eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (2) جهانی مقدم نصراله از دوستانم بود و هر لحظه خبر یکی را برایم می آورد. بار اول آمد و گفت دیشب عملیات بوده و خبرهای خوبی هنوز نرسیده ......ساعتی بعد آمد و خبر یکی را آورد......ساعتی بعد خبری دیگر .....و ....حمیدی اصل....فیروزشاهیان ....حمید کریمیان .......حاج اسماعیل هم شهید..... دیگر طاقت شنیدن نداشتم و حسابی بهم ریخته بودم و کنترلم در اختیار خودم نبودم و... و در آخر هم گفت که علی بهزادی به شدت مجروح شده و او را به تهران منتقل کرده اند. نمی دانم خبرها را از کجا می آورد ولی همه درست بودند و شکی برایم باقی نگذاشته بودند. چند روزی گذشت و برای ادامه درمان عازم تهران شدم و دوره ای کوتاه از آزمایشات و درمان ها را گذراندم و برای ملاقات با علی عازم بیمارستان نجمیه شده و سراغش را گرفتم. او را در حیاط بیمارستان پیدا کردم. علی، علی همیشه نبود و از دردهای مختلف پژمرده شده بود. دردهایی که در خود می ریخت و به روی خود نمی آورد ولی رنگ رخسار از سر دورن خبرهایی داشت ناگفتنی. پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (3) جهانی مقدم شاید درد تیر و ترکش خیلی بر او چیره نشده بود ولی او دردهای دیگری داشت و ناگفته می شد او را درک کرد. نیروهایش می گفتند که تک تک ما را علی از محله های خودمان و از درب منزل به جبهه دعوت کرده و در روزهای مرخصی با موتور به سراغ آنان می رفت و آنها را با خود به جبهه می آورد و عجب گروهانی درست کرده بود. ولی حالا....... در کربلای 4 بسیاری از همین یاران را در اروند از دست داده بود و باید برای سرسلامتی به منازل آنان می رفت و به خانواده هایشان تسلیت می گفت. پیش خود می گفت که اینها چه فکری می کنند وقتی مرا سالم می بینند و فرزندشان را سینه چولانهای اروند. منی که تک تک آنها را به جبهه آورده بودم و اینک خود سرپا مانده ام. با او خوش و بشی کردم ولی حال پاسخ دادن نداشت. سر تا پایش را پانسمان کرده بودند. سر...کمر....پا....و.... پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (4) جهانی مقدم تنها گفت که می توانی کاری کنی تا به اهواز برگردم؟ وضعیت آمد و شد در آن شرایط جنگی کار آسانی نبود. کسانی که می خواستند با قطار به جنوب بیایند باید شب را در صف بلیط فروشی سر می کردند که نصیبشان بشود، یا نشود. دو بلیط از نماینده بنیاد گرفته بودم و می خواستم فردای آنروز با آنها برگردم . با تعجب به او گفتم بله دو بلیط دارم ولی واقعاً می خواهی با این وضعت به اهواز برگردی!!!؟ اصلا بیمارستان اجازه خروج به تو می دهد؟ گفت چاره ای نیست باید برگردم و کار عقب مانده ای دارم که باید انجام بدهم. چند روزی از شروع مرحله اول کربلای 5 گذشته بود و باز بیمارستان ها در حال شلوغ شدن بود. بلیط ها را به او دادم از او جدا شدم. دیگر خبری از او نداشتم تا با خاطرات فرمانده عزیز گردان آقای عليرضا معینیان روبرو شدم و بقیه داستان و سرگذشت علی را از ایشان شنیدم. از فرداشب پای خاطرات ایشان خواهیم نشست و ادامه آمدن علی به اهواز پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
🌹🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌹 گذری کوتاه بر زندگی #شهید_مدافع_حرم #محمد_ظهیری #محمد روز ۱۳۶۸/۱۱/۱۰ در محله منبع آب اهواز در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود . پدر وی جانباز و رزمنده ۸سال دفاع مقدس پاسدار رمضان ظهیری است. #شهید فرزند سوم خانواده بود که دوران تحصیلی متوسطه خود را در هنرستان شوراب در رشته کامپیوتر تحصیل نمود و عضو کانون پرورشی هنری مسجد سیدالشهدا (ع) بود . #محمد در سال۸۷ به عضویت سپاه پاسداران یگان تکاور صابرین تهران در آمد که چند سالی در تهران به انجام وظیفه مشغول بود ، سپس به یگان صابرین تیپ حضرت حجت (عج) کلانشهر اهواز منتقل و انجام خدمت می کرد . #شهید_محمد_ظهیری در عملیات های نبرد با پژاک در شمال غرب (قله های جاسوسان) و همچنین اشرار شرق در سیستان و بلوچستان حضور فعال داشت و در این عملیات ، بسیاری از همرزمان خود را که به فیض #شهادت نایل آمدند از دست داد . #محمد از قافله #شهادت و دوستان #شهید خود جا نماند و در ظهر اول آبان سال۹۴ مصادف با ظهر تاسوعای حسینی در شهر حلب سوریه و در نبرد با جبهه ی تروریستی و تکفیری داعش و جبهه النصره و برای دفاع از حرم عقیله اهل بیت حضرت زینب (س) از ناحیه سر و گردن مورد اصابت تیر قرار می گیرد و به درجه رفیع #شهادت نایل آمد . پیکر پاک و مقدس #شهید مدافع حرم ، ستوان سوم #محمد_ظهیری در روز ۸ آبان در حرم علی بن مهزیار اهوازی و در جوار ۸ #شهید_گمنام دفاع مقدس به خاک سپرده و زیارتگاه عاشقان و دلدادگان به ابا عبدالله الحسین(ع) شد . @defae_moghadas2 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (4) جهانی مقدم تنها گفت که می توانی کاری کن
🔴 سلام 👋 قسمت اول شهادت شهید علی بهزادی رو از مجروحیت ایشون و ترخیص از بیمارستان تهران رو از زبان برادر جهانی مقدم گذروندیم. امشب به سراغ فرمانده گردان، آقای معینیان خواهیم رفت تا از ادامه جریان، در اهواز و سرگذشت شهید بهزادی بشنویم. ان شاالله بتونیم گوشه ای از بزرگمنشی این جوانان عاشق رو نقل کنیم و نشر بدیم.
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (5) علیرضا معینیان لشکر، همه گردانهای خود از جمله، گردان کربلا را فراخوان کرد. هر چند می دانست گردان از کربلای4 آسیب دیده است و توان بالایی ندارد. توجیه آقای رئوفی این بود که برای روحیه بچه ها لازم است بیایند؛ هر چند اگر با یک گروهان باشد و این تحلیل درستی بود. ولی در واقع باید در این عملیات با همه داشته هایمان وارد می شدیم حتی اگر یک دسته یا یک نفر باقی مانده باشد. شرایط ، شرایط خاصی بود و نباید یک قدم عقب می نشستیم. عراق هم با همه امکانات و توانش آمده بود و نمی خواست حتی یک قدم هم به عقب بنشیند. ما در گردان، مجروحین زیادی داشتیم. از جمله علی بهزادی فرمانده گروهان نجف که در کربلای چهار شدیداً مجروح شده بود. تازه از بیمارستان تهران مرخص شده بود و با سر و وضع درمان نشده ای بازگشته بود. برای ملاقات، با بچه ها به خانه اش رفتیم. دیدیم سر و صورتش پانسمان شده ، بدنش ترکش خورده است و در حال استراحت است. پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (6) علیرضا معینیان بعد از دقایقی که کنارش بودیم، از اوضاع گردان و منطقه سوال کرد. گفتم که لشکر، گردانها را خواسته تا خود را معرفی کنند. عملیات هم شروع شده و ما آماده حضور در منطقه هستیم. رو بمن کرد و خیلی آرام گفت، یادت باشد بعداً یک مطلب خصوصی دارم که می خواهم با شما در میان بگذارم. گفتم باشد. در فرصتی که پیدا کرد دم گوشم گفت:" اگر برای جمع آوری بچه ها خواستید به پادگان بروید، من هم با شما خواهم آمد. این برای روحیه بچه های گروهان بد نیست! " وضعیت روبراهی نداشت و امکان آمدن برایش به این سادگی نبود. برای اینکه قولی نداده باشم ، گفتم باید مسئله را بررسی کنم و ببینم چه پیش میاد. او هم این جواب مرا برای خودش مثبت فرض کرده بود و پیگیری می کرد که کِی به پادگان خواهیم رفت. یک روز قبل از حرکت با من تماس گرفت. من گفتم موقع حرکت به سراغت میام. پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
🌼🌸🍀🌸🌼🌸🍀🌸🌼🍀 🍀 شهدا شرمنده ایم 🍀 سنگ قبر این مادر هر انسان منصفی را به حیرت وا می دارد. به غیر از کسانی که به نام خدمت دارن سهمشون رو از سفره انقلاب بر می دارن... شهدا شرمنده ایم... درود بر مادران پهلوان پرور ایران زمین @defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (6) علیرضا معینیان بعد از دقایقی که کنارش بو
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (7) علیرضا معینیان روزی که خواستم حرکت کنم رفتم منزلشان. دیدم که هنوز سر و صورتش پانسمان است. اوضاعش بهتر نشده است. درکنارش رستمی فر که او هم مجروح و بانداژ پیچی شده است حضور داشت. آماده شده بودند تا ه پادگان بیایند. اوضاع را که اینطور دیدم، گفتم نمی توانم با این حالت شما را با خودم ببرم. این کار درستی نیست. شروع به توجیه کردند و از این ها اصرار و از ما انکار. تا اینکه گفتم حالا که این قدر مُصِر هستید، سوار شوید. ولی بدانید تا پادگان بیشتر نمی توانید بیایید و باید خیلی زود برگردید. بهزادی جلو سوار شد، رستمی فر هم، چون هوا سرد بود، پتویی جور کرد، عقب لندکروز نشست. ساعت 10 صبح بود که حرکت کردیم. ظهر به پروژه محل استقرار گردان در پادگان رسیدیم. پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا