❣️
دست بر شاکلۀ هیئتیِ من نزنید
گفت یارم به عذارم بنویسید حسین
آری از کرب و بلایش نتوان دست کشید
حاجت قافله دارم، بنویسید حسین
#لباس_شهید_تفحص_شده
#شهادت
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🚩یا حضرت عشق ...
نذر کردم بدهم سر به هوای حرمت
فتقبل سر من از سر لطف و کرمت
از دور ســـلام ...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#شهید_سیدمیلادمصطفوی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️
#وصیت_شهدا
پناه میبرم
از این که حسد کردم...
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمیدانستم.
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.
از این که مرگ را فراموش کردم.
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم.
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند.
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم.
از این که دیگران را به کسی خنداندم،غافل از این که خود خندهدارتر از همه هستم.
#شهید_علیرضا_محمودی_پارسا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️
یادش بخیر شهید #علیرضا_نیله_چی
💫ایام جنگ که بچه ها شور و نشاطشان بیشتر بود ،جلسات محرم که در مسجد جمع میشدند تا پاسی از شب به عزاداری و سینه زنی مشغول بودند.
پایان مراسم که بچه ها دور هم جمع می شدند به یکباره شهید علیرضا نیله چی می آمد و روی سینه آنها میزد.
اگر طرف خودش را به عقب می کشید می گفت این خیلی با اخلاص و سنگین سینه زده و اگر هم عادی بود میگفت این خوب سینه نزده و بچه ها می خندیدند.
✨ راوی : برادر جانباز محمد جواد شالباف
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_و_شهدا_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
🚩یا حضرت عشق ...
فتاده در دل تنگم هوای چون تو شهی
هوا هوای حسین و هوای در به دری
از دور ســـلام ...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣عباس بعداز نماز به تعقیبات مشغول می شد.
یکی از مستحباتی که از هشت سالگی شروع کرده بود، بعد از هر نماز حدود ۳ تا ۵ دقیقه سر به سجده می گذاشت. بارها خواستم که از او سوال کنم که با خدا چه درد دلی میکنی، با خود گفتم بگذار در حال خودش باشد. ولی به حالش غبطه میخوردم.
بعد از تعقیبات با دوستان بسیجی گپ و گفت می کرد و با تاخیر به خانه می آمد. این کار همیشگی او بود.
گاهی دوستان او از در مسجد تا در خانه ما پیاده می آمدند و مشغول صحبت بودند.
🔅 پدر شهید،
مدافع حرم زینبی، عباس دانشگر
به نقل از کتاب "اینجا حلب به گوشم"
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣دو همراه
تا آخر راه
با دو پلاک ردیف
صلی الله علیک یا اباعبدلله
#کلیپ
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ نوبت ماست
سردار حسن درویش، قبل از شهادت بنیانگذاری و فرماندهی تیپ ۱۷ قم و لشکر امام حسن (ع) بود.
او در پی وصول به یاران شهیدش، مهدی زین الدین و حسن باقری و توکل قلاوند و دکتر مجید بقایی و پاسداران و بسیجیان یگانش چون شمعی می سوخت.
قبل از عملیات بدر به من گفت:"نورعلی! همیشه بسیجیان برای ما خط را می شکستتد، دوست دارم در این عملیات خودم باید برای آنها خط را بشکنم"
آن شب خود آرپی جی بر دوش به دل جزیره، به کمین های دشمن زد و خط را شکست و در آبراه تبوک پیکر پاکش بخون نشست و مهمان یاران شهیدش شد.
راوی : نورعلی حسین پور
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣