eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
2.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از تو سهمم همه‌ی عمر پریشان حالی است... آه... ای آنکه خودت هستی و جایت خالی است...!💔 🕊 ❤️ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩یا حضرت عشق... وقتے سـلام مےدهمٺ درنگاه من تصویر ڪربلاے تو تڪرار مےشود https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
چهره هایشان حتی در پس خاک، سرشار از نور بود، هم از این رو بود که با لشگر سیاه شب درآویختند و خط نور را آفریدند، چنان نوری که شب رنگ باخت و جشنواره ای از حماسه آفریده شد. نوجوانان بی ادعای سرزمین ما آمده بودند تا تمامی وجود خود را نثار کنند، در گستره ای از حضور حق که تنها یک تماشاگر داشت و آن خدا بود. خدایی که آفرین گوی این شاهکار خلقت خود بود. اینان زیبایی و آرامش روح را آزاد از بند همه تعلقات به نمایش گذاشتند . در سیمای خاکی این دلبران خدا نباید انتظار حجاب داشت چرا که در جهان هستی ، کمتر گلی اینچنین می روید. پری رو تاب مستوری ندارد چو دربندی سر از روزن برارد این عاشقان خدا، مظهر جلوه گری حق بودند، این مقربان فارغ از تعلق به دنیای فانی، کوله بار سفر بستند تا آخرین شاهکارهای خلقت الهی را در وادی خاک به تصویر بکشند. چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی صورتی در زیر دارد آن چه در بالاستی صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی عکاس سید مسعود شجاعی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ واکنش مردم عراق در پیاده روی اربعین وقتی که با دیدن انگشتر حاج قاسم غافلگیرشدند... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
📜یک سند زیرخاکی 📜 ⭕ لیست حقوقی سپاه اهواز سال 59 اسامی چندین سردار شهید در آن می درخشد، سرداران شهید حسین علم الهدی، پیرزاده، گندمکار، معمارزاده و... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خمینی سن عشق را پایین آورده است شادی روح همه ی شهدای اسلام صلواتی عنایت بفرمایید🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🚩یا حضرت عشق... چه کنم گر نکنم گریه به مظلومی تو گریه آبی است که برآتش دل ، تسکین است به نفسی فداک https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماجرایی خواندنی از: 💞 شهیدی که بخاطر رضایت پدر از بهشت برگشت💞  آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند.🍂 داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم. 🍀می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟ محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند. 🌼 بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.🌱 تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد. یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد. یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است. مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ادامه ماجرا ... 🧡 محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود. در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش. خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. قسمت اول👆
سومین شهید از خانواده کاظمینی که ماجرا مربوط به ایشونه