eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی ناب گلاب تازه 3⃣ روایتی از شهید حمزه بهمنش به روایت بهنام طمیمیان ─┅═༅❅✺✾✺❅༅═┅─ 🔹 خانه بهمنش نزدیکتر از خانه ما به مسجد بود برای همین هر شب موقع نماز من میرفتم دنبال حمزه ولی برای نماز جمعه او می آمد دنبال من این طوری هم با هم بودیم و هم مقید میشدیم که هر وعده نماز را مسجد اقامه کنیم و نماز جمعه مان هم ترک نشود. یک شب تابستانی در سال هزار و سیصد و شصت و چهار، حمزه آمد دنبالم تا برای کاری به بازار برویم هرچه تعارف کردم داخل شود قبول نکرد گفت که دیر شده اگر بیایم داخل مادرت پذیرایی میکند و زشت است قبول نکنیم آن وقت به کارمان نمیرسیم پذیرفتم و قرار شد او دم در بایستد تا من در چشم به هم زدنی مهیا شوم طولی نکشید که خودم را رساندم دم در دیدم حمزه دو دستش را روی صورت گذاشته وهای های گریه میکند؛ انگار یک سطل آب یخ روی سرم ریخته .بودند به زحمت آب دهنم را قورت دادم و با نگرانی پرسیدم چراگریه می کنی؟ چیزی شده؟ کسی بهت چیزی گفته؟ جوابی نداد بدو بدو خیابان را بالا و پایین کردم تا بلکه دلیل ناراحتیاش را پیدا کنم ولی خبری نبود نفس زنان برگشتم در خانه خشمم را ریختم توی دستهایم و شانههای استخوانی حمزه را تکان دادم و گفتم «حمزه حرف بزن چی شده آخه؟ چرا این جورگریه میکنی؟» لبهایش خشک و رنگش پریده بود. اشکهایش را پاک کردم و با بغض :گفتم تو رو خدا حرف بزن جون به لب شدم. دلش به حالم سوخت در حالی که عرق از چهارستون بدنش میریخت؛ با صدایی بریده بریده: گفت این همسایه روبه رویی تون این خانومه..... با یه وضع بدی اومد دم در... ✍سمیه همت‌پور ─┅═༅❅✺✾✺❅༅═┅─ @defae_moghadas2
سربریده بر نیزه تقدیم به دختران سردار شهید عبدالله اسکندری گفتم: دخترم؛ تو معنی سر بریده بر نیزه را می‌فهمی؟ گفت: قبلاً فقط شنیده بودم، اما وقتی سر پدر بر نیزه دیدم فهمیدم!! گفتم: مگر سر پدرت بر بالای نیزه رفت؟ گفت: آری سر پدرم بدست قومی اشقیا بنام داعش بریده و بر بالای نی رفت!! گفتم: جرمش چه بود؟ گفت: دفاع از حریم رسول‌الله!! دفاع از حرم بانو زینب کبری!! دفاع از حرم دختر سه ساله امام حسین رقیه خاتون!! گفتم: لابد این خاصیت دفاع از بانو زینب کبری است که هرکه از او دفاع کند سرش جدا و بر نیزه کنند!! گفت: آری همانطور که در کربلا سر ۷۲ تن به همین جرم جدا و بر بالای نیزه رفت!! گفتم: آیا بدنش پایمال سم ستوران نشد؟ گفت: چرا!! بدنش پایمال غول آهنینی بنام تانک بدتر از سم ستوران شد!! گفتم: این هم از خصوصیات دیگر شهدای دفاع از اهلبیت رسول‌الله است!! گفتم: بدنش بی‌کفن در بیابان نماند؟ گفت: چرا!! چند سال بدنش بی‌کفن در بیابان بود!! گفتم: پس. قطعاً پدرت هم از شهدای کربلاست!! گفت: همه افتخار ما همین است!!! گفتم: نام پدرت چه بود؟ گفت: سردار شهید عبدالله اسکندری ارواح پاک و مطهر همه شهدای حرم خصوصاً شهید بی‌سر سردار شهید عبدالله اسکندری گرامی باد. ✍حسن تقی‌زاده بهبهانی @defae_moghadas2
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤 زیبای «دخـتر ایـران»✌🏼 با صدای حاج‌عبدالرضا و کربلایی‌سجاد تقدیم نگاهتان👇 🌺 ولادت و مبارک ❣️ التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ در آخرین اعزام به سوریه با جعبه شیرینی و لباس رزم به خانه آمد چای و شیرینی خوردیم و داخل اتاق رفت. لحظاتی بعد صدا زد فاطمه‌‌، عزیز، یک لحظه بیا. داخل اتاق رفتم. لباسش را پوشیده بود تا وارد شدم چرخی زد و پرسید: خوشگل شدم؟ به نظرت خدا منو می پسنده؟ بله آقا می پسنده. یعنی فاطمه خدا منو میخره؟ من به شوخی گرفتم و حسن جدی حرف زد. در پایان سخنانش گفت: فاطمه، برایم فقط یک آرزو مانده که دوست داشتم به آن هم برسم. پرسیدم چه آرزویی حسن جان؟ این که مهلا میوه دلم را در چادر ببینم. سریع آرزوی حسن را با مادرم در میان گذاشتم دقایقی بعد مادرم آمد مهلا را به خانه خود برد. بعد از ساعتی درب منزل را زدند. حسن باز کرد. فریاد شوق به قدری بلند بود که به سمت حیاط دویدم. مهلا چادر سر کرده بود. گفت دیگر هیچ آرزویی ندارم تو را فاطمه جانم و مهلا میوه دلم و علی مرد خانه ام را به خدای مهربان می سپارم. منبع : کتاب درعا خاطرات شهید بزرگوار مدافع حرم حسن غفاری به قلم: هاجر پورواجد 🍂◇•🌺•◇•🌺◇🍂 ‎‌‌‌‌‌‎ سال ۱۳۹۴ که حسن غفاری عزیز به شهادت رسید... میوه دل اش ۶ ساله و مرد خانه اش یک سال و نیمه بودند. میلاد باسعادت خانم فاطمه معصومه و روز دختر را به مهلا میوه دل بابا حسن حنانه و ملیکا گنجشک های بابا مرتضی و تمامی دختران ایران زمین تبریک عرض می کنم. @defae_moghadas2 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بوی ناب گلاب تازه 4⃣ روایتی از شهید حمزه بهمنش به روایت بهنام طمیمیان ─┅═༅❅✺✾✺❅༅═┅─ 🔹 دوباره بغضش ترکید حمزه این قدر پاک بود که اگر کسی به جز او بود؛ به سختی باور می‌کردم با دیدن یک خانم بی حجاب این طور بر آشفته شده باشد اما او واقعا اسوه نجابت بود؛ نمی‌دانم درست است این را بگویم یا نه ولی حمزه در حد عصمت بود یعنی در تمام مدتی که می‌شناختمش حتا یک عمل مکروه هم از او سر نزد. درس مان که تمام شد؛ همه زندگیمان را وقف جبهه کردیم حمزه تقریبا تمام ماموریت‌هایش را با گردان کربلا می‌رفت؛ موقع عملیات کربلای ۴ فقط برای خداحافظی همدیگر را دیدیم من با گروه ۴۰ شاهد افتاده بودم یک روز ظهر گفتند که می‌خواهیم سه چهار نفر را بفرستیم منطقه؛ چند نفر را صدا کردند برای گردان کربلا نام من و چند نفر دیگر هم در لیست گردان جعفر طیار گنجانده شد. حالا حمزه کجا بود؟ گردان کربلا ابرهای همه عالم آمد توی دلم و حسابی پکر شدم؛ نشستم یک گوشه و لب از لب برنداشتم دوست داشتم راهی پیدا کنم تا به گردان کربلا بروم و در کنار حمزه باشم اما خجالت می‌کشیدم حرفی بزنم مسئول تیم که دید سر در گریبان فرو کرده‌ام و به غار تنهایی پناه برده‌ام از بچه‌ها پرسیده بود: «پس این تمیمیان چشه؟ چرا این طوری شده؟» بعضی از بچه‌ها که داستان من و حمزه را می‌دانستند به آن بنده خدا سیر تا پیاز ماجرا را گفتند. او هم نگذاشت و نه برداشت گفت: «خُب باشه جاهاتون رو عوض کنید احمدی بره جعفر طیار، تمیمیان بجاش بره گردان «کربلا انگار سند همه دنیا را به نامم زده بودند این قدر ذوق داشتم که بی اختیار می‌خندیدم و می‌گریستم روی پاهایم بند نبودم تا برسیم منطقه گرگ و میش هوا بود که رسیدیم تازه اذان گفته بودند؛ همان جا وضو گرفتم و نماز خواندم.... ✍سمیه همت‌پور ─┅═༅❅✺✾✺❅༅═┅─ @defae_moghadas2
دلیل آمدن گفتند دلیل آمدنت به جبهه چیست؟ گفت فریاد هل من ناصر امامم شنیدم ترسیدم شمر روی سینه‌اش بنشیند. حسن تقی‌زاده بهبهانی @defae_moghadas2
دعای خیر پدر در حق فرزند یادداشتی از به مناسبت تولد فرزند دخترش 😍 📎متن تصویر: روز تولد دخترم زهرا ۴ بامداد نزدیک اذان صبح، خدایا او را مولودی پُر برکت برای اسلام قرار بده و بنده ای در راه امامان بزرگوار شیعه خصوصا بانوی مطهر اسلام حضرت فاطمه زهرا"س" @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا