eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ هوالشاهد ‍ 💥خاطره مجروحیت عباس شعف در ارتفاعات بازی دراز از زبان خودش:👇 ❤فرمانده «گردان میثم» دوبار شهید شد! 💥شب دوم اردیبهشت 1360 بود. به خط اول پدافندی کماندوهای بعثی رسیدیم. درگیری خیلی سختی بود. آن شب من به همراه نیروهای دسته‌ام تا عمق مواضع دشمن نفوذ کرده بودیم. دشمن از همه سمت ما را زیر آتش گرفته بود. لحظه‌ای رگبار گلوله‌ها و آتش خمپاره‌ها قطع نمی‌شد و ما مقاومت می‌کردیم؛ نا غافل ضربه‌ای محکم به سینه‌ام خورد. دود و بوی باروت همه جا را پر کرده بود. من خودم را میان زمین آسمان دیدم و بعد به زمین کوبیده شدم. از همه جای بدنم خون جاری بود. چشم‌هایم جایی را نمی‌دید و دست و پایم به فرمان من نبودند. فقط صداهایی را می‌شنیدم که می‌گفتند: - بچه‌ها! برادر شعف شهید شده. - بعثی‌ها دارن میان. - عقب‌نشینی کنید. - مجروحا را به عقب ببرین. 💥دیگر هیچ چیز نفهمیدم. بعثی‌ها بالای سرم آمدند. یکی از آنها می‌خواست تیر خلاصی ‌به من بزند؛ اما دیگری لگدی به پهلویم زد و با پوتین دست شکسته ام را فشار داد. درد تمام وجودم را گرفت، ولی صدایی از دهانم بیرون نیامد. همین کار باعث شد تا به من تیر خلاص نزنند اما من چقدر مشتاق آن تیر خلاصی بودم. آنها که رفتند، سرما و درد به سراغم آمد. یکی از پاهایم خرد شده بود، دست راستم شکسته بود، ترکشی پهلویم را سوراخ کرده بود و چند تا ترکش ریز و درشت هم سر و صورتم را غرق خون کرده بودند.😰 💥در آن ظلمت شبانه، خودم بودم و خدا. غرق مناجات بودم که از دور شبحی دیدم. اول فکر کردم دوباره بعثی‌ها هستند. نزدیک که شد، دیدم تو ( محسن وزوایی) هستی! فکر کرده بودی من شهید شدم و آمده بودی تا جسدم را به عقب ببری. آخر من تک پسر بودم و مادرم مرا به دست تو سپرده بود. اول کلی گریه کردی و بعد یک سجده طولانی انجام دادی. جنازه مرا روی دوش خودت انداختی و از میان خطوط پدافندی بعثی‌ها عقب بردی و به دست نیروهای معراج شهدا سپردی. غافل از اینکه من هنوز زنده بودم و توفیق شهادت نصیبم نشده بود. در معراج شهدا علایم حیاتی را در من دیدند و سریع مرا به بیمارستان منتقل کردند و بعد از مدتی بهبودی حاصل شد. دیگر تو را ندیدم تا این که آن روز آمدی بیمارستان و ... 💥 او پیش از آغاز عملیات الی بیت المقدس به تیپ 27 محمد رسول الله(ص) منتقل شد. نخست به عنوان جانشین گردان میثم و سپس به سمت فرمانده این گردان در عملیات شرکت کرد. در مرحله نخست این عملیات نیز به شدت مجروح شد، به گونه‌ای که در پشت بی سیم، خبر شهادت او را ‌به حاج احمد متوسلیان اعلام کردند. اما این بار هم عباس شهید نشده بود و گویا تقدیر وی چنین نگاشته شده بود که در آستانه ورود به خرمشهر، شهد شیرین شهادت را نوش جان کند. چه اینکه عباس پس از بهبودی نسبی و فرار از بیمارستان دوباره به خط مقدم بازگشت و در مرحله سوم عملیات الی بیت المقدس، به تاریخ1 /3/ 61 تنها یک هفته پس از شهادت دوست صمیمی اش محسن وزوایی‌ و در حالی که مزدوران بعثی درون خرمشهر در محاصره کامل بودند و شهر در آستانه آزاد‌سازی بود، وی نیز به جمع یاران شهیدش پیوست. خدایا ما را مدیون شهدا قرار مده خدایا میدانیم بی لیاقتیم اما! روی نگاه کردند به صورت همرزمان شهیدمان را نداریم! پس از لطف مرگ ما را شهادت قرار بده! به برکت صلوات برمحمد وآل محمد(ص) @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرمانده لشکر۹بدرشهیدوالا مقام اسماعیل دقایقی تاریخ تولد: ۹ بهمن ۱۳۳۳  تاریخ شهادت :۲۸ دی ۱۳۶۵  شلمچه--عملیات کربلای پنج *راوی: همسرشهید* زمستان سال۶۴درتهران زندگی میکردیم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری راطی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند. اوازناحیه پاهم ناراحتی داشت وحمل یک کیسه برنج باآن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود. ازاوخواستم باخودروسپاه برودکه نپذیرفت،گفتم:حال شما خوب نیست وپاهایت درد دارد! گفت:اگرخواستی همینطور پیاده میروم وگرنه نمیروم. اوکیسه۲۵کیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پرازچیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد،اماحاضرنشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند... *در ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ* : " *ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ می ماﻧﻢ* "... حالا ﺧﺎﻧﻤﺶ می ﮔوید: ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺑﺨﻮﺭﺩ ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ .. ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ و ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ ... ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ... ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ. @defae_moghadas2
من گوسفند دارم، حقوق نمی‌خواهم، حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست 🔹در وصیت نامه‌اش نوشته بود: «من چندتا گوسفند به اندازه ای که بچه هایم شکمشان را سیر کنند دارم، حقوق مرا بدهید به افراد و ندار و بی سرپرست.» 🔸فرماندهان برای متقاعد شدنش گفته بودند که این حقوق ناچیز؛ حق خودش و فرزندانش است. 🔺در جواب نوشت: «امام علی (ع) که افراد را به جنگ دعوت میکرد، یکی میگفت محصولم، یکی میگفت زن و بچه‌ام و... با این توجیهات علی رو تنها گذاشتن ایران کوفه نیست!» ➕و به فرزندانش گفت: شاید بعد من سپاه نتوانست به شما کمک کنه، که با نداری بسازید از اولاد امام حسین عزیزتر نیستید که این همه مصیبت کشیدند. 🚩شهید حاج قباد شمس الدینی، شهیدی که حاج قاسم او را حبیب ابن مظاهر لشکر ثارالله نامیده بود @defae_moghadas2
❣جنگ شروع شده بود، سوخت سهمیه بندی و جیره بندی شده بود. با خودم فکر کردم حتماً در ادامه جنگ دشمن پالایشگاه ها را هم می زند و بنزین کمیاب تر هم می شود. با همین فکر ها مقدار زیادی بنزین تهیه کردم و در خانه نگه داشتم. مدتی گذشت، رفتم تا مقداری بنزین بردارم، دیدم همه ظرف های بنزین خالی است. با تعجب از هادی پرسیدم، تو نمی دانی بنزین هایی را که ذخیره کرده بودم کجا است! هادی گفت: بابا، الان بنزین کم و نایاب است، مردم برای بردن مریض هایشان به دکتر یا کارهای ضروری دیگر در مضیغه هستند، انصاف نیست ذخیره کنیم. سر پائین انداخت و گفت: چند روستایی از راه دور آمده بودند و به خاطر بنزین در راه مانده بودند، بنزین ها را به آنها دادم! 🌷قبل از اعزامش بود، گفت مادر من هنوز یک کار برای تو نکردم! گفتم: چه کار، تو همه کار برای من کردی! گفت: تو توی کودکی زیاد من را بغل کردی، اما من بغلت نکردم. تا بخواهم چیزی بگویم من را در آغوشش بلند کرده بود و با خود به حیاط می برد. گفتم: زشته بزارم زمین. گفت: نه می خواهم در قیامت شکایتم نکنی که تو را بغل کردم و من را بغل نکردی! @defae_moghadas2
21.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ... و پادگان دوکوهه، بر این‌همه شهادت خواهد داد که آنجا میعادگاه مردان خدا بود . @defae_moghadas2
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صلي الله عليه و آله وسلم فرمودند: 🌷هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبیهایش از بدیهایش بیشتر نشود 🌷شیطان بر پیشانی اش بوسه میزند و میگوید این چهره ایست که رستگار نمیشود مشکاه الأنوار ص۱۶۹ 🌹🌸🌷🌺🌹🌸🌷🌺🌹🌸🌷🌺 @defae_moghadas2
🔼 این عکس در تاریخ ۲۵ مرداد سال ۶۴ در قرارگاه خاتم الانبیا «ص» ، گرفته شده و این عکس یکی از زیباترین و خاطره انگیزترین عکس های دسته جمعی لشکر و به عبارتی برند لشکر سیدالشهداء(ع) است که از جمع چهارده نفری ، 10 نفر شهید شده اند. ✅ « ایستاده از سمت راست » ۱. 🌹 شهید داود آجر لو فرمانده گردان ۲. برادر جانباز باقر تاجیک رئیس ستاد لشکر ۳. 🌹 شهید احمد آجرلو فرمانده سپاه کرج ۴. 🌹 شهید سید ابراهیم کساییان مسئول محور ۵. 🌹 شهید داود حیدری فرمانده گردان ۶. 🌹 شهید غلام کیانپور مسئول اطلاعات ۷. 🌹 شهید سید حسین میر رضی مسئول عملیات ✅ « نشسته از سمت راست » ۸. 🌹 شهید احمد عراقی مسئول اطلاعات ۹. برادر حسن امیری فرمانده گردان ۱۰. 🌹 شهید رضا عبدی فرمانده گردان ۱۱. 🌹 شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب ۱۲. 🌹 شهید جعفر محمدی مسئول عملیات ۱۳. برادر حاج علی فضلی فرمانده لشکر ۱۴. برادر محمد فلکی فرمانده گردان ادوات @defae_moghadas2
2.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌شهید حاج قاسم سلیمانی: هرگز حاضر نیستم پوتینم، تبدیل به کفش راحتی شود. 🔸حاج قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس: هرگز حاضر نیستم پوتینم، تبدیل به کفش راحتی شود. لباسم، تبدیل به کت و شلوار شود. از خدا میخواهم که مرگم را در این لباس قرار بدهد. @defae_moghadas2
9.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
《مسخره می کنند••• امان از دل فرزندان شهدا . چه سخت است این همه طعنه شنیدن 🎬 برشی از قسمت هفدهم فصل پنجم شهید ابراهیم عشریه @defae_moghadas2
-با شهدا صحبت کنید! آنها صداۍشما را بہ‌خوبۍمۍشنوند و برایتان دعا میکنند… دوستۍوبرادری با شهدا دو طرفہ‌است رفاقت با شهیدان عاقبت بخیری دارد @defae_moghadas2