❣
قلم شدم بنویسم
ترانه ای
از تو
کنار خستگی ام
عاشقانه ای
از تو
دوباره یک غزل و
رنگ ساده ای
از شعر
برای بی کسی ام
با بهانه ای
از تو...
#شهید_شهادت
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#وصیت_شهدا ❣
ما راضی به رضای او هستیم، هر آنچه كه دوست بخواهد، عشق است و این رمز پیروزی و سعادت در دنیا و آخرت است.
#شهید_موسی_اسکندری🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
یکی از مشکلات پیش روی علی این بود که ایرانی بود و ورود برای ایرانیان بسیار سخت شده و مسئولین ایران به سختی اجازه خروج برای رفتن به سوریه را میدادند، از سوی دیگر معمولا در خروج روحانیون بیشتر سختگیری میکردند و این مشکل خروج برای شهید علی تمام زاده را دو چندان کرده بود.
یادم نمیآید چطور متوجه شدم اما پی بردم که مدتیست کتابها و سی دیهای آموزش زبان افغانستانی را گوش میدهد و مدام تمرین میکند. خیلی تعجب کردم. واقعا هم جای تعجب داشت تمام زاده به زبان های انگلیسی و عربی آشنایی داشت اما دنبال جواب بودم که چرا زبان افغانستانی را میخواهد یاد بگیرد.
بعدا متوجه شدم برای ورود به سوریه میخواهد از مسیر گردان فاطمیون ورود کند و میگفت نقطه قوتی که دارم این است که قیافهام شبیه برادران افغانستانی است و خیلی امیدوارم که بتوانم از این طریق به سوریه بروم.
خداحافظی آخر
به خانواده اش نگفته بود که به سوریه میرود. وقت رفتن با گوشی مقداد (دوست شهید) با خانواده و مادرش تماس گرفت و با خوشحالی که پر از بغض بود در گفتگویی عاشقانه با مادرش گفت: دارم میروم مشهد و انشاءالله سریع برمیگردم. حاج خانم هم به روی خودش نیاورد و خداحافظی کرد.
بعد از اینکه علی از ما جدا شد مادر به گوشی مقداد زنگ زد و با صدای لرزان گفت: علی رفت سوریه؟
مقداد هم گفت: علی به شما گفت میروم مشهد مادر جان، مشهد یعنی محل و مکان شهادت، ان شاءالله هر آنچه خیر است برایش رقم بخورد.
علی رفت مشهد، بعد هم پیکرش از سوریه با پهلوی مجروح شده برگشت .
دریغا از فاطمیون و مجروحیتشان از پهلو ، که آتش به جان شیعه انداخته است.
#شهید_مدافع_حرم_علی_تمام_زاده🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
گر برود جان ما
در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست،
دوستتر از جان ماست...
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#شهید_رسول_خلیلی
می گفت:
اگه یه روز فرشته ها بگن چی میخوای از خدا ،
دستهامو باز میکنم و
میگم با خواهش و دعا ،
شهادت ، شهادت همه آرزومه
شهادت ، شهادت رویای ناتمومه
خدایا عاقبت مارا با شهادت ختم بخیر بگردان
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهیدی که در جبهه لقب «آهنگران کردستان» گرفت❣
یه روز بهم گفت:
مادرم، من اولین شهید المشیر خواهم بود، زمانی که خبر شهادتم را به شما دادند نماز شکر بهجا آورید، برایم سیاه نپوشید، گریه نکنید"،
و در آخرین مراسم دعای کمیلی که اجرا کرد از اهالی روستا هم حلالیت طلبید و زمانی که آخرین بار به جبهه میرفت حتی از جاده محل ، خداحافظی کرد و گفته بود "اکنون با این ماشین میروم، برگشتن با آمبولانس مرا میآورند".
از صدای خوبی برخوردار بود ، همرزمانش در جبهه به او لقب آهنگران کردستان داده بودند . همچنین در زمانهایی که مرخصی بود با صدای دلنشین و زیبای خود در مسجد جامع ساری و مسجد و تکیه المشیر و حسینیه شاهزاده حسین(ع) ساری دعای کمیل و دعای توسل و نوحهسرایی میکردند و شور و حالی به مراسم و شرکت کنندگان در مراسم میدادند.
نظرعلی در وصیت نامه اش نوشت:
"چقدرشهادت در راه خدا زیبا و مانند گل رز خوشبوست، ما آگاهانه به جبههها میرویم و آگاهانه در راه هدفی که آن هدف الله باشد کشته میشویم، ای کسانی که رسالت زینبی دارید، پیام ما و تمامی شهیدان را به جهانیان برسانید.
#شهیدنظرعلی_بهرامی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ شهرهایمان را به نام شهیدان مزین کنیم
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣