eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر شهیدان اکبر و اصغر عاملی به فرزندان شهیدش پیوست
مولود عاملی مادر شهیدان اکبر و اصغر عاملی به فرزندان شهیدش پیوست 🌹شهید اکبر عاملی، سوم شهریور ۱۳۴۲، در روستای شال از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش مولود نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم تیر ۱۳۶۱، در شلمچه در عملیات رمضان بر اثر اصابت گلوله به صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. 🌹 اصغر عاملی، یکم فروردین ۱۳۴۷، در روستای شال به دنیا آمد. دانش‌آموز سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳، در شرق رود دجله عراق در عملیات بدر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر اصغر عاملی هنوز مفقودالاثر است. 🌱گزیده ای از وصیت نامه شهید اکبر عاملی «وحدت داشته باشید.» 🌱گزیده ای از وصیت نامه شهید اصغر عاملی «سفره ‏اى که امروز پهن است، معلوم نیست دیگر پهن شود.» @defae_moghadas2
❣ای وای بر ما که کوری خود را همیشه با تعبیر "غیبت تو" می آوریم و در این مسئله هم تو را متهم می کنیم و دائم می گوییم "تو بیا" اما نمیدانیم که تو هم آمده ای و هم آماده ای ولی تنها ندای "هل من ناصر" تو،غریبانه تر از جدت حسین(؏) است و هیچ گوش شنوایی برای این ندای غریبانه نمی‌یابی...💔 شهید🕊🌹 @defae_moghadas2
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۲ اسفند روز بزرگداشت «شهدا» گرامی باد. بهترین هدیه و کلیپ موجود از شهدا در دنیا را از دست ندهیم! ♦️شهید آوینی: «شهادت قلبی است که خون حیات را در شریان‌های سپاه حق می‌دواند و آن را زنده نگه می‌دارد. شهادت، جانمایه انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» @defae_moghadas2
❣ شهیدی که ۷ روز مهمان امام رضا(ع)شد 🔹️ مامانش بهش گفته بود: حسن! دست این دختر مردم رو بگیر ، یه تُک پا ببرش مشهد؛ گناه داره. ◇ گفته بود: مامان! دلم برای امام رضا"ع" یه ذره شده، ولی نمیتونم برم، باید برم جبهه... ◇ رفت جبهه، شهید شد؛ ◇ رفتن جنازه رو بیارن قم، دفن کنن، بهشون گفتن: ببخشید، جنازه گم شده، هفت روزه رفته مشهد! ◇ شهید حسن ترابیان به روایت حاج حسین یکتا شهید🕊🌹 @defae_moghadas2
❣به‌قولِ‌شھیدشوشتری، قبلا‌بویِ‌ایمان‌میدادیم‌الآن ایمانمون‌بومیده..! قبلادنبالِ‌گمنامی‌بودیم‌الآن دنبالِ‌اینیم‌اِسممون‌گُم‌نشه! خیلی‌راست‌میگفت...👌 @defae_moghadas2
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣شهید حاج قاسم سلیمانی: دست و پای این مردم [خوزستان] را باید ببوسه انسان؛ حتی ببوسیم کار مهمی نکردیم. شهید🕊🌹 @defae_moghadas2
❣در راه برگشت از حرم امام رضا (ع) ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم، آقا بهم فرمود: حمید اگر همینطور ادامه بدی خودم میام میبرمت . یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر میخوابید داخل قبر و گریه میکرد و میگفت: یا امام رضا(ع) منتظر وعده‌ام، آقاجان چشم به راهم نذار توی وصیت نامه‌اش ساعت و روز و مکان شهادتش را نوشته بود! میگفت امام رضا (ع) بهم گفته کی و کجا شهيد میشم! شهید🕊🌹 @defae_moghadas2
سال ۸۲ تازه وارد سایت شده بود؛ به عنوان کارشناس. همان سال سایت نطنز را به طور رسمی تعطیل کردند، اما بچه‌ها نصفه نیمه مشغول بودند. همان موقع‌ها بود که یکی از سیستم‌های سانتریفیوژ از کار افتاد؛ خیلی هزینه بود برای کشور. بحث امنیت ملی شده بود. مدیر‌های مافوق نمی‌خواستند گزارش کنند. می‌ترسیدند همین گزارش ساده درز کند، ولی مصطفی گفت: من باید گزارش کنم. جلویش درآمدند که تو چه‌کاره‌ای؛ فقط یه کارشناسی! چشم همه ی دنیا به اینجاست. اگه بازرس‌های آژانس بفهمند، همه چیز به هم می‌خوره. ولی مصطفی پای حرفش ایستاد. آن‌قدر بالا و پایین کرد تا آمدند، رسیدگی کردند و دستگاه را راه انداختند. خودش دوازده روز پای دستگاه ایستاد تا مشکلش حل شد. می‌گفت بعضی شب‌ها پای دستگاه‌های سانتریفیوژ ایستاده یا نشسته خواب‌مان می‌برد. 📚به نقل از کتاب @defae_moghadas2
❣ماه رمضان بود. اسباب‌کشی داشتیم، می‌خواستیم از خانه‌ای که در بازارچه زینعلی بود به خانه‌ای در خیابان راهنمایی اسباب‌کشی کنیم. حبیب هم خیلی کارکرد و عرق ریخت و حسابی خسته شد، دیگر نا و توانی نداشت. همان روز مادر هم بااینکه بیمار بود، روزه بود و از پا افتاد. آبی به سروصورتش زدیم و خواهش کردیم روزه‌اش را باز کند. قبول نمی‌کرد. حالش بدتر شد. بازخواهش کردیم، نگاهی به حبیب که از خستگی گوشه‌ای نشسته بود کرد و گفت: آگه حبیب روزه‌اش را باز کند، من هم روزه‌ام را باز می‌کنم. یک هندوانه خنک قاچ کردم و به‌زور و اصرار حبیب را هم مجبور کردم روزه‌اش را به خاطر مادر بشکند. از محبتش چیزی نگفت و روزه‌اش را باز کرد تا مادر هم چیزی بخورد. بعد ماه مبارک بود. یک‌شب دیروقت بود که آمد. ساعت 12 بود. من تنها بیدار بودم. گفت: خواهر چیزی برای خوردن داریم، چیزی نخوردم، خیلی گرسنه هستم؟ کمی خورشت بادمجان داشتیم گرم کردم، یک‌تکه نان هم‌روی گاز خشک کردم به او دادم. کنارم نشست و خورد. صبح روز بعد بود. گفتم: حبیب بیا صبحانه بخور! خندید و گفت: یک قاچ هندوانه خوردم، حالا حالاها باید جواب پس بدهم! گفتم: روزه‌ای؟ خندید. گفتم: حبیب اصلاً گردن من، من مجبورت کردم روزه‌ات را بخوری! قبول نکرد. گفت: من سالم بودم، مشکلی نداشتم که روزه‌ام را شکستم، حالا هم باید آن یک روز را جبران کنم! به خاطر همان یک روز، شصت روز روزه گرفت. یک ماه تمام پشت سرهم، سی روز هم دوشنبه و پنج‌شنبه. هدیه به شهید حبیب روزی طلب صلوات- شهدای فارس @defae_moghadas2
❣البته سرتاسر زندگی من با مهدی لحظه به لحظه خاطره است ولی خاطره مهمی که حالادرذهن من خطور می‌کند آن‌را بیان می‌کنم. ایشان در ارتباط با بیت‌المال خیلی حساس بودند ما در زمانی که در اهواز بودیم مسئولیت اداره خانه به من محول شده بود یک روزقراربود بچه‌های لشکر به عنوان مهمان به خانه ما بیایدمن از آنجا که فرصت نکرده بودم نان تهیه کنم به مهدی گفتم که وقتی عصر می‌آییدنان هم تهیه کنید مهدی که هم‌ طبق معمول عصرها دیربه خانه می‌آمدند -بنابه شرایط کاری- از آنجا که نانوایی‌ها بسته بودند نتوانسته بودنان تهیه کند زنگ زدندکه از لشکر نان بیاورندالبته از امکانات لشکر هیچ وقت استفاده نمی‌کردند ولی چون مجبور بودیم این کار را کردند. نان را که آوردند مهدی پنج، شش تا برداشت و آورد بالا با تأکید گفت که تو حق نداری از این نان استفاده کنی چون که این‌ها را مردم برای رزمندگان اسلام ارسال کرده‌اند و چون تو رزمنده نیستی پس حق خوردن از این نان‌ها را نداری. من هم مجبور شدم از خرده نان‌هایی که قبلاً در سفر مانده بود استفاده کردم. البته این مراعات ایشان را می‌رساند نسبت به بیت‌المال والا خدای ناکرده سوء برداشت نشود شهید @defae_moghadas2