eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
73 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه‌ی ناگفته‌ی انسانهای نام آشنای غریب را 💥 مجله دفاع مقدس 💥 ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم(شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
چه زیباست روز خود را با یاد یڪ شهید آغاز ڪنیم بہ یادشان باشیم و بہ یقین بہ یادمان خواهند بود. پرچمت بر بام دلم افراشتہ باد اے شهید✋ سلام صبحتون بخیر و شهدایی
؛💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ؛🍃🌺🍂 ؛🌿🍂 ؛🌸 زمــان چــه زود مــیــگــذرد، هنــوز هم در مــیــان رمــل ها ، لــابــلــاے نــیــزارها و تــپــه هاے ایــن ســرزمــیــن، اگــر بــه مــشــام دل بــجــویــے، عــطــر خــاطــرات بــهتــریــن فــرزنــدان آدم را مــیــتــوان اســتــشــمــام ڪــرد. خاطراتی که هر کدام دفتریست راهگشا برای آینده ای بهتر 🌸 @defae_moghadas 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍂 🔻 یادش بخیر..... یادش بخیر جنگ و روزهای سختش... هر روز صبح ساعت های 4.30 صبح صدای بلندگو های 📡📡بوقی چادر تبلیغات با نوای قرآن شروع صبحی دوباره را به ما نوید می داد. ✳️ آروم آروم بلند می شدیم. به طرف تانکرهای 🚛 آب کنار چادرها حرکت می کردم. نگاهی به اطراف اردوگاه می انداختم. یادمه بچه ها اسم اردوگاه پشت پادگان کرخه رو حصیر آباد گذاشته بودند😅. چراغ های نفتی چادر ها یکی یکی پر نور تر می شد. ✳️در هر کدوم از چادرها 🎪 یکی خارج می شد. همین موقع ها بود که ابراهیم سمیع تو میکروفونی که به دستش بود داد می زد عجلو باالصلاه🙏....برادران. ..مهیا شوید برای نماز جماعت. ✳️ وقتی وارد چادر🎪 نمازخونه می شدم نور ضعیف و گوشه های تاریک نماز خونه رد پای بچه های نماز شب خوان گردان رو می دیدی که هنوز در سجده بودند و شونه هاشون مثل بید می لرزید....الهی العفو اونا آهنگ خاصی رو برای ما بوجود می اورد..... کاش یک بار دیگه صفای اون روزا تکرار می شد....... 😔یادش بخیر.... 🎤علی کوهگرد حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🍂 #آغاز_اسارت «عراقی ها آمدند بالای سر ما . يكی از آن ها آمد جلو كه دستم را بگيرد ، دستم را كشيدم و گفتم تو نامحرمی . تا چند ساعت فكرم كار نمی كرد . فرار كه نمي توانستم بكنم ، بهترين اتفاق مرگ بود. با هر صدای انفجار خودم را بالا می كشيدم كه تركش به من بخورد . ديگر هيچ چيز برايم مهم نبود . دعا كردم بميرم . استغفار كردم، اشهدم را گفتم ، اما يادم افتاد چند روز پيش ، نماز امام زمان نذر كرده بودم . روی زانوهايم نشستم ونذرم را ادا كردم . بعد از نماز آرام تر شده بودم ؛ اما وقتي ياد نگاه های عراقی می افتادم ، بدنم مي لرزيد ، اما خودم را سپردم دست خدا و به او توكل كردم .» #کتاب_دوره درهای بسته #راوی_دفاع_مقدس_فاطمه_ناهیدی @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 تبلیغ عملی یک روز قرار بود از محل استقرار لشکر به اهواز بیائیم که مطلع شدیم حاج اسماعیل هم قصد دارد به اهواز برود. با او وعده گذاشتیم که پس از نماز جماعت ظهر حرکت کنیم و چنین نیز کردیم. تابستان بود و هوا بسیار گرم. شیشه های اتومبیل را بالا برده و کولر را روشن کرده بودیم. در مسیر شوش ده الی بیست کیلومتری رد شده بودیم که متوجه شدیم ماشینی کنار جاده توقف کرده. معلوم بود که به کمک احتیاج دارند. مقداری رد شدیم که حاج اسماعیل دور زد و برگشت. پرسیدیم: چی شده ؟ گفت: خلاف مروت است که یک خانواده در این هوای گرم محتاج کمک باشند و ما زیر کولر باشیم. نگاه کردم، سر و وضع خانم های سوار بر ماشین مثل خانواده های مرفه و ناشی از بی مسئولیتی در قبال خون شهدا بود. با این همه حاج اسماعیل برگشت و بعد از سلام به سراغ ماشین رفت. برای روشن کردن ماشین مقداری تلاش کردیم و دیدیم که فایده ای ندارد. در تمام این مدت حاج اسماعیل دست قطع شده اش را طوری در جیب فرو برده بود که دیده نشود و حتی وقتی ماشین را هل دادیم، با یک دست هل می داد ولی ماشین روشن نشد. اما حاج اسماعیل دست بردار نبود و سرانجام گفت: مجبوریم ماشین را بکسل کنیم و همین کار را هم کردیم. او در ضمن کولر ماشین را خاموش کرد تا به موتور فشار نیاید و تا اهواز و محله کیانپارس جلوی درب منزلشان، آنها را بکسل کردیم. آن خانواده خیلی خوشحال بودند و نمی دانستند به چه زبانی تشکر کنند. حاج اسماعیل گفت: لازم به تشکر از ما نیست. برای رزمندگان دعا کنید. برای امام و اسلام دعا کنید. (مهدی زهره بخش) @defae_moghadas 🍂
❣آخـر است ديگر ، گاهی سر به هوا ميشود گاهی سر به زير گاهي ميگيرد...گاهی هم ميشود 🍁 تو ميگويی چه كارش كنم؟ باور كن كه الان برايت تنگ شدست و از دیدنت سیر نمی شود. @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 اصطلاحات سنگری 👈 یه تـرکش یه حـوری : به ازای هر یه تـرکشی کـه میخـوری یه حوری تو بهشـت داری 👈 عشــقِ حـوری : عـاشـقِ شهــادت بـودن . 👈 کـَـلّـه پـَر : سنگــرسـاز . 👈 بر می گـردم ! یـا با رخـت ، یـا با تخـت ، یـا با یـخ : یا زنـده میـمانم ، یـا مجـروح میشــوم ، یـا شهـید میشـوم . 👈 پیـــاز : مــداحِ گــُردان .   🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
اعزام نیروهای گردان بلالی اهواز جهت عملیات ثامن ائمه ع مهر1360 نفراول شهید ابوالفضل اقبالیان شهید نادر رنگ خونی @defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 نوشتم تا بماند روزنوشت های آیت الله جمی امام جمعه فقید آبادان •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• 59/8/14 صدای آمریکا امروز تمام اخبار و بحثهایش مربوط به انتخابات ریاست جمهوری است که کارتر از رقیب خود ریگان، شکست خورده و از جنگ خبری جالب نداشت. اخبار رادیو تهران ساعت ۷ لذت بخش بود که از پیروزی لشکر اسلام بر جنود کفر و ایادی صدام در تمام جبهه ها خبر می داد. ساعت نزدیکی های ۸ آقا سید قاسم طبق معمول روزانه آمدند و از شهادت رسول مطلع و خیلی متأثر شدند. امروز تا این ساعت که 30/ 11 است از منزل بیرون نرفته ام، چه اینکه دوستان که خبر شهادت رسول را شنیده اند مرتب می آیند و ما را قرین نوازش قرار می دهند. خداوند این دوستان و برادران عزیز را سلامت و موفق دارد. آمین یا رب العالمين. .. ظهر هم در منزل ماندیم زیرا وسیله نقلیه نداریم که جایی برویم. شلیک توپ خمسه خمسة و خمپاره خیلی شدت گرفته و دور و بر منزل ما مرتب صدای انفجار خمسه خمسه می آید. دو روزی است که از نظر امنیتی به فکر تغيير مكان افتاده ایم. آقای حاج عباسعلی تشکری نزدیک (در نزدیکی های منزل خودش) در خیابان مهدی رضایی منزلی برایمان پیدا کرده که از نظر امنیت خوب است و بناست به آنجا منتقل شویم. فرزندم محمود امروز تأکید دارد که زودتر این منزل را خالی کرده به منزل دیگر برویم. برای انتقال تلفن به منزل مذکور به اداره مخابرات تماس گرفتم که لطف کردند آمدند منزل را دیدند و قول دادند فردا این کار را به اتمام برسانند. همان طور که گفتم تنها وسیله نقلیه ما ماشین سواری برادرم رسول بود که آن هم فعلا پنچر و در محل شهادت رسول همان جا مانده است تا وسیله ای پیدا کنم تعمیر شود. به کمیته ارزاق درخواست یک وسیله نقلیه به طور موقت نمودم که یک پیکان سواری در اختیارم گذاشته اند؛ اما همه چیزش درهم ریخته است. ولی فعلا رفع نیاز می کند و ماشین را در اختیار فرزندم محمود قرار دادم که تصدیق رانندگی دارد و به اتفاق ایشان سری تا محل جدید ستاد فرماندهی جنگ رفتم که فرمانده (سرهنگ شکرریز در آنجا نبود). قدری با بعضی افسران و نظامیان صحبت کردم معلوم شد عده ای از سربازان منقضی خدمت ۱۳۵۹ که برای مدت یک ماه آنها را احضار کرده اند و حالا از یکماه گذشته ناراحت شده اند. بعضی از افسران خواستند که بیایم برای آنها صحبت کنم و به قول خودشان آنها را ارشاد نمایم. قول دادم که از دفن برادرم که فارغ شدم می آیم. کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
اسطوره مقاومت آبادان، آیت الله جمی @defae_moghadas