eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
حماسه جنوب،شهدا🚩
نام و نام خانوادگی : #شهید_عادل_کرمی🕊🌹 تاریخ تولد :1344 تاریخ شهادت :1361/1/3 محل تولد : تهران محل
📜 🕊🌹 فکر جبهه و جنگ با دشمنان اسلام و متجاوزان بعثی یک لحظه مرا آرام نمی‌گذارد که درس بخوانم و یا کار دیگری را انجام دهم. از طرفی احساس تکلیف شرعی و مسئولیت در مقابل مظلومین می‌نمایم.» https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ برای مردم دنیا از آن چشم تو خواهم گفت... 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن، زمان تشیع و تدفینم گریه نکن، زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛ فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ دلش شور حرم عمه سادات و دردانه ابی‌عبدالله را می‌زد، اما مادرش اجازه نمی‌داد. به این و آن رو انداخت تا برایش پا در میانی کنند و رضایت مادر را بگیرند. این جوان، ‌آخرین بار پشت تلفن برای مادرش روضه حضرت زینب(س) خواند تا آرام بگیرد https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ سرباختگان راه عشق، ای شهدا..!! ما رفتنی هستیم ، شما می‌مانید... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
مبادا ما از آن افرادی باشیم که در طلب دنیا با توجیهات بیهوده که تنها از فکر و اندیشه خودمان ترشح شده است پیروی کنیم ، چراکه تمامی اعمال و گفتار و کردارمان بسته به نیت و آن هدفی دارد که قلب ما بدان یقین پیدا کرده است . یعنی آن یقینی که نور الهی بر آن تابش نموده و نتیجه آن اخلاص در عمل ، رها شدن نفس انسان از هرگونه دنیاپرستی و هواپرستی و رسیدن به خداپرستی و اطمینان پیدا نمودن به هدف الهی خویش است 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ شهیدی که: در ۱۶سالگی و اوج جوانی مناجاتی عارفانه داشت... خدایا ! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی : ای بنده ، تو عبادت کن ، پاداشش نزد من است در قیامت... اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید : گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..! پس خدا ، برای خلاصی از این هوس ها ، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست.. 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ اگر تو فارغی از حال دوستان ، یارا فراغت از تو میسر نمی‌شود، ما را ۳۰روزدیگر https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣فرازی از سردار شهید «حاج قاسم سلیمانی » 📎خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
نذر حضرت ابالفضل بود ... دکتر جوابش کرده بود و زنده ماندنش را تا فردا اعلام کرده بود ، پدر با ارادت ویژه ای که به آقا قمر بنی هاشم داشت علیرضا را نذر آقا کرد وبرای سلامتی فرزندش سفره ی اطعام گسترد و شفای فرزند را از ابالفضل العباس گرفت روز به روز بهتر و قويتر شد. كمتر كسي باور ميكرد اين همان پسر باشد. پانزده ساله بود كه در مسجد محل كلاسهاي قرآن و... راه اندازي كرد! در همان ايام شناسنامه را دستكاري كرد. سنش را دوسال تغيير داد و در اواسط سال 61 به جبهه رفت. موقع رفتن پدرش گفت: هيچگاه فراموش نكن، تو نذر آقا هستي. خيلي عجيب بود. در تقسيم نيروها عليرضا به گروهان ابالفضل(ع) فرستاده شد! خيلي سريع نبوغ و شجاعت خود را نشان داد. مسئوليت دسته دوم گروهان به عليرضاي شانزده ساله واگذار شد. بدن ورزيده اي داشت. قهرمان ورزشهاي رزمي بود. قبل از آخرين اعزام به عكاسي رفت. عكسي را گرفت و آورد. گفت: اين براي سر مزار من است! عليرضا نمازشبهايش بسيار طولاني بود. اشكهاي او را در حين نماز فراموش نمیشود. آخرين كارها انجام شد. فروردين 62 نيروها به سمت فكه اعزام شدند. عبور از كانالها و تصرف قرارگاه عراق وظيفه لشگر امام حسين (ع) بود. در حين عبور، تيربارهاي دشمن آتش وسيعي را ايجاد كردند. عليرضا كه هنوز مويي در صورتش روئيده نشده بود نارنجك به دست به سمت تيربارها ميدويد. با هر پرتاب يك تيربار را خاموش ميكرد! راه عبور باز شده بود. كمي جلو تر رگبار تيربارهاي دشمن لحظه اي قطع نميشد. يكدفعه عليرضا غرق خون روي زمين افتاد. گلوله هاي تيربار به پاهاي او اصابت كرده بود. 👇👇👇
هر كاري كردم راضي نشد كه او را به عقب ببرم. همانجا او را گذاشتم. فقط زخمهاي او را بستم. قرارگاه تصرف شد. اما به دليل عدم الحاق گردانها، مجبور به عقب نشيني شديم. رفتم به محلي كه عليرضا افتاده بود. تانكهاي عراقي از همان مسير در حال پيشروي بودند. ناگهان عليرضا را ديدم. ستون تانكهاي دشمن از كنار او عبور ميكردند. يكدفعه يكي از تانكها مستقيم به سمت بدن او رفت. و لحظاتي بعد... . سالها پيكر عليرضا در سرزمين نوراني فكه بر خاكها مانده بود. تلاش گروههاي تفحص هم بي نتيجه بود. عليرضا خودش ميخواست گمنام بماند. اما نه براي هميشه! گفته بود برميگردم! در آخرين مرتبه كه اصفهان آمده بود به مادرش گفت: ما مسافر كربلائيم. راه كربلا كه باز شد برميگردم!! و ۱۶سال بعد وقتی که راه كربلا به طور رسمي باز شد، پيكر عليرضا درست شب تاسوعا برگشت ، شب اباالفضل(ع). با همه من و شما درآنجا وعده كرده! در پايان آخرين نامهاش خطاب به همه ما نوشته بود: به اميد ديدار دركربلا- برادر شما عليرضا كريمي 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1