eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻سه دقیقه در قیامت 5⃣2⃣ تجربه ای نزدیک به مرگ 🔅 حق الناس و حق النفس از وقتی كه مشغول به كار شدم، حساب سال داشتم. يعنی همه ساله، اضافه درآمدهای خودم را مشخص می‌كردم و يك پنجم آن را به‌عنوان خمس پرداخت می‌كردم. با اينكه روحانيان خوبی در محل داشتيم، اما يكی از دوستانم گفت: يك پيرمرد روحانی در محل ما هست. بيا و خمس مالت را به ايشان بده و رسيدش را بگير. در زمينه خمس خيلی احتياط ميكردم. خيلی مراقب بودم كه چيزی از قلم نيفتد. من از اواسط دهه هفتاد، مقلد رهبری معظم انقلاب شدم. يادم هست آن سال، خمس من به بيست هزار تومان رسيد .يكی از همان سالها، وقتی خمس را پرداخت كردم. به آن پيرمرد تأكيد كردم كه رسيد دفتر رهبری را برايم بياورد. هفته بعد وقتی رسيد خمس را آورد، باتعجب ديدم كه رسيد دفتر آيت الله... است! گفتم: اين رسيد چيه؟ اشتباه نشده!؟ من به شما تأكيد كردم مقلد رهبری هستم . او هم گفت: فرقی ندارد . باعصبانيت با او برخورد كردم و گفتم: بايد رسيد دفتر رهبری را برايم بياوری. من به شما تأكيد كردم كه مقلد رهبری هستم و ميخواهم خمس من به دفتر ايشان برسد. او هم هفته بعد يك رسيد بدون مهر برايم آورد كه نفهميدم صحيح است يا نه! از سال بعد هم خمس خودم را مستقيم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واريز می‌كردم . يكی دو سال بعد، خبردار شدم اين پيرمرد روحانی از دنيا رفت .من بعدها متوجه شدم كه اين شخص، خمس چند نفر ديگر را هم به همين صورت جا به جا كرده! در آن زمانی كه مشغول حساب و كتاب اعمال بودم، يكباره همين پيرمرد را ديدم. خيلی اوضاع آشفته‌ای داشت . در زمينه حق‌الناس به خيلی‌ها بدهكار و گرفتار بود. بيشترين گرفتاری او به بحث خمس بر می‌گشت. برخی آدمهای عادی وضعيت بهتری از اين شخص داشتند! پيرمرد پيش من آمد و تقاضا كرد حلالش كنم. اما اينقدر اوضاع او مشكل داشت كه با رضايت من چيزی تغيير نمی‌كرد. من هم قبولن كردم .در اينجا بود كه جوان پشت ميز به من گفت: اينهايی كه می‌بينی، اين كسانی كه از شما حلاليت می‌طلبند يا شما از آنها حلاليت ميطلبی، كسانی هستند كه از دنيا رفته‌اند. حساب آنها که هنوز در دنيا هستند مانده، تا زمانی که آنها هم به برزخ وارد شوند. حساب و كتاب شما با آنها كه زنده‌اند، بعد از مرگشان انجام ميشود. بعد دوباره در زمينه حق‌الناس با من صحبت کرد و گفت: وای به حال افرادی که سالها عبادت کرده‌اند اما حق‌الناس را مراعات نکردند . اما اين را هم بدان، اگر کسی در زمينه حق‌الناس به شما بدهکار بود و او را در دنيا ببخشی، ده برابر آن در نامه عملت ثبت ميشود. اما اگر به برزخ کشيده شود ، همان مقدار خواهد بود. اما يكی از مواردی كه مردم نسبتاً به‌آن دقت کمتری دارند، حق‌الله است. ميگويند دست خداست و انشاءالله خداوند از تقصيرات ما ميگذرد. حق‌الناس هم که مشخص است. اما در مورد حق‌النفس يعنی حق بدن، تقريباً حساسيتی بين مردم ديده نميشود! گويی حق بدن را هم خدا بخشيده! اما در آن لحظات وانفسا، موردی را در پرونده‌ام ديدم كه مربوط به حق بدن (حق النفس) ميشد . در روزگار جوانی، با رفقا و بچه‌های محل ، برای تفريح به يكی از باغهای اطراف شهر رفتيم. كسی كه ما را دعوت كرده بود، قليان را آماده كرد و با يك بسته سيگار به سمت ما آمد . سيگارها را يكی یكی روشن كرد و دست رفقا ميداد. من هم در خانه‌ای بزرگ شده بودم كه پدرم سيگاری بود، اما از سيگار نفرت داشتم. آن روز با وجود كراهت، اما برای اينكه انگشت نما نشوم، سيگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به كشيدن كردم! حالم خيلی بد شد . خيلی سرفه كردم. انگار تنگی نفس گرفته بودم . بعد از آن، هيچوقت ديگر سراغ قليان و سيگار نرفتم. اما در آن وانفسا، اين صحنه را به من نشان دادند و گفتند : تو كه ميدانستی سيگار ضرر دارد چرا همان يكبار را كشيدی؟ تو حق النفس را رعايت نكردی و بايد جواب بدهی. همين باعث گرفتاری ام شد! در آنجا برخی افراد را ديدم كه انسانهای مذهبی و خوبی بودند. بسياری از احكام دين را رعايت كرده بودند، اما به حق‌النفس اهميت نداده بودند . آنها به خاطر سيگار و قليان به بيماری و مرگ زودرس دچار شده بودند و در آن شرايط، به‌خاطر ضرر به بدن گرفتار بودند . همراه باشید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻سه دقیقه در قیامت 6⃣2⃣ تجربه ای نزدیک به مرگ 🔅 شرا کت از همشهری‌های ما بود. كسی كه به ايمان او اعتقاد داشتيم. او مدتی قبل، از دنيا رفت. حالا او را در وضعيتی ديدم كه خوش‌آيند نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخی را نداشت! وقتی مرا ديد، با التماس از من خواهش كرد كه كاری برايش انجام دهم. لازم نبود حرفی بزند، من همه چيز را با يك نگاه می‌فهميدم . گفتم اگر توانستم چشم. او هم مثل خيلی‌های ديگر گرفتار حق‌الناس بود. مدتی پس از بهبودی، به سراغ برادر كوچكترش رفتم، بلكه بتوانم كاری برايش انجام دهم. به برادرش گفتم: خدا رحمت كند برادر شما را، اما يك سؤال دارم، از برادرتان راضی هستی؟ نگاهی از سر تعجب به من كرد وگفت: اين چه حرفيه، خدا رحمتش كنه، برادرم خيلی مؤمن بود. هميشه برايش خيرات ميدهم. گفتم: اما برادرت پيغام داده كه من گرفتار حق الناس هستم. بايد برادر كوچكترم مرا حلال كند. ايشان با اخم مرا نگاه كرد و گفت: اشتباه ميكنی. گفتم: اما برادرت به من توضيح داده. اگه لطف كنی و بشنوی برايت می‌گويم. ولی بايد قول بدهی كه او را حلال كنی. لبخند تلخی برلبانش نقش بست و گفت: جالب شد، بگو، اگر واقعاً درست باشد حلالش می‌كنم. گفتم: شما بيست سال قبل با برادرت در يك كار اقتصادی شراكت داشتيد. صد هزار تومان شما و صد هزار تومان برادرت آورديد و برادرت اين پول را به كسی داد كه كار كند. اين بنده خدا گفت: بله، خوب يادمه. يك سال شراكت داشتيم .آن شخص سود را ماهيانه به حساب برادرم می‌ريخت و او هم هر ماه دو هزار تومان به من ميداد. گفتم: مشكل همين مطلب است. حق شما سه هزار تومان بوده كه هزار تومان را برادرت بر می‌داشت. او باز هم باتعجب نگاهم كرد و گفت: از كجا ميدانی؟ گفتم: «او خودش همين مطلب را به من گفت. اما قول دادی حلالش كنی.» من اين را گفتم و رفتم. يكی دو ماه بعد ايشان به سراغ من آمد و گفت: آن روز كه شما آمدی، از همان شخصی كه پول در اختيارش بود و كار اقتصادی می‌كرد پيگيری كردم. حرف شما درست بود، اما برادرم حكم پدر برايم داشت، او را حلالش كردم. همان شب برادرم را در خواب ديدم. خيلی خوشحال بود و همينطور از من تشكر ميكرد. بعد هم به من گفت: برو داخل حياط خانه مادر ،فلان نقطه را حفر كن. يك جعبه گذاشته‌ام كه چند سكه طلا داخل آن است. گذاشته بودم برای روز مبادا، اين سكه‌ها هديه برای توست. ايشان ادامه داد: من رفتم و سكه‌ها را پيدا كردم. حالا آمده‌ام پيش شما و ميخواهم دوسه تا از اين سكه‌ها را برای كار خير بدهم تا ثوابش برای برادرم باشد . من هم خدا را شكر كردم. يكی دو خانواده مستحق را به او معرفی كردم و الحمدلله پول خوبی به آنها پرداخت شد همراه باشید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻سه دقیقه در قیامت 7⃣2⃣ تجربه ای نزدیک به مرگ 🔅تشكيل خانواده و صله رحم در مورد اهميت تشكيل خانواده، شايد لازم به هيچ گونه تذكری نباشد. درست است كه قبول بار خانواده، كار سخت و سنگينی است، اما در روايات ما، ازدواج، سنت پيامبر اسلام معرفی شده و تكامل نيمی از دين انسان، منوط به ازدواج و تشكيل خانواده است. وقتی هم كه فرزندی متولد شود، خيرات و بركات بر اهل خانه نازل مي‌شود.¹ البته اين را هم بايد اشاره كرد كه تمام امور دنيا، بخصوص همين تشكيل خانواده، با سختی وگرفتاری همراه است. چرا كه خداوند در آيه۴ سوره بلد ميفرمايد: «بدرستی كه ما انسان را همواره در سختی و رنج آفريده‌ايم.» يعنی حال دنيا اينگونه است كه با سختيها و مشكلات آميخته شده. اما در آن سوی هستی مشاهده كردم كه هر بار انسان در كنار خانواده و همسر خود قرار می‌گيرد ،خيرات و بركات الهی بر او نازل ميگردد.² از طرفی، بسياری از خيرات، توسط فرزند برای او ارسال ميشود . شايد هيچ باقيات الصالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد . برای همين است كه امام رضا علیه السلام ميفرمايد: وقتی خداوند خير بندهاش را بخواهد، وی را نمی‌ميراند تا فرزندش را ببيند.³ بنده از نوجوانی ياد گرفتم كه هر كار خوبی انجام ميدهم يا اگر صدقها‌ی ميدهم، ثواب آن را به روح تمام كسانی كه به گردن من حق دارند، از آدم تا خاتم و تمام اموات شيعه و پدران و مادرانم نثار كنم. در آن سوی هستی، پدر بزرگم را همراه با جمعی كه در كنارش بودند مشاهده كردم. آنها مرتب از من تشكر ميكردند و می‌گفتند: ما به وجود اولادی مثل تو افتخار ميكنيم. خيرات و بركاتی كه از سوی تو برای ما ارسال شده، بسيار مهم و كارگشا بود. ما هميشه برايت دعا ميكنيم تا خداوند بر توفيقات تو بيفزايد. در ميان بستگان ما خيلی از افراد در فاميل ازدواج ميكنند. من هم با دختردايی خودم ازدواج كردم. از طرفی من در ميان فاميل معروف هستم كه خيلی اهل صله‌رحم هستم. زياد به فاميل سر ميزنم. عمه‌ای دارم كه مادرشهيد است. همان که پسرش در اتاق عمل بالای سرم بود. تمام فاميل به من ميگويند كه تو پسر اين عمه هستی. از بس كه به عمه سر ميزنم و تلاش در راه حل مشكلات ايشان دارم. دعای خير اهل فاميل همواره مشكل گشای گرفتاری‌هايم بوده .حتی به من نشان دادند که در برخی موارد، حوادث سختی كه شايد منجر به مرگ ميشد، با دعای فاميل و والدين من برطرف شد!⁴ --------- ۱.خداوند در آيه ۳۱ سوره اسراء در مورد رزق و روزی خانواده ميفرمايد: «... ما آنها و شما را روزی ميدهيم.» در اين آيه، روزی همسر و فرزندان ،قبل از انسان بيان شده. به تعبيری بايد گفت: بسياری از بركات و روزيها به خاطر وجود اولاد به سوی انسان نازل ميشود . ۲. پيامبر اسلام فرمودند: در پيشگاه خداوند تعالی، نشستن مرد در كنار همسر خود، از اعتكاف در مسجد من در مدينه محبوبتر است. بحارالانوار جلد ۱۰۴ ص231. ۳. وسائل الشيعه ج ۱۵ ص ۹۶- نگارنده ميگويد: بنده دوستی داشتم كه مسائل ديني را به خوبی رعايت ميكرد. وضع مالی بسيار خوبی داشت اما زير بار ازدواج نرفت و تا آخر عمر مجرد ماند. او انسان خيری بود كه چندين مسجد و مدرسه و ... بنا نمود. دوست ما در اثر يك سانحه مرحوم شد. او را در عالم رويا مشاهده كردم . به من گفت: جای من خوب است اما حسرت ميخورم كه چرا باوجود توانايی مالی، خانواده تشكيل ندادم! اگر يك اولاد صالح داشتم از تمام اين موقوفات برای من بالاتر بود. من با مجرد ماندن، از درجات و توفيقات بسياری محروم شدم. ۴. امام صادق علیه السلام ميفرمايد: صله ارحام، اخلاق را نيکو... روزی را زياد ميکند و مرگ راب ه تأخير مياندازد. پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که با جان و مالش به دنبال صله رحم باشد، خداوند متعال اجر صد شهيد را به او عطا ميکند. وسائل الشيعه، ج۶ ص ۲۸۶ همراه باشید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻سه دقیقه در قیامت 8⃣2⃣ تجربه ای نزدیک به مرگ 🔅 اعمال جوان پشت ميز، وقتی نابودی بسياری از اعمال مرا ديد، نكته جالبی را به من يادآور شد وگفت: «من ديده‌ام برخی انسانهای دانا، جدای از اينكه كارهای خود را برای رضای خدا انجام ميدهند، اما در ادامه ،ثواب كارهای خوبی كه در دنيا انجام ميدهند را به يکی از چهارده معصوم: هديه ميكنند . انسان ها، ممكن است در ادامه زندگی به خاطر گناهان و اشتباهات ،ثواب اعمال خوب خود را از دست بدهند، در نتيجه وقتی به برزخ می‌آيند، مانند تو دست خالی هستند، در اين زمان، آنها كه اين ثوابها را هديه گرفته‌اند به آن شخص سر ميزنند و از او دلجويي ميكنند . اين بزرگواران كه به اين ثوابها احتياج ندارند، لذا اين اعمال خير را به همان شخص بر ميگردانند. بنابراين به شما توصيه ميكنم كه خالصانه اين كار را انجام دهيد؛ يعنی ثواب تمام كارهای خير خودتان را به مقربين درگاه الهی هديه نماييد.» اين مطلب خيلی به دلم نشست. به جوان پشت ميز گفتم: چرا خداوند به بعضی از كسانی كه دين و ايمان درست و حسابی ندارند، اينقدر مال و ثروت ميدهد؟ اين كار ،اهل ايمان را در مورد راه درست، به شك و ترديد می‌اندازد. او هم گفت: «خداوند برخی افراد كه از مسير او دور شده و غرق در دنيا شدند وبرای دستورات پروردگار ارزشی قائل نيستند را به حال خود رها ميكند تا در آن سوی هستی به حساب آنها رسيدگی شود. برخی از اين افراد، به محض اينكه از خداوند چيزی از مال دنيا بخواهند، سريع به آنها داده ميشود تا ديگر با خدا حرف نزنند. به تعبير شما، سريع او را رد ميكنند كه صدای او را نشنوند! برخی از اين افراد فكر ميكنند كه مقرب خدا هستند كه هر چه ميخواهند فراهم ميشود، اما در واقع اينطور نيست. اينها به حال خود رها شده‌اند. ميخواهند كار خوب كنند، اما توفيق نمييابند. كار خيری هم اگر انجام دهند، يا باعث فساد ميشود و يا آن را نابود ميكنند». من اين گفتگو را به ياد داشتم. تا اينكه سال بعد در يك جلسه فاميلی، يكی از افراد ثروتمند بی ايمان را ديدم. درست مصداق همان كلام بود. او اهل نماز و عبادت نبود، اما ميگفت هر چه از خدا بخواهم سريع ميدهد! به او گفتم: كدام كشورها رفته‌ای؟ گفت: بيشتر كشورهای دنيا را رفته‌ام و همينطور اسم كشورها را برد. گفتم: چند بار تا حالا كربلا رفتی؟ چند سفر مشهد رفتی؟ خنده‌ای از سر تمسخر كرد و گفت: كربلا كه فعلاً امنيت ندارد. اما اگر بخواهم يك قطار را كامل ميخرم و همه را مشهد ميبرم. دوباره سؤالم را تكرار كردم: چندبار تا حالا مشهد رفتی؟گفت: يكبار برای پروژه اقتصادی رفتم، اما زود برگشتم. گفتم: حرم امام رضا علیه السلام هم رفتی؟ گفت: فرصت نشد. اما اراده كنم ميروم. بعد يكی از بزرگترهای هيئت فاميلی را صدا كرد وگفت: حاجی، امسال هزينه غذای ده شب محرم رو به حساب من بذار. اين را گفت و بلند شد و رفت. درست يكی دو شب به محرم، اعضای هيئت به سراغ او رفتند كه هزينه غذا را بگيرند ،اما خارج از كشور بود! اين آقا بعد از عاشورا برگشت. باز مثل هميشه، مردمان عادی هزينه محرم را پرداخت كردند. خبر دارم كه هنوز اين شخص توفيق زيارت مشهد را پيدا نكرده! همراه باشید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻سه دقیقه در قیامت 9⃣2⃣ تجربه ای نزدیک به مرگ 🔅يازهرا سلام الله علیه خيلی سخت بود. حساب و كتاب خيلی دقيق ادامه داشت. ثانيه به ثانيه را حساب ميكردند . زمانهايی كه بايد در محل كار حضور داشته باشم را خيلی بادقت بررسی ميكردند كه به بيت‌المال خسارت زده‌ام يا نه!؟ خدا را شكر اين مراحل به خوبی گذشت. زمانهايی را كه در مسجد و هيئت حضور داشتم محاسبه كردند و گفتند دو سال از عمرت را اينگونه گذراندي كه جزو عمرت محاسبه نمی‌كنيم. يعنی بازخواستی ندارد و ميتوانی به‌راحتی از اين دو سال بگذری. در آنجا برخی دوستان همكارم و حتی برخی آشنايان را ميديدم ،بدن مثالی آنهايی را در آنجا ميديدم كه هنوز در دنيا بودند! ميتوانستم مشكلات روحی و اخلاقی آنها را ببينم . عجيب بود كه برخی از دوستان همكارم را ديدم كه به‌عنوان شهيد راهی برزخ می‌شدند و بدون حساب و بررسی اعمال به‌سوی بهشت برزخی ميرفتند! چهره خيلی از آنها را به خاطر سپردم . جوانی كه پشت ميز بود گفت: برای بسياری از همكاران و دوستانت، شهادت را نوشته‌اند، به شرطی كه خودشان با اعمال اشتباه ،توفيق شهادت را از بين نبرند. به جوان پشت ميز اشاره كردم و گفتم: چكار ميتوانم بكنم كه من هم توفيق شهادت داشته باشم . او هم اشاره كرد و گفت: در زمان غيبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف زعامت و رهبری شيعه با ولی فقيه است. پرچم اسلام به دست اوست. همان لحظه تصويری از ايشان را ديدم. عجيب اينکه افراد بسياری كه آنها را می‌شناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش ميكردند تا به ايشان صدمه بزنند، اما نميتوانستند! من اتفاقات زيادی را در همان لحظات ديدم و متوجه آنها شدم. اتفاقاتی كه هنوز در دنيا رخ نداده بود! خيلی‌ها را ديدم كه به شدت گرفتار هستند. حق‌الناس ميليونها انسان به گردن داشتند و از همه كمك ميخواستند اما هيچكس به آنها توجه نميكرد. مسئولينی كه روزگاری برای خودشان، كسی بودند و با خدم و حشم فراوان مشغول گذران زندگی بودند، حالا غرق در گرفتاری بودند و به همه التماس ميكردند. بعد سؤالاتی را از جوان پشت ميز پرسيدم و او جواب داد. مثلاً در مورد امام عصر عج و زمان ظهور پرسيدم. ايشان گفت: بايد مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولايشان زودتر اتفاق بيفتد تا گرفتاری دنيا و آخرتشان برطرف شود. اما بيشتر مردم با وجود مشکلات، امام زمان عج را نميخواهند. اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنيايی به ايشان مراجعه ميكنند. بعد مثالی زد و گفت: مدتی پيش، مسابقه فوتبال بود. بسياری از مردم، در مکانهای مقدس ،امام زمان عج را برای نتيجه اين بازی قسم ميدادند! من از نشانه‌های ظهور سؤال كردم. از اينكه اسرائيل و آمريكا مشغول دسيسه‌چينی در كشورهای اسلامی هستند و برخی كشورهای به ظاهر اسلامی با آنان همكاری می‌كنند و... جوان پشت ميز لبخندی زد و گفت: نگران نباش. اينها كفی بر روی آب هستند. نيست و نابود ميشوند. شما نبايد سست شويد. نبايد ايمان خود را از دست دهيد. مگر به آيه ۱۳۹ سوره آل عمران دقت نکرده‌ای: «وَلاَتهنوا وَلاَتحزَنوا و انتم الاعلون انکُنتم مُؤمنين » در اين آيه خداوند متعال ميفرمايند: سُست نشويد و غمگين نباشيد، شما اگر ايمان داشته باشيد، برترين)گروه انسانها( هستيد. نكته ديگری كه آنجا شاهد بودم، انبوه كسانی بود كه زندگی دنيايی خود را تباه كرده بودند، آن هم فقط به‌خاطر دوری از انجام دستورات خداوند! جوان گفت: آنچه حضرت حق از طريق معصومين برای شما فرستاده است، در درجه اول، زندگی دنيايی شما را آباد ميكند و بعد آخرت را ميسازد. مثلاً به من گفتند: اگر آن رابطه پيامكی با نامحرم را ادامه ميدادی ، گناه بزرگی در نامه عملت ثبت ميشد و زندگی دنيايی تو را تحت‌الشعاع قرار ميداد . در همين حين متوجه شدم كه يك خانم باشخصيت و نورانی پشت سر من، البته كمی با فاصله ايستاده‌اند! از احترامی كه بقيه به ايشان گذاشتند متوجه شدم كه مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه هستند . ادامه دارد همراه باشید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻سه دقیقه در قیامت 0⃣3⃣ تجربه ای نزدیک به مرگ 🔅يازهرا سلام الله علیه وقتی صفحات آخر كتاب اعمال من بررسی می‌شد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده ميشد، خانم روی خودش را بر ميگرداند . اما وقتی به عمل خوبی می‌رسيديم، با لبخند رضايت ايشان همراه بود .تمام توجه من به مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها بود. من در دنيا ارادت ويژه‌ای به بانوی دو عالم داشتم. مرتب در ايام فاطميه روضه خوانی داشتيم و سعی ميكردم كه همواره به ياد ايشان باشم. ناگفته نماند كه جد مادری ما از علما و سادات بوده و ما نيز از اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها به حساب می‌آمديم. حالا ايشان در كنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود . نه فقط ايشان که تمام معصومين را در آنجا مشاهده کردم! برای يک شيعه خيلی سخت است که در زمان بررسی اعمال، امامان معصوم: در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند . از اينكه برخی اعمال من، معصومين را ناراحت ميكرد. می‌خواستم از خجالت‌ آب شوم... خيلی ناراحت بودم. بسياری از اعمال خوب من از بين رفته بود. چيز زيادی در كتاب اعمالم نمانده بود. از طرفی به صدها نفر در موضوع حق‌الناس بدهکار بودم که هنوز به برزخ نيامده بودند. برای يك لحظه نگاهم به دنيا و به منزل خودمان افتاد. همسرم كه ماه چهارم بارداری را ميگذراند، بر سر سجاده نشسته بود و با چشمانی گريان، خدا را به حق حضرت زهرا سلام الله علیها قسم ميداد كه من بمانم. نگاهم به سمت ديگری رفت. داخل يك خانه در محله خود ما ، دو كودك يتيم، خدا را قسم ميدادند كه من برگردم. آنها به خدا می‌گفتند: خدايا، ما نميخواهيم دوباره يتيم شويم . اين را بگويم كه خدا توفيق داد كه هزينه‌های اين دو كودك يتيم را ميدادم و سعی ميكردم براي آنها پدری كنم. آنها از ماجرای عمل خبر داشتند و همينطور با گريه از خدا ميخواستند كه من زنده بمانم. به جوانی كه پشت ميز بود گفتم: دستم خالی است. نمی‌شود كاری كنی كه من برگردم؟ نمی‌شود از مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها بخواهی كه مرا شفاعت كند. شايد اجازه دهند تا من برگردم و حق‌الناس را جبران کنم. يا كارهای خطای گذشته را اصلاح كنم. جوابش منفی بود. اما باز اصرار كردم. گفتم از مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها بخواه كه مرا شفاعت كنند . لحظاتی بعد، جوان پشت ميز نگاهی به من كرد و گفت: به‌خاطر اشك‌های اين كودكان يتيم و به خاطر دعاهای همسرت و دختری كه در راه داری و دعای پدر و مادرت، حضرت زهرا سلام الله علیها شما را شفاعت نمود تا برگرديد. به محض اينكه به من گفته شد: «برگرد» يكباره ديدم كه زير پای من خالی شد! تلويزيونهای سياه و سفيد قديمی وقتی خاموش ميشد ،حالت خاصی داشت، چند لحظه طول می‌كشيد تا تصوير محو شود . مثل همان حالت پيش آمد و من يكباره رهاشدم ... ادامه دارد همراه باشید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا