🍂
🔻 #کتاب
"رُنج"
رمان «رُنج»؛ برگزيده جشنواره كتاب سال شهيد غني پور
كتاب "رنج"با يك سوژه بسيار بكر و تازه براي نخستين بار توسط نشر شاهد در بيست و ششمين نمايشگاه بين المللي كتاب عرضه شده است.
داستان اين كتاب در يك جامعه عشايري با آداب و رسوم وفرهنگ خاص آنها مي گذرد و داستان از زمان قبل از انقلاب با كشته شدن فردي توسط مرد جواني شروع مي شود و با ازدواج خواهر قاتل با پسر مقتول ادامه مي يابد اما اين كينه با اين خون بس تمام نمي شود و بقيه داستان در جزيره مجنون و زمان جنگ ادامه خواهد داشت و تقابل اين دو شخصيت در داستان خواننده را براي كشف گره داستان با خود همراه خواهد كرد.
اين اثر نوشته محمد محمدي نورآبادي در تيراژسه هزار نسخه در شبستان اصلي راهروي 24 غرفه نشر شاهد عرضه مي شود.
"كاش چشمهايش دروغ گفته باشد " و "سرريزون" از ديگر آثار اين نويسنده است كه توسط نشر شاهد به چاپ رسيده است.
گفتني است؛ هيئت داوران دوازدهمين جشنواره كتاب سال شهيد غني پور در بخش رمان و داستان بلند با موضوع انقلاب اسلامي رمان «رُنج» را به دليل روايت پركشش و هيجان انگيز داستاني به عنوان اثر شاييسته تقدير معرفي كرد.
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 سرگردان میان
موج ، موشک ، اسلکه
قسمت دوم 👇
🔸 سهراب اعلایی اهل شهرکرد است، از طایفه قشقاییها: «سال 1362 در نیروی دریایی ارتش درجهدار وظیفه بودم. ما را برای حفاظت از تأسیسات و سکوهای نفتی، وسط دریا میفرستادند.
تمام 2 سال خدمتم را روی سکوهای نفتی خدمت کردم. 40 روز روی سکو بودیم و چند روز مرخصی میرفتیم. دقیقاً یادم نیست چه ماهی بود. خبر دادند به سکوی بهرگانسر که قدیمیترین سکوی خلیج فارس است حمله شده و بخشی از آن نابوده شده. صبح روز بعد با چند نفر نظامی و شرکت نفتی، خودمان را به سکو رساندیم.
وقتی وارد سکو شدیم، دیدیم یکی از موشکها به یکی از پایههای سکو خورده و آن را بهطور کامل از بین برده.
شب حمله به سکو، همه کارکنان موفق به فرار شده بودند جز سربازی که احتمال میدادند شهید شده باشد.
همه جا را دنبالش گشتیم و خودمان را به قسمت مسکونی رساندیم. من از بقیه جلوتر میرفتم. وقتی به راهرو رسیدم، دیدم سرباز وظیفه رمضانی روی زمین افتاده. سمتش رفتم، نفس نمیکشید. ترکش به سرش خورده بود. صحنه دلخراشی بود. دکتری که همراهمان بود گفت رمضانی تا دم صبح زنده بوده و شاید نیروهایی که سکو را تخلیه کردهاند با تصور اینکه او شهید شده پیکرش را به بهرگان منتقل نکردهاند. پیکر شهید رمضانی را به منطقه بردیم تا به شهرشان بفرستند. خاطرات زیادی با او داشتم. هر وقت سری به این سکو میزنم سعی میکنم به این قسمت نیایم. دلم از غصه میگیرد.»
اعلایی نمیتواند جلوی اشکهایش را بگیرد. وقتی کمی آرامتر میشود، باقیمانده پایههای سکوی غرق شده را نشانمان میدهد که بعد از گذشت 34 سال همچنان در دل دریا خود را به نظارهگران نشان میدهند. او از پلههای زنگ زده بالا میرود و جایی که سرباز رمضانی شهید شده برایش فاتحه میخواند. جای ترکشهایی روی بدنه سکو بخصوص منطقه مسکونی جا خوش کردهاند. این زخمهای دوران جنگ است که اهالی آن با شجاعت نفت را زیر موشکباران دشمن از دل دریا بیرون میکشیدند.
سهراب اعلایی از حمله ناوچه عراقی به سکوی «نوروز» میگوید که او هنگام حمله روی سکو حضور داشته و با مسلسل به موشکهای عراقی شلیک کرده است: «ساعت از 12 شب گذشته بود که با نور شلیک موشک ناوچه عراقی متوجه حمله آنها شدیم و پشت مسلسلها نشستیم. من طبقه دوم سکو بودم. شلیک اول و دوم آنها خطا رفت. موشک سومی را با کالیبر 50 قبل از اینکه به هدف بخورد منهدم کردم.
بچهها از فرط خوشحالی روی سرم ریختند و لحظهای نگذشت که ناوچه یک شلیک دیگر کرد. موشک چهارم از سطح پایین شلیک شد و نتوانستیم آن را ردیابی و منهدم کنیم. به سکو خورد و قسمت تأسیسات آتش گرفت. دو سربازی که آنجا بودند به شهادت رسیدند. آن شب از بوشهر به ما دستور دادند که سکو را ترک کنیم چون احتمال اسیر شدنمان زیاد است. بلافاصله با قایق سکو را ترک کردیم و قرار بود به سکوی «ابوذر» برویم. تعدادمان زیاد بود، نزدیک 30– 25 نفر بودیم. قایق کشش نداشت. تا ساعت 8 صبح توی آب سرگردان بودیم. امواج دریا ما را به آبهای مرزی کویت برده بود.»
ادامه دارد
↙️↙️↙️
@defae_moghadas
🍂
🍂
#فرهنگ بسیجی
یاد آن روزها به خیر
• سبقت افراد در دفاع مقدس در ایثار و فداکاری از شاخصه های آن بود که یاران عقب مانده از قافله شهدا در حسرت آن می سوزند.
• قبول مسئولیت و فرماندهی در دفاع مقدس و جامعه آن روز ایران به سختی انجام و تنها با حکم تکلیف به افراد قبولانده می شد.
• اختیار افراد در قبول وظایف و شرکت در عملیات ها و نبود اجبار در این زمینه به دفاع مقدس ابهتی خاص بخشیده بود.
• بسیجی افتخار جامعه و الگوی تمام نمای اسلام بود.
پاسداران کسانی بودند که امام بر دست و بازوی آنان بوسه زد.
یاد آن روزها به خیر
روحانیون در کنار غواصان و نیروهای خط شکن عملیات ها، آموخته های درسی خویش در کلاس ها و حجره ها محک عملی می زدند و اسلام عملی را با تمامی وجود به جامعه آنروز انتقال دادند.
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 #نکات_تاریخی_جنگ
🔅 جنگ و حزب بعث ۲
ویژگیهای بارز عملیات بیت المقدس را می توان به شرح زیر برشمرد
الف:
گستردگی دامنه عملیات از نظر تعداد نیروهای شرکت کننده و مناطق عملیاتی جمهوری اسلامی ایران موفق شد نیروهای نسبتا زیادی بسیج نماید. به طور نمونه در عملیات فتح المبين حدود پنجاه هزار داوطلب از نیروهای سپاه پاسداران و نیروهای ارتش شرکت کردند. در عملیات بیت المقدس نیز نیروهائی معادل این تعداد شرکت نمودند.
افزایش میزان خسارات وارده به طرف عراقی. به عنوان مثال در عملیات فتح المبين متجاوز از ۲۵ هزار نفر کشته و زخمی و ۱۵ هزار نفر به اسارت درآمدند. این امر روی قدرت و توان رزمی ارتش عراق تأثیر فراوانی گذاشت، تا حدی که نیاز مبرم این سازمان به نیروی انسانی، حکم کابوسی را برای رهبران عراق پیدا کرد و تا آخر جنگ خواب را از چشمان آنان ربود. علاوه بر این افزونی خسارات و تلفات، حساسیتهایی را در بین ملت عراق دامن زد.
ج:
موفقیت نیروهای اسلام - به ویژه بعد از عملیات فتح المبین در خارج ساختن ابتکار عمل از دست نظامیان عراقی و حفظ آن تا واپسین مراحل جنگ.
تضعیف روحیه پرسنل ارتش عراق، فرار عده کثیری از سربازان و افسران به سمت باتلاقها، پناهندگی عده زیادی از آنها به جمهوری اسلامی و تسلیم شدن دسته جمعی نیروهای عراقی در عملیات آزادسازی خرمشهر که طی آن متجاوز از ۱۵ هزار سرباز با سلاحها و تجهیزاتشان خود را در محدوده شهر تسلیم نیروهای اسلام کردند.
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢 قسمت دویست و بیست و سوم:
تبعیدگاه جدید
سوار شدیم ، ولی نه با چشم و دست بسته
و این در حالی بود که حدودا سه سال از اسارت ما گذشته بود.
مسافت زیادی رو طی کرده و هر لحظه و ساعت از یاران و دوستامون در اردوگاه تکریت ۱۱ فاصله بیشتری میگرفتیم.
قلبِمون از غصه فراق یاران به شدت اندوهگین و تحت فشار بود و بسمت سرنوشتی نامعلوم در حرکت بودیم. به هر حال ما روزهای سختتر از اینا رو پشت سر گذاشته بودیم و برخورد عراقیها که مقداری نرم و ملایم بود و خبری از کتک و خشونت نبود، نویدبخش دورانی آروم، همراه با آرامش و آسایشِ بیشتر بود.
تا جایی که یادم میاد چهار پنج ساعتی تو راه بودیم و مسافتی در حدود ۲۴۰ کیلومتر رو طی کردیم. در بین راه، کاری به ما نداشتن و کسی رو اذیت و آزار ندادن. از کنار شهر سامرا عبور کردیم. برخلاف تکریت که بیابون بود و برهوت، اطراف سامرا منطقهای بسیار سبز و با صفا و دارای نخلستانای زیادی بود.
از دور چشممون به گنبد و بارگاه امام هادی و امام حسن عسکری(علیهما السلام) افتاد و خدا میدونه چقدر خوشحال شدیم. از لابلای صحبت نگهبانا با هم، فهمیدیم قراره ما رو بسمت بعقوبه ببرن. اولین باری بود که مسافرت با چشم و دست باز و بدون کتک و اذیت و آزار انجام شد و بین راه حتی بهمون آب هم دادن.
شهر بعقوبه در عراق معروف است به شهر پرتقال و تعداد زیادی باغات پرتقال در این شهر وجود داشت. در حوالی شهر بعقوبه یه پادگان بزرگ نظامی وجود داشت. ما رو وارد پادگان کردن. برای اولین بار در کمال تعجب خبری از دیوار مرگ و تونل وحشت نبود و بصورت عادی و بدون کتککاری وارد فضای اردوگاه شدیم. در یه محوطه بزرگ خاکی از اتوبوسها پیاده شدیم و طبق رسم و رسوم عراقیا در صفوف پنج تایی به خط شدیم.
تعدادی اتوبوس از اردوگاهای دیگه هم رسیدن و مشخص شد که اینجا اردوگاه تبعیدیاس. البته همه از اردوگاههای مفقود الاثر مثل تکریت۱۱ بودن. مجموعاّ شدیم حدود ۶۰۰ نفر.
با پرس و جو از اسرای موجود در اردوگاه متوجه شدیم در حوالی شهر بعقوبه در فاصله حدود ۷۰ کیلومتری بغداد قرار داریم.
ادامه دارد ⏪
خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی
@defae_moghadas
🍂