از بچه های تازه نفس شمال کشور که تا به حال جنگ ندیده بودند را هم به ما ملحق کردند. چند وقتی بود که برای آمادگی جسمانی هر روز آفتاب نزده ده کیلومتر می دویدیم. بعد از موانع و سیم خاردار و خاکریزها می گذشتیم. سید محمد حجت زاده چند سالی از من بزرگتر است و حضورش در جنگ از من بیشتر. چند ماهی قبل از عملیات شبها با چند نفر از بچه ها می رفتیم کنار رودخانه و تا سپیده صبح کانال می کندیم. محمد حجت زاده و من پای ثابت این گروهیم. قرار بود این کانال راهی برای نفوذ در شب عملیات باشد. حفر قسمتی از کانال که از زیر جاده می گذرد، کاملا زیر زمین انجام می شد.، کانال را به اندازه ای حفر کردیم که یک مرد بتواند با تجهیزات نظامی اش به حالت ایستاده از آن عبور کند. اولین عملیاتی که من و او با هم شرکت کردیم ،عملیات امام مهدی بود. روز عملیات که نزدیک شد، محمد از طرف فرماندهان مامور بررسی خط شد. کارش این شد که دم دقیقه برود و موقعیت مکانی منطقه را بررسی کند. او می گفت: اگر شده برای هرمتر از این جا تا خرمشهر یک شهید بدهیم، باید اینکار را بکنیم تا شهر آزاد شود. نور مهتاب تنها نوری است که اجازه می دهد جلویمان را ببینیم. حدود یک ماه از فتح المبین می گذرد. عراقی ها آن طرف خط در لاک دفاعی به سر می برند. بیست هزار کشته و نوزده هزار اسیر آبروریزی بزرگی برای بعثیها بود که متحمل آن شدند. برای آنان باور حمله مجدد، آن هم بعد از یک ماه غیر ممکن است. صدای هلهله و آوازشان را در شناسایی های چند شب قبل می شنیدم. شاید هم حق داشتند...
راوی این بخش : حسین امینیان
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 شهید آوینی در
دیدار حضرت آقا
🔻بخشی از مصاحبه اقای مهدی همایونفر درباره ارتباط گروه روایت فتح با ایتالله خامنهای:
✨ در تابستان سال ۶۵ بود که از دفتر ریاستجمهوری با من تماس گرفتند که رئیسجمهور میخواهند با اعضای گروه دیدار کنند.
✨ مرتضی به من، که آن موقع مسئول گروه بودم، گفت لطف کنید در این دیدار نگویید چه کسی متن مینویسد و میخواند. به من گفت اگر نظر من را میخواهی، نگو چه کسی چه کاری انجام میدهد و اگر آقا سؤالی داشتند، جواب بده.
✨ آقا گفتند این قلم و صدایی که پخش میشود خیلی زیباست. متنها را چه کسی مینویسد؟ از آنجایی که مرتضی خیلی تأکید داشت بر اینکه از باب اخلاص نگوییم اینها کار کیست، به ایشان گفتم: آقا اگر بخواهید من بچهها را به شما معرفی میکنم، ولی صاحب صدا و نویسنده میخواهند معرفی نشوند. آقا هم اصراری نکردند.
✨ در آن جلسه، شهید آوینی برای همان گمنامی که خدمتتان گفتم، در ردیف دوم نشست و صحبتی نکرد.
متن کامل این گفتگو را میتوانید از طریق پیوند زیر بخوانید:👇
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=29383
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 افطاری ساده رییسجمهور
افطاریساده رییسجمهور وقت، حضرت آیتاللهخامنهای و فرماندهانسپاهپاسداران دوران #دفاع_مقدس
🔸شهیدان باکری و خرازی نیز در این جمع حضور دارند.
☑️ @defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت نهم
✍️...شاید هم حق داشتند. نابرابری سلاحهای ما و آنها به نوعی خیالشان را راحت کرده بود . آنان اگر مارا می دیدند به سهولت فقط با فشار دادن یک شاسی تیربارها و ضدهوایی که در اختیار دارند ، می توانند مارا درو کنند ، در حالی که ما تفنگ کلاش و نارنجک و آرپی جی داریم . فکرش را هم نمی کنند که ما از آن همه کانال و موانع و سیم خاردار و میدان مین عبور کنیم و آنان را در خواب اسیر کنیم . من تا چند روز قبل در اطلاعات و عملیات تیپ بودم . حالا با نظر فرمانده تیپ به گروهان سید محمد حجت زاده آمدم تا معاون او در این عملیات باشم.
ما یک گروهان از گردان شهید بهشتی از تیپ بیت المقدس بودیم ، ناصر چراغعلی فرمانده گردان و حسین کلاه کج فرمانده تیپ بود . شب عملیات فرا رسید . همگی در سکوت مطلق منتظر رمز عملیات هستیم . سکوت آن قدر است که حتی صداهای نفس های همدیگر را می توانیم بشنویم .
برای پیشگیری از ضربه پذیری یگانهای رزم برای فرمانده گردانها و گروهانها چند جانشین تعیین شد. فرمانده گردان شهید بهشتی ناصر چراغعلی بود. او دو معاون داشت ، بعد از آنها از میان فرمانده گروهانها سید محمد حجت زاده به عنوان جانشین گردان تعیین شد. او از نظر تجربه و فرماندهی یک سرو گردن از همه فرمانده گروهانها بالاتر بود . صادق قلعه تکی از بچه های ملاثانی اهواز که قد بلندی داشت بی سیم چی گردان بود که سایه به سایه چراغعلی حرکت می کرد . گردان ما در منتهی الیه سمت راست منطقه عملیات وارد عمل شد. اگر نتوانیم با گردان ۵۸ تکاور ارتش الحاق کنیم ، سپر بلای بقیه گردانها می شویم ...
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂