این چشمان ضعیف که از پشت عینک ماده به جهان می نگرد، برای دیدن اراده آنان بسیار ناتوان است.
با چشم دل ببین که به کجا می روند .
از آنان بپرس که چرا می روند؟
به دنبال که می روند؟
چرا می روند؟ چرا می روند؟
اگر می خواهی قدرت خود را امتحان کنی ، جلوی رفتن یکی از آنها را بگیر! تا ببینی که قدرت تو در مقابل اراده آنها قابل مقایسه است یا نه ؟ نه ، بی فایده خود را خسته نکن ...
@defae_moghadas
4⃣
حماسه جنوب،شهدا🚩
#گزیده ای ازآخرین دلنوشته #شهید_محمد_مشعل عضو بسیج ناحیه ۵ اهواز دانشجوی مهندسی دانشگاه شیراز متول
یادش گرامی و راهش پررهرو باد🌹🌹🌹🌹🌹
🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🍂
🔻 از وصیت نامه
#شهید_غلامحسین_زرگر_طالبی
اگر یک وقت خدای نکرده از یاد خدا غافل شدید به یاد قبر بیفتید به یاد آن لحظهﺍی بیفتید که امام صادق(ع) در سجده های خود زار زار گریه ﻣﻲکرد. «ابکی لظلمت قبری، ابکی لظلمت احدی، ابکی لسؤال نکیر و منکر». گریه دارد ظلمت قبر، گریه دارد لحد، گریه دارد آن لحد تنگ، گریه دارد سئوال نکیر و منکر. برادر تو هم همان کار را بکن و خود را به یاد خدا بینداز و این را بدان که هر وقت تو را غرور گرفت به زمین نگاه کن و به نفس خود بقبولان که روزی به زیر این زمین بر ﻣﻲگردی.
@defae_moghadas2
🍂
┄═✼🌺🌺✼═┄
گویند
چرا تو دل
بہ ایشان دادی؟
وللہ
ڪہ من ندادم
ایشان بردند...
#مدافع_های_حرم
صبحتون شهدایی👋
حماسه جنوب،شهدا🚩
#بسم_رب_الشهدا
#شهید_محمد_جان_محمدی
❣محل تولد : ایذه
☘تاریخ تولد : 1347/6/21
❣تاریخ شهادت : 1364/11/29
☘محل شهادت : فاو
❣نحوه شهادت : اصابت ترکش و گلوله
☘محل خاکسپاری : بلوطک ایذه
❣سازمان : جهاد سازندگی
☘🌿🌸☘🌿🌸☘🌿
زندگینامه👇
❣محمدجان در سال ۱۳۴۷ در روستاي (بلوطك لندي )از توابع شهرستان ايذه در خانواده اي مذهبي اما محروم به دنيا آمد .
پدرش كشاورز بود.او تحصيلات ابتدائي را تا سال چهارم در روستا گذراند و سال پنجم را در شهر به پايان رساند .
وقتي كه ۹ سال بيشتر نداشت اعتراضات مردم بر عليه رژيم ستم شاهي شروع شده بود . او با پدرش از روستا به شهر مي آمدند و همراه با مردم در راهپيمائي ها شركت مي كرد. بعداز پيروزي انقلاب اسلامي در حالي كه ۱۳ سال بيشتر نداشت به عضويت جهادسازندگي در آمد . وقتي جنگ تحميلي شروع شد او بعداز گذراندن يك دوره آموزشي لودر و بلدوزر با همان سن و سال كم به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شد . رو درروي دشمن بي ترس و واهمه خاكريز ميزد. آنقدر كوچك بود كه پاهايش به پدال و ترمز نمي رسيد و گاهي وقتها مجبور بود بطور ايستاده رانندگي كند .او بارها در جبهه مجروح شد اما هيچوقت آنرا با پدر و مادر خود در ميان نمي گذاشت . هرگاه براي چندروزي به مرخصي ميرفت پدر را در امر كشاورزي كمك می كرد .
⤵️⤵️
@defae_moghadas2
🌿☘🌸🌿☘🌸🌿☘
🌿☘🌸🌿☘🌸🌿☘
زندگینامه 👇
❣سرانجام در عمليات والفجر ۸ پس از استقرار نيروهاي اسلام در جاده فاو – بصره در يكي از خطوط تماس براي جلوگيري از پيشروي احتمالي تانكهاي دشمن در زير شليك مداوم توپخانه هاي مشغول ايجاد خاكريز بود.
هنوز خاكريز به اتمام نرسيده بود كه در اثر اصابت تركش خمپاره به بدنش از روي قله لودر به زمين افتاد . در حالي كه خون زيادي از او رفته بود يكي از همرزمانش جسم خونينشرا بدوش گرفت و او را از زير آتش شديد دشمن به آمبولانس رساند تا هر چه سريعتر به بيمارستان انتقال دهند اما او قبل از رسيدن به آمبولانس بر دوش همسنگرش به شهادت رسيد و روحش به آسمان ها پرواز كرد .
⤵️⤵️
@defae_moghadas2
🌿☘🌸🌿☘🌸🌿☘