🔷 شهید آوینی: «اگر بگوييم حُبِّ خدا محبت های ديگر را از بين می برد درست است اما درست تر آن است که محبت های ديگر در سايه حُبِّ خدا جان می گيرند و روح پيدا می کنند و انسان سراسر رحمت و محبت می شود و فاش بگويم هيچ کس جز آن که دل به خدا سپرده است رسم دوست داشتن نمی داند.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
@defae_moghadas2
❣
1⃣
📌شهیدی که شهدا را در میان فرشتگان دید
🔹خاطره ای زیبا از شهید مجتبی قطبی در عملیات خیبر، که حال و هوای او را در زمان مجروحیتش، بیان می کند:
◇ درعملیات خیبر از ناحیه دست به شدت مجروح شده بود، تا حدی که هم رزمانش یقین پیدا کردند که مجتبی هم از میانشان پر کشیده است
◇ خبر شهادتش دهان به دهان در لشکر پیچیده بود ویک لشکر غم بر انگیخته بود. بعدها خودش جریان مجروحیت را این گونه تعریف می کرد:
◇ "وقتی ترکش به دستم خورد، چیزی متوجه نشدم. اما بعد از مدتی احساس سبکی وهمچون #پَر از آسمان بالا رفتم
◇ در آسمان تمام دوستان شهیدم با لباسهای سفید، همچون فرشتگان من را احاطه کرده بودند. ازخوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم اما شادی ام خیلی دوام نیاورد
◇ ناگهان مثل اینکه از ارتفاع سقوط کنم به زمین افتادم وخود را روی تخت بیمارستان دیدم"
🩸″#سردار_شهید_مجتبی_قطبی″
در ۱۵ شهریور ماه ۱۳۴۰ در شیراز و در جوار بارگاه ملکوتی احمد بن موسی شاهچراغ (ع) چشم به جهان گشود.
◇ او از سن شش سالگی با امادگی کامل و با شور و شوقی کودکانه ، قدم به مدرسه گذاشت و پس از سالها تلاش و کوشش، با اخذ مدرک دیپلم به تحصیلات خود پایان داد.
◇ وی پس از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شیراز در آمد. و از اولین روزهای جنگ به عنوان مسئول طرح و عملیات سپاه در چندین عملیات از جمله عملیات سرنوشت ساز «خیبر» که به مجروحیت شدید وی از ناحیه دست انجامید شرکت کرد
◇ وی سرانجام در ۱۸ شهریور ۱۳۶۴ در حالی که فرماندهی گردان حضرت زهرا (س) را به عهده داشت در منطقه حاج عمران به شهادت رسید
@defae_moghadas2
❣
•
«خون🩸شهدا را،
#خدا تضمین کرده است
و باطل ماندگاری ندارد...»
#شهیدآیتاللهرئیسی:
″خون شهدا،
در امتداد خون عاشورای
امام حسین(ع) است،
و همچنانی که
خون امام حسین(ع)
و خون علیاصغر امام حسین(ع)
را، «خدا» تضمین کرده است،
خون شهدای ما را هم،
«خدا» تضمین کرده است
و از این خونها نخواهد گذشت؛
اگرچه ممکن است
کسی هم در گوشهای فساد کند،
اما باطل ماندگاری ندارد...″
#یادشهیدان
#سیدالشهدای_خدمت
#شهید_آیتالله_سیدابراهیم_رئیسی
@defae_moghadas2
❣
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در حسرت شهادت به روایت شهید احمد غلامی
@defae_moghadas2
❣
نشسته از راست:
برادر قباد فلاح نژاد
علی دهقان نژاد
شهید مجتبی فلاح نژاد
شهدا از بالا:
شهید محمد گَرمان
شهید جواد رودبارانی
شهید مصطفی زارع کار
شهید محمد زارع کار
@defae_moghadas2
❣
♦️واکنش جالب رهبر انقلاب پس از دیدن عکسِ قبل از انقلابِ شهید آوینی
✍️رهبر انقلاب نقل میکنند: یکی از مدیران دستگاههای فرهنگی درباره یک نفر از همین چهرههای معروفِ فرهنگیِ خوب که امروز جزو شهدای عالیمقام ماست و من خیلی به او علاقه داشتم و همیشه به دستگاههای مختلف فرهنگی توصیه میکردم که از وجودش استفاده کنید، چند عکس به من نشان داد که مربوط به قبل از انقلابِ او بود و او را در مناظری (که آن زمان برای جوانان خیلی پیش میآمد) نشان میداد. آن آقا به من گفت: بفرما! این [مرتضی آوینی] همان کسی است که شما اینطور از او تعریف میکنید! من عکسها را که نگاه کردم گفتم ارادتم به این شخص بیشتر شد، چون او در این محیط بوده و حالا اینگونه شده است؛ حتماً باید از ایشان استفاده کنید!
@defae_moghadas2
❣
áÍÙå ÔåÇÏÊ ÔåíÏ Âæíäí ÇÒ ÒÈÇä ÓÚíÏ ÞÇÓãí14_Qasemi_ShahidAvini_ (2).mp3
زمان:
حجم:
20.53M
🌴 #آوینی که بود و چه کرد؟؟
📢 صوت | هنر شهید مرتضی آوینی از زبان سعید قاسمی
در این کلیپ صوتی قاسمی که خود از فرماندهان دوران دفاع مقدس بود و پس از پایان جنگ چند صباحی در تهیه مستندهای روایت فتح با آوینی همکاری داشت؛ خاطرات خود را از نحوه شهادت آوینی بیان می کند. او در هنگام انفجار مین در فکه نزدیکترین فرد به سیدمرتضی بود و حتی از ترکش های انفجار مین بی بهره نماند.
▫️ علاوه بر آن سعید قاسمی به بیان ویژگی های همشاگردی خود در دانشگاه یعنی شهید یزدانپرست (همکار نزدیک شهید آوینی که به اتفاق در بیستم فروردین 72 در مقتل شهدای فکه پرکشیدند) می پردازد. شهیدی که شاید تا کنون زیر سایه نام سید مرتضی آوینی دیده و یا شنیده نشده باشد
⚪️ تحلیل سعید قاسمی از جو وادادگی فرهنگی و دور شدن برخی از مسئولین از ارزش های جهاد و دفاع مقدس پس از جنگ - بایکوت شدن آوینی توسط شبه روشنفکران - رانده شدن او از صدا و سیما -به فراموشی سپردن حال و هوای جبهه ...
🎤تاریخ مصاحبه" فروردین92
@defae_moghadas2
❣
سلام بر عزیزان همراه 👇
به زودی خواهید خواند
روایتی از یک رزمنده
در عملیاتی سخت و پیچیده
یک شاهد عینی
که بعد از سالها روایت می کند آن را
از مجنون
طلائیه
😭😭😭😭😭😭
❣سربند یازهرا
شب حمله بود. رفتم از تبلیغات به اندازه همه بچههای گردان سربند گرفتم و جلوی بچهها گذاشتم. گفتم بچهها بیایید سربند بردارید. اما چون تعداد سربندهای یا زهرا کم بود آنها را قبلاً جدا کردم و پیش خودم نگه داشتم. میدانستم که تعدادی از بچهها فقط دنبال یا زهرا میگردند. یکییکی بچهها میآمدند و یک سربند برمیداشتند. یکی یا حسین یکی یا ابوالفضل یکی الله اکبر یکی لااله الا الله یکی جنگ جنگ تا پیروزی یکی عاشقان شهادت. اما دیدم چند بسیجی کم سن و سال سربندها رو زیر و رو میکنند و انگاری دنبال چیز خاصی میگردند.
- گفتم بچهها اینا سوایی نیست ها، درهمه. یکی بردارین به سرتون ببندین بره دیگه.
اما آنها کار خودشان را میکردند و گوششان بدهکار نبود. صدایم را بلندتر کردم و گفتم:
- با شما بودم ها. میگم اینا سوایی نیست. یکی بردارین برید دیگه.
اما انگار نه انگار و اصلاً حالیشان نبود. رفتم دست روی شانه یکی از آنها گذاشتم و گفتم:
- نشنیدی چی گفتم؟
- گفت کی؟ مگه چیزی گفتین؟
- بابا یه ساعته میگم اینا سوایی نیست، یکی بردارین ببندین به سرتون بره دیگه.
- آخه اونی که من میخوام نیست. هرچی میگردم نمی بینم.
- مگه دنبال چی میگردی؟
- سربند یا زهرا.
- حالا چرا یا زهرا؟ چه فرقی میکنه؟
- آخه من مادر ندارم. میخوام حضرت زهرا به جای مادرم برام مادری کنه.
انگاری برق سه فاز تمام بدنم را گرفت و قلبم ریخت. دست روی شانه یکی دیگر گذاشتم و گفتم:
- ببینم تو دنبال چی میگردی؟
- سربند یا زهرا.
- ای بابا. تو دیگه چرا یا زهرا میخوای؟
- آخه سفارش مادرمه. گفته پسرم شب حمله اگه خواستی سربند ببندی حتماً یا زهرا باشه.
- مادرت نگفت چرا؟
- گفت میخوام روز قیامت جلوی حضرت زهرا روسفید باشم. بگم من پسرم را با نام شما به میدون جنگ فرستادم.
تمام بدنم لرزید. از یکی دیگه پرسیدم....
✍حسن تقیزاده بهبهانی
@defae_moghadas2
❣