eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مولایِ مهربانِ من! سلام بر تو که صبحِ مرا سلام تویی سلام بر تو که آغازِ هر کلام تویی سلام بر تو که ازصبحِ نور تا شب حشر تو بوده‌ای و تو هستی و والسّلام تویی... اللهم عجل لولیـڪ الفرج سلام؛صبحت بخیر و مهدوی... جمعه‌ی خوبی داشته باشی... التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 🔸 قسمت  ( 12 ) پس از تخلیه پیکر مطهر شهدای عزیز، بنده  به همراه دوستان همراه، یک گردش مختصری در محوطه محل درگیری زدیم. در همان محوطه باز بین درب سنتاب و پاسگاه  ژاندارمری. آنچه که مشاهده کردم علاوه بر ماشین مورد اصابت در جای جای آن محوطه خون هائی بر روی زمین ریخته شده بود که بعضی از آنها  به صورت مسیری بر روی زمین به طرف درب سنتاب ادامه داشت. واضح بود که عراقی ها زخمی ها و کشته های خود را در این در گیری به طرف نفربرهای خود منتقل کرده اند. تنها  یک جنازه با لباس های خاکی بر روی زمین مانده بود که تا به امروز هم برای من مسجل نشد که آن جنازه یک شهید ایرانی است و یا یک مزدور بعثی! زیرا این جنازه هیچ گونه اتیکتی بر روی لباس نداشته و وقتی که خواستیم از محتویات جیب لباس هایش هویتش را مشخص کنیم، تنها چیزی که در جیب داشت یک پاکت سیگار بود با یک جعبه کبریت. شاید بگویید همین ها برای تعیین هویتش کافی بود ولی خیر؛ این موضوع هم بر معمای ما  افزود. یک جعبه کبریت تبریز بود با یک پاکت سیگار بغداد. حالا دیگر برادرانی با وانت برای انتقال اجساد به کمک آمده بودند. اگر اشتباه نکنم سید احمد موسوی یکی از آنان بود. ادامه دارد @Defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 ما هم از فرط خستگی، درگیری شدید و ناراحتی عصبی که به علت مشاهده آن صحنه های دردناک برایمان بوجود آمده بود قصد بازگشت به کوتشیخ را داشتیم که مشاهده صحنه ای تمام خستگی را از تنمان خارج کرد. تعداد زیادی از برادران به صورت گروههای چند نفره با لباسهای گلی و آغشته به نفت سیاه و با وضعیتی ژولیده تر از ما از سمت فیلیه و تعدادی هم از زیر اسکله های لب آب به طرف ما می آمدند. اینان همان برادرانی بودند که فرمانده دریس گفته بود که از صبح در محوطه بیرون درب فیلیه با دشمن در گیر بودند. اگر عراقی ها موفق می شدند در محوطه سنتاب مستقر شوند و جای خود را مستحکم می کردند این برادران عزیز در محاصره می افتاند و راهی برای بازگشت به عقب نداشتند. من در آن روز هیچکدام از آن عزیزان را نمی شناختم ولی سال ها بعد در جمع برادران ادوات وقتی که خاطره آن روز را تعریف کردم شهید جمهور ثانی زاده گفت ( من هم یکی از آن افرادی بودم که از نیزارهای زیر اسکله ها  با لباسی گلی و نفتی به عقب برگشتم ). والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. برای شادی ارواح طیبه همه شهدا بخصوص شهدایی که در حادثه آن روز حضور داشتند الفاتحه مع الصلوات . مصطفی اسکندری @Defae_moghadas 🍂
بےعشق مهدے در دلم لطف و صفا نیسٺ لایق بہ خاک اسٺ آن دلے کہ مبتلانیسٺ هر روز باید از فراقش نالہ سر داد مهدے فقط آقاے روز جمعہ ها نیسٺ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💚 #السلام_علیک_یاصاحب_الزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 سلام، عصر شما بخیر 👋 شاید پر جریان ترین و جذاب ترین موضوعات دفاع مقدس که همواره با اندوه بسیار همراه بوده‌اند خاطرات آزادگان عزیز هستند. خاطراتی که در لابلای آنها برداشت های گرانبهایی نهفته است که در راس آنها رشادت و ایستادگی این برادران در دل دشمن است که لایه پنهان مقاومت هشت ساله ماست. به همین خاطر عنوان خاطرات برادر عزیز و طلبه گرانقدر جناب رحمن سلطانی را نام نهادیم تا مقاومت اینان در دوران اسارت پیوسته در ذهن متبادر شود. این خاطرات بیش از صد و پنجاه قسمت خواهند بود که طبق معمول درخواست می شود نسل جوان را جهت آشنایی با این قطعه زرین به پای این خاطرات کشانده و از آنها جهت پیوستن به کانال، دعوت بعمل اورید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا