eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ یکی از مشکلات پیش روی علی این بود که ایرانی بود و ورود برای ایرانیان بسیار سخت شده و مسئولین ایران به سختی اجازه خروج برای رفتن به سوریه را می‌دادند، از سوی دیگر معمولا در خروج روحانیون بیشتر سخت‌گیری می‌کردند و این مشکل خروج برای شهید علی تمام زاده را دو چندان کرده بود. یادم نمی‌آید چطور متوجه شدم اما پی بردم که مدتی‌ست کتاب‌ها و سی دی‌های آموزش زبان افغانستانی را گوش می‌دهد و مدام تمرین می‌کند. خیلی تعجب کردم. واقعا هم جای تعجب داشت تمام زاده به زبان های انگلیسی و عربی آشنایی داشت اما دنبال جواب بودم که چرا زبان افغانستانی را می‌خواهد یاد بگیرد. بعدا متوجه شدم برای ورود به سوریه می‌خواهد از مسیر گردان فاطمیون ورود کند و می‌گفت نقطه قوتی که دارم این است که قیافه‌ام شبیه برادران افغانستانی‌ است و خیلی امیدوارم که بتوانم از این طریق به سوریه بروم.
خداحافظی آخر به خانواده اش نگفته بود که به سوریه می‌رود. وقت رفتن با گوشی مقداد (دوست شهید) با خانواده و مادرش تماس گرفت و با  خوشحالی‌ که پر از بغض بود در گفتگویی عاشقانه با مادرش گفت: دارم می‌روم مشهد و ان‌شاءالله سریع برمی‌گردم. حاج خانم هم به‌ روی خودش نیاورد و خداحافظی کرد. بعد از اینکه علی از ما جدا شد مادر به گوشی مقداد زنگ زد و با صدای لرزان گفت: علی رفت سوریه؟ مقداد هم گفت: علی به شما گفت می‌روم مشهد مادر جان، مشهد یعنی محل و مکان شهادت، ان شاءالله هر آنچه خیر است برایش رقم بخورد. علی رفت مشهد، بعد هم پیکرش از سوریه با پهلوی مجروح شده برگشت . دریغا از فاطمیون و مجروحیت‌شان از پهلو ، که آتش به جان شیعه انداخته است. 🕊 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد که دوست، دوست‌تر از جان ماست... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
می گفت: اگه یه روز فرشته ها بگن چی میخوای از خدا ، دستهامو باز میکنم و میگم با خواهش و دعا ، شهادت ، شهادت همه آرزومه شهادت ، شهادت رویای ناتمومه خدایا عاقبت مارا با شهادت ختم بخیر بگردان https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهیدی که در جبهه لقب «آهنگران کردستان» گرفت❣ یه روز بهم گفت: مادرم، من اولین شهید المشیر خواهم بود، زمانی که خبر شهادتم را به شما دادند نماز شکر به‌جا آورید، برایم سیاه نپوشید، گریه نکنید"، و در آخرین مراسم دعای کمیلی که اجرا کرد از اهالی روستا هم حلالیت طلبید و زمانی که آخرین بار به جبهه می‌رفت حتی از جاده محل ، خداحافظی کرد و گفته بود "اکنون با این ماشین می‌روم، برگشتن با آمبولانس مرا می‌آورند". از صدای خوبی برخوردار بود ، همرزمانش در جبهه به او لقب آهنگران کردستان داده بودند . همچنین در زمان‌هایی که مرخصی بود با صدای دلنشین و زیبای خود در مسجد جامع ساری و مسجد و تکیه المشیر و حسینیه شاهزاده حسین(ع) ساری دعای کمیل و دعای توسل و نوحه‌سرایی می‌کردند و شور و حالی به مراسم و شرکت کنندگان در مراسم می‌دادند. نظرعلی در وصیت نامه اش نوشت: "چقدرشهادت در راه خدا زیبا و مانند گل رز خوشبوست، ما آگاهانه به جبهه‌ها می‌رویم و آگاهانه در راه هدفی که آن هدف الله باشد کشته می‌شویم، ای کسانی که رسالت زینبی دارید، پیام ما و تمامی شهیدان را به جهانیان برسانید. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهرهایمان را به نام شهیدان مزین کنیم https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ آنان ڪہ نماز عشق بستند همہ زنجير ز دست و پا گسستند همہ بر رسم ڪبوتران در حال قنوت مهمان خدا شدند و رستند همہ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
3.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوراهای شهر در شهرهای مختلف بدانند که با اسم چه کسانی این شهر مفتخر می شود... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
*« مزد اشک »* با اینکه سن و سال کمی داشت ولی با صورت زیبا و مداحی و صدای روحانی و با صفایش توی غربت جزیره مجنون، دلهای بچه ها را تسخیر کرده بود. صدای محزون و دلنشین اش به قلبها آرامش میداد. او را قبل از عملیات کربلای 4 توی گلزار شهدای اهواز دیدم که به مزار شهدا خیره شده بود و گریه می کرد. چند دقیقه ای کنارش نشستم. او با اشاره به مزار شهداء گفت: بین دوستان و همرزمانم، فقط این جوانها انتخاب شدند و ما ... ماندیم ... صدایش گرفته بود و قطرات اشک از گوشه چشمانش جاری بود. هر زمان به اهواز می آمد سری به مزار شهداء می زد و با آنها درد دل می کرد... تا اینکه از بچه ها شنیدم علی گازرپور مزد اشک و ناله هایش را از خدا گرفته و به شهداء پیوسته و مزارش هم جایی قرار گرفت که همیشه به آن خیره می شد.  راوی : حزبا زاده https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1