eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز اول وقت سیره شهدا مأموریتمان طول کشید نتوانستیم نماز را اول وقت بجا آوریم. رفتیم آشپزخانه برای صرف غذا. خبری از (شهید امیر چمنی) نبود. رفتم دنبالش. داشت وضو می‌گرفت. با چهره‌ای به غبار غم نشسته، می‌گفت: پناه بر خدا، خدایا مرا ببخش که توفیق خواندن نماز اول وقت را از دست دادم. او از چهارسالگی همراه پدر و مادرش برای اقامه نماز جماعت به مسجد می‌رفت. یک بار که روحانی مسجد از مردم پرسیده بود:‌کدامیک از شما نماز آیات را می‌توانید بخوانید؟ امیر ده ساله برخاسته بود و عملاً به همه نشان داده بود که نماز آیات را چگونه باید خواند. @defae_moghadas2
اگر شهید شدم؛ دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا مردم ببینند همراه خود چیزی نمی برم، چشمانم را باز بگذارید که بدانند کورکورانه شهید نشده ام. شهید 🕊🌹 ۱۹ ساله_شهادت ۱۳۶۳_ سقز @defae_moghadas2 ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
925.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قابل توجه کسانی که خودشون را طلبکار نظام و انقلاب می دونند و با کوچکترین تکانه ای به زمین و آسمان، به آدم و عالم ناسزا میگویند، هدیه نثار ارواح مطهرهمه شهداصلوات @defae_moghadas2
2.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣آنان که یک عمر مرده اند ، یک لحظه هم شهید نخواهند شد .. شهـادت یک عمر زندگی است ، نه یک اتفاق!! ای شهــ🌷ــدا برای ما حمد بخوانید که شما زنده اید و ما مرده.. تا ابد به شما مدیونیم... شهدا رایاد کنیم با صلواتی @defae_moghadas2
❣شهیدامیرعبدالهیان به روایت همسر؛ خاطرات ۳۰ سال زندگی مشترک با آقای وزیر! ♦️من ۳۰ سال با آقای امیرعبدالهیان زندگی کردم، وقتی زندگی‌مان را شروع کردیم این ویژگی شخصیتی ایشان که حواس‌شان به همه‌چیز بود بسیار برای من جالب بود. جزو کسانی بودند که به صله‌رحم بسیار اهمیت می‌دادند. ما بدون استثنا باید هر هفته به فامیل سر می‌زدیم. حتی فامیل و بستگان دورتر را الزام داشتند که ماهی یک‌بار به آنها سر بزنند و یا اینکه اگر شرایطش پیش نمی‌آمد تلفنی احوال‌شان را جویا باشند. ♦️وزارت نه اسمش نه رسم و مسئولیتش ذره‌ای از خانواده دوستی و مردم‌داری آقای وزیر کم نکرد. او دلبسته صندلی گرم و نرم وزارتخانه و پله‌های ترقی نبود. اسم و رسمش را جای دیگری جستجو می‌کرد؛ شاید در دایره محبوبان خدا. ♦️بارها پیش‌آمده بود که برخی از دوستان شهید در جمع به ایشان گفته بودند که ما در شما استعداد و توانایی‌ای می‌بینیم که به مقام بالایی خواهید رسید. اما همسرم هر بار که با هم صحبت می‌کردیم می‌گفتند:من همیشه از خدا خواستم که زمانی به جایگاه و مقامی برسم که آن مقام به اندازه عطسه بز برای من بی‌ارزش باشد. ♦️دقیقا هم همینطور بود. ایشان وزراتخانه را فرصتی برای حل بیشتر مشکلات مردم و خدمت به آنها می‌دانستند و هیچ‌وقت تغییر نکردند. ♦️خانم امیرعبدالهیان که شیرینی مرور روزهای خوش زندگی با یک شهید، طراوت را به چشم‌هایش بازگردانده، پیوست جالبی برای خاطراتش دارد. می‌گوید:« انگار از پهلوی پیغمبر خدا رد شده بودند و ما داشتیم قطره‌های کوچکی از سیره نبوی را در وجودشان می‌دیدم. مثل یک مسلمان واقعی!» @defae_moghadas2
❣درباره حساسیت زیاد داشت. می‌گفت: اگر روزی یکی از خواهرهایم را بی‌توجه به حجاب ببینم روز مرگ من است... 🌷🕊 ‎‎‌‌‎@defae_moghadas2
یادی از سردار شهید حاج عبدالله اسکندری 🌹 اواخر سال 59 بود که به کردستان اعزام شدیم. حاج عبدالله را مسئول یکی از تپه ها کردند تا به عنوان تأمین مسیر باشیم. یک روز شهید حاج احمد متوسلیان برای سرکشی به سه راهی بیکره (حزب الله) آمده بودند.حاج عبدالله با ناراحتی گفت: برادر احمد بچه ها در این سرما، از بس غذای کنسرو خوردند، مریض شدند، چرا غذای گرم برای بچه های ما نمیارید؟ حاج احمد گفت: امکانات ما کمه، فاصله ها زیاد، جاده ها هم نا امن، آوردن غذای گرم برای شما مشکله! حاج عبدالله گفت: شما می تونید تعدادی دیگ و ظرف و با برنج امکانات دیگه به ما بدهید ما خودمان پخت می کنیم. حاج احمد از خدا خواسته گفت: اگه شما این کار را بکنید، می گم از فردا براتون آذوقه خشک بیارند. حاج عبدالله قبول کرد. از آن روز با هیزم درختان بلوط جنگلی و کپسول گاز پخت و پز می کردند و غذای بچه ها را می پخت. ما هم هر روز سهمیه غای گرم می گرفتیم. خیلی کار سختی بود، اما هر وقت ایشان را می دیدم خندان و پر انرژی در حال خرد کردن هیزم یا شستن ظرف ها و دیگ غذا بود. @defae_moghadas2
....!! 🌷وقتی قرار شد قبل از عقد صحبت‌هایمان را انجام دهیم، قسمم داد و گفت: «‌زندگی من باید همه چیزش برای خدا باشد. حالا هم شما را به خدا اگر مطمئن هستید که می‌خواهید با من ازدواج کنید، صحبت کنیم!» 🌷به حاجی گفتم: تنها درخواستی که از شما دارم، این است که برای عقد‌مان برویم پیش امام. سکوت کرد و جوابم را نداد. این سکوت یکی، دو روزی طول کشید. وقتی بالأخره حاضر شد جوابم را بدهد!! 🌷....گفت: «‌‌شما هر تقاضایی به جز این داشته باشید، من انجام می‌دهم. اما از من نخواهید لحظه‌ای از عمر مردی را که تمام وقتش را باید صرف امور مسلمانان کند، به خودم اختصاص بدهم! من بر سرِ پل صراط، نمی‌توانم جواب این کارم را بدهم!» 🌹خاطره اى به ياد سردار خيبر شهيد محمدابراهيم همت @defae_moghadas2
❣مجروح شده بود در بیمارستان بستری بود اما تا شنید قراره عملیات بشه ، از بیمارستان فرار کرد با همان حالش راهی جبهه شد نمیخواست حرف امامش روی زمین بماند موقع رفتن با گریه با خانواده خداحافظی کرد شاید می‌دانست آخرین وداع هست... خودش را به همرزمان رساند... در عملیات آزادسازی خرمشهر شجاعانه جنگید بالاخره روز دوم خرداد به دیدار معبودش رسید علیرضا قربانی @defae_moghadas2
❣به مناسبت رحلت حاج ابراهیم خادم صادق پدر شهید حاج منصور خادم صادق و مرحوم حاج جلیل خادم صادق 🌷يک روز منصور آمد در مغازه. گفتم: بابا من ديگه خسته شدم، نمي خواهيد بيايد کمک حال من بشيد. دست روي شانه من گذاشت و گفت: بابا اگه بهشت و آخرت مي خواهي من راهش را به شما نشان مي دهم، مغازه را تعطيل کن بيا جبهه! گفتم: آقا جلیل و یحیی و شما که جبهه ايد، اگر من هم بيايم چه کسي خرج و مخارج زندگي را تأمين کند. باز گفت: بابا اگر آخرت مي خواهي بايد بيايي جبهه، خدا هم رزق و روزي را درست مي کنه. بالاخره هم پاي من را به جبهه باز کرد. روزي که به جبهه رفتم با کت و شلوار بودم. وقتي مرا ديد، خوب براندازم کرد و گفت: بابا با اين لباس ها آمدي؟ حاج جليل هم بود، از او خواست برايم لباس بسيجي جور کند. من هم شده بودم همرزم سه پسرم، منصور و برادرانش. يک شب منصور مرا در سنگري تنها گذاشت و رفت. سربازي که در آن سنگر بود گفت: پسر شما داراي شجاعت و پشتکار عجيبي است. بعد برايم تعريف کرد؛ يک شب که نيرو ها به ميدان مين برخورده بودند و فرصت براي باز کردن معبر و خنثي کردن مين ها نبود. آقا منصور با تانک از روي مين ها عبور کرد تا راه را براي بچه ها باز کند. اثر انفجار هاي متعدد، تنه تانک را چاک چاک کرده بود اما حاجي اخم به ابرويش نياورد. 🌹🌷🌹 هدیه به روح مطهر این پدر بزرگوار و فرزندان برومندش صلوات و فاتحه هدیه کنیم @defae_moghadas2