🍂
🔴 نواهای ماندگار
💢 حاج صادق آهنگران
🔰 نوحه سرایی در آستانه
عملیات فتحالمبین
⏪ این جبهه اسلام است
دل شور دگر دارد
دل شور دگر دارد
🔻 شعر: حبیب اله معلمی
🔻محل اجرا: شوش دانیال
🔻 زمان اجرا: سال (1360)
🔻 مدت آهنگ: 15:53 دقیقه
تقدیم به شما
🔅🔆🔅🔆❣🔆🔅🔆🔅
🔴 به ما بپیوندید ⏪
در کانال حماسه جنوب، ایتا
@defae_moghadas
🍂
👇👇👇
🔴 یادش بخیر، روزها و ماه های ابتدای جنگ.
هر نشانهاش برای نسل امروز ظاهری دارد و برای نسل جنگ، حکایتی.
کجا می شود حال آن روزها را منتقل کرد و صفای درونی آن لحظات را بیان کرد.
کاش می شد از محفل های معنوی بچهها گفت و حس و حالش را شرح داد
کاش می شد از خوبی و خوب شدن های بچهها نوشت و دیگران درک می کردند
کاش از سختی های آن روزگار که در کام ما آنچنان شیرین می نمود که سالهاست در حسرت لحظه ای از آن حسرت به دل مانده ایم می شد گفت.
نوحه امشب حاج صادق بدجور دل ما را هوایی کرد و به یاد آن روزها انداخت.
فقط می توانم گفت، خوشا بحال آنانی که استعداد شهادت داشتند و رفتند و محفلی در بهشت به پا کردند و..... 😭
شب جمعه است و اوج لحظات معنوی دنیایی ما...........شهدا را با رفتارمان فراموش نکنیم و دعا کنیم در مسیر باشیم و ره گم نکنیم
🍂
🍂
خاطرات ناب جنگ
👈 خاطرات ملاصالح قاری.
مترجم اسرای ایرانی در عراق
و 👈 دیدار با صدام
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
@defae_moghadas 👈
🌞🌷🍃🌞
صبح
لبخند توست
بخند ؛
تا لهجه ی آفتاب
هم عوض شود ...
#صبحتون_شهدایی
@defae_moghadas
🍂
🍂🍂
🔻ملاصالح قاری 2⃣8⃣
👈 بخش چهارم : در مسیر تبادل
در همین لحظه نماینده صلیب سرخ داخل هواپیما آمد و قدوری را در کنار من دید. قدوری با دیدن نماینده صلیب، با غضب به او گفت:
- این نباید برود! من به جای این، یکی دیگر می فرستم.
نماینده صلیب در جواب گفت: نمیشود جابه جا کنیم. اسم این آقا از قبل داده شده و ما هم اسم او را به سازمان ملل داده ایم، شما گفتید که او برود؛ حالا چرا میگویید که نباید برود؟!
آنها باهم بحث می کردند و من به درگاه خدا استغاثه و دعا می کردم. سرم را از شدت ترس و دلهره پایین انداختم
- آه بویه! دخیلک یا الله! دخیلک با بو فاضل، یا اباعبدالله
با کف دستم سمت چپ سینه ام را ماساژ میدادم و آرام ناله می کردم. قدوری با نماینده صلیب چانه میزد تا من را برگرداند و نماینده صلیب امتناع می کرد.
- ما نمی توانیم کس دیگری را جایگزینش کنیم. ما که نیامده ایم او را انتخاب کنیم، شما اسمش را داده اید و به همه مردم دنیا اعلام کردید که این اشخاص به ایران بازگردانده می شوند.
- دخیلکم یا اهل البيت! انتم چم مره نجيتوني، هل مره تجونی دخیلکم (ای اهل بیت پیامبر (ص) شما چند بار نجاتم داده اید، این بار هم نجاتم بدهید)
اسیران حاضر در هواپیما نگرانم شده بودند و هرکس به نوبه خود دعایم می کرد. زمزمه های دعای بنده های محبوب خدا درون سالن هواپیما چون نوری به آسمان میرفت.
وقتی قدوری دید از چانه زدن نتیجه نمی گیرد، همراه محافظانش روی صندلی نشست. مأموریت او با تحویل اسرا به مسئول ایرانی در خاک ترکیه تمام می شد. بعد از تحویلمان، قدوری دیگر به عراق بازنگشت و پناهنده ترکیه شد.
چشمانم را بستم و نفسی عمیق کشیدم و اشکهای پایین آمده را پاک کردم: خدایا! چقدر بالا و پایین شدن؟ چقدر تحمل ترس و لرز؟! منقلب شده بودم و ناله میکردم.
همه سختی ها و شکنجه ها، وحشت و اضطرابی که هر روزه و طی چهار سال اسارت به سرم آمده بود، در مقابل چشمانم جان گرفت. میدانستم اگر صلیب سرخیها معاوضه ام می کردند، اعدامم حتمی بود، اما خدایی که همه جا حاضر و ناظر است، این بار هم من را ناامید نکرد و از این عقبه دهشتناک نجاتم داد.
پیگیر باشید در
در پیام رسان ایتا👇
@defae_moghadas
🍂
🔴 طنز جبهه
🔅 ابتکار عمل
سال ۶۳ گردان در ایثار و در پادگان مصطفی خمینی اندیمشک بودیم.
به همه آماده باش داده بودند ولی دو نفر از بچه ها می خواستند برای کاری به اندیمشک بروند ولی دژبانی نمی گذاشت.
شهید مدافع، حرم حبیب جنت مکان سر رسید و گفت چه شده؟ جریان را گفتیم و او راه حلی ارائه داد.
سریعا بچه های خودمانی را جمع کرد و با حالت تمرین نظامی به طرف دژبانی بدو رو داد. هنوز به دژبانی نرسیده دژبان بند را انداخت و بعد از ۱۰۰متر دور شدن به آن دو نفر گفت بروید بسلامت😃👋
ما هم برگشتیم و چند روزی از ابتکار حبیب تعریف می کردیم.☺️
رضا بهزادی
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🌿