حماسه جنوب،شهدا🚩
🌺🔅🌺🔅🌺🔅🌺🔅 #شهيد_ابراهيم_چفقاني 🔺چند روزي از عمليات كربلاي ٤ نگذشته بود و شهادت تعدادي از بچه هاي
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌺 شهيد ابراهيم چفقاني
🔺ابراهیم خیلی مراقب بود که تحت تاثیر جو جامعه به جنگ نرود و رفتن به جبهه بخاطر عقیده و اعتقادش باشد .
🔺یک روز به من گفت : وحید به نظرت در سالهای آینده ، کسانی که این خونها را دیده اند ، می توانند به مردم خیانت کنند ؟
🔺قلب پاک و بی آلایش ابراهیم ، ویژگی ممتاز او و دیگر شهدا بود .
در سال ۱۳۶۴، این جوان حدود ۱۸ ساله با وجود اینکه خانواده او توان مالی وسیعی نداشتند ، مکررا به شناسایی نیازمندان و تهیه مایحتاج برای آنان اقدام مینمود .
ياد و خاطره شهدا در ضمير باطن ما خواهد ماند، به نظر من این یکی از زیباترین جلوه ها و معانی زنده بودن شهدا است .
راوي : وحيد خوشنويس
حماسه جنوب - شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
. ✨🌿✨🌿✨🌿✨
💠فرازی از وصیتنامه
❣ شهید والامقام حمید صفریان
🌸امت مسلمان! اگر می خواهید مورد شفاعت پیامبر "ص" و اهل بیت قرار بگیرید نماز را اول وقت به پا دارید و صفوف نماز جماعت را محکم تر نمایید.
🌸هدیه به روح منور شهید والامقام حمید صفریان 20 صلوات 🙏
حماسه جنوب، شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌺 شهيد ابراهيم چفقاني
🔺زمانی که برای کنکور با هم درس می خواندیم، خیلی مصمم بود . همه بچه های مسجد را وادار میکرد که به ما درس بدهند، بخصوص دکترکیانی عزیز را . تا ساعت 12 یا یک یا حتی دو نیمه شب بدون تعارف و با صراحت ، از تدریس ایشان بهره میبردیم .
🔺یک روز که با هم به کتابخانه شهید رجایی امانیه برای درس خواندن رفته بودیم ، من خوابم می آمد . یواشکی بیرون رفتم و در محوطه سر سبز پشت کتابخانه چرتی زدم . همین که چشمم را باز کردم، دیدم ابراهیم بالای سرم با یک گرز ایستاده و تصمیم گرفته محکم من را بزند . پا به فرار گذاشتم و شاید تا حدود یک کیلومتر دنبال من دوید و من را تهدید میکرد . دیگر خسته شدیم و دو تایی نفس نفس زنان به زمین افتادیم و از خنده روده بر شده بودیم .
🔺تا آخر ان روز خواب به چشمم نیامد که هیچ ، هر وقت با او به کتابخانه میرفتم ، این خاطره ی زیبا و احتمال حمله ابراهیم ، مجال چرت زدن به من را نمی داد . پس از سی سال این صحنه ها بوی دیروز را میدهد ، با همان هیجان و با همان تصویر از ابراهیم .
راوي: وحيد خوشنويس
حماسه جنوب - شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
💥🔅💥🔅💥🔅
🔹بالانویس۱: قهرمانان مردمی دزفول در کنج گمنامی روزگار می گذرانند و دوربین های پخش مستقیم ۴خرداد یا در اختیار پدرخوانده هاست یا در اختیار افرادی که کوچکترین نقشی در مقاومت ۸ ساله دزفول نداشته اند. این سنت هرساله ۴خرداد در دزفول است. شاید «مردمی نبودن»، بهترین دلیل بی خیالی مردم نسبت به ۴ خرداد و برنامه های فرمایشی آن است.
🔹بالانویس۲: در این پست، می خواهم از مردی سخن به میان آورم که اگر در هر شهر دیگری غیر از دزفول می زیست، به عنوان اسطوره ای نام آشنا در کشور و شاید در دنیا، مشهور می شد، اما امروز غریب و بیمار در اوج بی معرفتی آدم ها، در گوشه ای از شهر و در کنج خانه اش روزگار می گذراند. مردی که روزگاری آوازه ی مرادنگی و پهلوانی اش را همه ی دزفولی ها شنیده بودند و ناجی جان هزاران نفر بوده است.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
💥🔅💥🔅💥🔅
🕊فرشته نجات
یادکردی از «محمدعلی سرشیری» پهلوانی که روزگاری هزاران نفر را از زیر آوار نجات داد
ز آن قد و قامت بلند و چهارشانه و سینه ی ستبرش، امروز جز یک تن بیمار در کنج خانه نمانده است. مردی که هشت سال در دزفول نامش بر سر زبان ها بود و وجودش مایه حیات مجدد مردمی که تا چند قدمی مرگ رفته بودند.
مردی که هشت سال زوربازویش را خرج نجات دادن مردمی کرد که زیر خروارها خاک و سنگ و آجر و آهن مانده بودند. آوارهای ناشی از موشک های ۱۲ متری رژیم بعثی که در کوچه های شش متری دزفول فرود می آمد.
مردی که سلامتی اش را داد تا آرامش را به دل های مضطربی برگرداند که عزیزانشان زیر آوارها با مرگ دست و پنجه نرم می کردند و لبخند را برگرداند به لبهایی که اگرچه خانه شان ویران شده بود، اما خانواده شان زنده می ماندند.
مردی که در برابر غرش ها و نعره ها و صدای مهیب موشک های ۱۲ متری عراق، خم به ابرو نمی آورد، امروز حتی تحمل شنیدن صدای زنگ خانه شان را ندارد و اعصابش به هم می ریزد و حالش خراب می شود.
ادامه دارد ⏮
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
💥🔅💥🔅💥🔅
🕊 فرشته نجات ۲
آثار دیدن مکرر صحنه های دلخراش و استشمام بوی خون وگاه تعفن پیکرهای زیرآوارمانده، شنیدن مداوم صدای توپ و موشک و جیغ و فریادهای آدم های گرفتار در زیر آوار و شیون و مویه های عزیزازدست داده ها، سال هاست که خودش را به صورت ناراحتی های روحی و عصبی و خواب های آشفته نشان داده است.
ثمره ی حمل آن همه مجروح و شهید، امروز شده است دردهای شدید پا و کمر و ستون فقرات. دردهایی که امان از پهلوان گرفته است. امان از مردی که در خلوت تنهایی خویش و بی معرفتی ما آدم ها ، امروز خسته و افسرده و بیمار روزگار سپری می کند .
مردی که امروز نه کارت جانبازی دارد و نه پست و مقامی و سال های سال در سرما و گرما با مسافرکشی نان روی سفره ی همسر و ۵ دخترش گذاشت و امروز دیگر توان کارکردن هم ندارد و در مقابل باید یقه ی مسئولینی را گرفت که هیچ کدامشان سراغی از خلوت تنهایی پهلوان نمی گیرند. همان آقایانی که عاشقانه رو به دوربین ها، مَن مَن می کنند ، در حالی که قهرمانان واقعی کسانی دیگر هستند.
ادامه دارد ⏮
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣