❣هرڪس سراغ خدا را گرفت
و دلش تنگ بود..
آدرس شُهدا را به او بدهید :)
#شهید_احمد_محمد_مشلب
@defae_moghadas2
❣
❣#نماز_جماعت_به_امامت_اسیر_عراقی!!
🌷در عملیات مسلمبنعقیل(ع) در جبهه سومار، تعداد زیادی اسیر گرفته شد و آنهـا را به عقـب تخـلیه کردند. بچههای اطلاعات گفتند یکی از اسـرا، افسر توپخانهی عراق است. او را تحویل گرفتیم و مستقیم به قرارگاه فرماندهی آوردیم. چند سؤال از وضعیت و سازمان توپخانهی عراق از او کردیم، همه را کامل و مشروح جواب داد و اطلاعات ارزشمندی از او بهدست آوردیم. در حین صحبت متوجه شدیم خیلی علاقه به همکاری با ما دارد. علت اسیر شدن او را جویا شدیم.
🌷گفت: «از زمانی که شایعهی احتمال حمله شما در منطقهی مندلی مطرح شده بود، ما منتظر حمله شما بودیم. وقتی حمله شما آغاز شد، من در اولین ساعات حمله در محلی مخفی شدم و با رسیدن قوای ایران تسلیم شدم.» علت تسلیم شدن خود را نیز شیعه بودن و عدم تمایل به جنگ با ایرانیان و از همه جالبتر سفارش مادرش به هنگام اعزام اجباری او به جبهه، ذکر کرد و توضیح داد: «موقع آمدنم به جبهه، مادرم گفت....
🌷گفت راضی نیستم با ایرانیها بجنگی و آنها را بکشی؛ آنها شیعه هستند و این جنگ ظلم به ایرانیان است، اگر توانستی جنگ نکن و اگر مجبور بودی یا تسلیم ایرانیها شو و یا فرار کن.» او اضافه کرد: «چون فرار از جنگ مقدور نبود، لذا من تسلیم شدن را ترجیح دادم.» سخنان این اسیر برایمان جالب بود. سپس او یک قرآن کوچک از جیب خود بیرون آورد و به ما نشان داد و گفت هر روز چند سوره آن را تلاوت میکند. در همین موقع وقت نماز مغرب رسید.
🌷همه وضو گرفتیم و او را به عنوان امام جماعت سنگرمان جلو فرستادیم، ابتدا امتناع میکرد ولی با اصرار ما پذیرفت و همه پشت سر او نماز خواندیم.... بعد از نماز، ما را در آغوش گرفت، گریه کرد و گفت: «شما فرشتهاید؛ من هرگز تصور نمیکردم، شما با یک اسیر اینطور رفتار کنید. مادر من چه خوب ایرانیها را میشناخت که گفت جنگ نکن.» و ادامه داد: «بیشتر مردم عراق و ارتش عراق میدانند این جنگ ناحق است و شما مورد تجاوز قرار گرفتهاید، ولی مردم از صدام بسیار میترسند....»
راوی: سردار شهید حاج غلامرضا یزدانی
@defae_moghadas2
❣
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ فیلم کوتاه «آمبولانس»
🔹یه وقتهایی هم ایثار این بود که خودت رو به شهادت بزنی!
@defae_moghadas2
❣
24.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣نماهنگ : عزیزم سلام
با صدای : اسماعیل ارندان
تقدیم به شهدای میهن عزیزمان 🇮🇷
@defae_moghadas2
❣
14.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاد و خاطره شهید #فخری_زاده بخیر و گرامی باد🌷
هفتم آذر، سالروز شهادت آن شهید والامقام است.
شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و شهید فخری زاده، بخوانید الفاتحه مع الصلوات.
❣سال ۱۳۵۹ بود. برنامهی بسیج تا نیمه شب ادامه یافت. دو ساعت مانده به اذان صبح، کار بچهها تمام شد. ابراهیم بچهها را جمع کرد. از خاطرات کردستان تعریف میکرد. خاطراتش، هم جالب بود هم خنده دار.
بچهها را تا اذان بیدار نگه داشت. بچهها بعد از نماز جماعت صبح به خانههایشان رفتند. ابراهیم به مسئول بسیج گفت: اگر این بچهها، همان ساعت میرفتند، معلوم نبود برای نماز بیدار میشدند یا نه، شما یا کار بسیج را زود تمام کنید یا بچهها را تا اذان صبح نگه دارید که نمازشان قضا نشود.
#شهید_ابراهیم_هادی
@defae_moghadas2
❣
❣توی اتاق نشسته بودیم که پدرم از در وارد شد. حمید به احترامش تمام قد ایستاد و بعد از نشستن پدر نشست. حواسم به این رفتار هایش بود. هیچ وقت ندیده بودم جلوتر از بابا راه برود. اعتقاد داشت که اگر انسان می خواهد در زندگی خیر ببیند باید این موارد را در رفتار با پدر و مادرش رعایت کند
#شهید_حمید_سالاری_جائینی
@defae_moghadas2
❣
❣ مقام والای شهادت پاداش الهی تلاشهای علمی ماندگار اوست
✏️ حضرت آیتالله خامنهای در پیام تسلیت شهادت دانشمند هستهای و دفاعی شهید فخریزاده: «دانشمند برجسته و ممتاز هستهئی و دفاعی کشور جناب آقای محسن فخریزاده به دست مزدوران جنایتکار و شقاوتپیشه به شهادت رسید. این عنصر علمی کمنظیر جان عزیز و گرانبها را به خاطر تلاشهای علمی بزرگ و ماندگار خود، در راه خدا مبذول داشت و مقام والای شهادت، پاداش الهی اوست.» ۱۳۹۹/۰۹/۰۸
✏️ بازنشر به مناسبت سالگرد شهادت #شهید_فخری_زاده
💻 Farsi.Khamenei.ir
@defae_moghadas2
❣
❣یک روز که با آقای رجایی در خیابان عینالدوله بودیم، به ایشان گفتم: دایی جان، مشکلی برای من پیش آمده که به مقداری پول احتیاج دارم. گفت: برو منزل، توی کتری مقداری پوله، هر چقدر که نیاز داشتی بردار. وقتی به منزل آمدم و به حاج خانم گفتم، ایشان هم مثل همسرشان با کرامت و بزرگواری خاصی چون میخواستند پول را به دست من ندهند تا مبادا در من ایجاد احساس خاصی بشود، گفتند: از هرجا که خودشون گفتند، بردارید. پول را برداشتم. پس از مدتی که خواستم پول را در موعد مقرری که گفته بودم، به ایشان برگردانم، گفتم: دایی جون، پولتون حاضره. گفت: مگه شما پول رو از من گرفتی که میخوای به من بدی؟ از هرجا که برداشتی، دوباره همونجا برگردون و سر جای خودش بذار. ایشان حتی در پس گرفتن پول، اینطور لطیف و بزرگوارانه برخورد میکرد و حتی از من نپرسید چقدر پول برداشتهای!
#شهید_محمد_علی_رجایی
@defae_moghadas2
❣
❣افتخار میکنم همان سربازی هستم که امام در سال 42 گفت که سربازان من در گهواره شیر میخورند. در مکتب ما اسلام، جهاد امری تدافعی است. مسلمین به این دلیل با دشمنان میجنگند که آنان به مبارزه با اسلام و مسلمین اقدام و مبارزه کردهاند. پدر مهربانم اسلام نیاز به ما جوانها دارد میباید میرفتم ان شاءالله که راضی هستی و راضی بودی اگر خدا مرا در جوار شهداء قرار دهد برایت دعا میکنم و طلب عفو برایت میکنم چون رنج زیادی بردی که مرا بزرگ کردی مطمئن باش که خدا هم به شما پاداش خواهد داد در صورتی که راضی باشی و بگویی: خدایا این را از ما پذیر و اما مادرم صبور باش. تحمل کن. مادرم برایم مصیبت حضرت زینب (س) بخوان. که علاقه عجیبی به این حضرت دارم هر وقت روضه حضرت زینب (س)را میشنوم گریهام میگیرد. مادرم میدانم با چه رنجی بزرگم کردی و اما حال اسلام نیاز به پشتیبانی دارد.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷 لالهای از لالهزار بهبهان
🌹شهید: علی گل شقاق
تاریخ ولادت: ۱۳۴۳/۲/۱۷
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۶/۱۰
محل شهادت: حاج عمران
نام عملیات: کربلای دو
@defae_moghadas2
❣
❣اگر در جمهوری اسلامی خلافی صورت گرفت
تقصیر را بر گردن نظام نگذارید!
بگویید فرد اشتباه کرد نه نظام...
که چه بسیار افرادی برای ضربه زدن به
نظام آمده اند، کسانی که بویی از ایمان
و مردانگی نبرده اند
کسانی که نان نظام را می خورند
و ریشه نظام را می زنند
الحق که چه خطرناکند این افراد..!
#شهید_علی_جمشیدی
@defae_moghadas2
❣
❣ دنبال کتابم می گشتم، گفتم شاید داخل اتاق علی رضا باشد. وارد اتاقش که شدم، ناگهان از خواب پرید و نشست. عرق از صورت گُر گرفته اش می جوشید و خود نمایی می کرد. گفتم: چیه داداش، خواب بد دیدی؟
نگاهی به من کرد و گفت: «خیلی وقتِ اینجایی؟»
گفتم: «نه تازه ۀآمدم، حالا بگو چی شده؟»
گفت: «به شرطی که بین خودمون بمونه!»
نفسش که جا آمد، آهی کشید و ادامه داد: « خواهر باورت نمی شه، یه ساعت بود که داشتم با حضرت زهرا(س) حرف می زدم!»
حالا بدن من بود که به عرق سردی نشست. گفتم: تو را خدا بهش چی گفتی؟
هر چه پیله کردم چیزی نگفت. تنها آهی کشید و گفت: «خواهر همیشه از خدا یه خواسته بیشتر برای خودم ندارم، اونم اینه که روز شهادت حضرت زهرا از این دنیا برم!»
🌷شب شهادت حضرت زهرا، عملیات کربلای 5، با رمز یا زهرا. شب سختی را پشت سر گذاشته بودند.
صبح شهادت حضرت زهرا(س) بود، به نمازایستاده بود که ترکشی پهلویش را دریده و علی رضا به آرزویش رسید بود.
🌾🌷🌾
هدیه به شهید علیرضا هاشم نژاد صلوات
@defae_moghadas2
❣