❣ بهنام
در کلام مادر بهنام محمدی
بهنام در شروع جنگ تحمیلی سیزده سال و هشت ماه داشت، وی اولین فرزند من بود. وقتی که دوازده ساله بود به من می گفت:" می خواهم کاری کنم تا سرتاسر ایران در آینده از من یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم." اولین شعاری که به ذهن بهنام خطور میکرد و در دوران انقلاب، آنرا با اسپری روی دیوار می نوشت، به این شرح بود: « یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم».
همیشه هم شاه را وارونه می نوشت. پدرش بارها به او گفت که بهنام نرو، سربازها تو را میگیرند ولی بهنام اصلاً توجه نمی کرد. او با پخش اعلامیه و نوشتن شعار در تظاهرات شرکت می کرد. گاهی هم با تیر و کمان به سربازهای شاه حمله میکرد. او را بهمراه برادرش به تعمیرگاه سپاه فرستادم تا کاری یاد بگیرد.
یک روز گفت: مادر دلم می خواهد پیش امام حسین( ع) بروم و بدانم که چطور او را به شهادت رسانده اند! روز دیگر، کاغذی به من نشان داد که در آن راجع به غسل شهادت نوشته شده بود. به آرامی گفت: مادر مرا غسل شهادت بده! به این علت که می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، این جا نمان چون می ترسم عراقی ها تو را با خودشان ببرند.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ارادت بهنام محمدی
به حضرت امام( ره)
بهنام محمدی به امام خمینی( ره) علاقه عجیبی داشت، آنقدر که سفارش كرده بود: از بچه ها درخواست میکنم كه نگذارند امام تنها بماند و خدای ناكرده او احساس تنهایی كند.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ خاطرات شهید بهنام محمدی
در جمع همرزمان
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣وصیت نامه شهید بهنام محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم ولی به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم، چون هر لحظه در انتظار شهادت هستم. پیام من به پدر و مادرها اینست که بچه هایشان را لوس و ننر نکنند. از بچه ها تقاضا دارم که امام را تنها نگذارند و همواره به یاد خدا باشند و به او توکل کنند.
پدر و مادرها هم فرزندانشان را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا تربیت کنند.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ #معرفی_کتاب
«شهربانو»
نوشته مریم قربان زاده
«شهربانو» برشهایی است از بیست سال زندگی یک مادر هفتادساله که از همۀ سالهای جوانیاش، همین بخشها را غنیمت نگه داشته تا برای ما بگوید. کتاب از دید یک مادر به دفاع مقدس نوشته شده است؛ مادری که ابراهیم خود را راهی جبهه میکند. ابراهیم این داستان، نوجوانی است پرجنب و جوش که عاشق کفتربازی است. پسری که نه اهل مسجد است و نه از نوجوانان فعال در مبارزات قبل از انقلاب. پسری که همیشه با برادر و خواهرانش دعوا میکند و کار به کتککاری میرسد؛ اما همین نوجوان وقتی در بحران جنگ قرار میگیرد، احساس مسئولیت میکند و با اصرار، رضایت پدر و مادر را برای حضور در جبهه جلب میکند. در کتاب احساسهای مادرانه به زیبایی ترسیم شده است. عشق به فرزند و دل کندن از آن برای اهداف ارزشمندتر به درستی در کتاب تصویر شده است. نثر اثر بسیار روان است و شخصیتپردازی خوب کتاب باعث شده خواننده تا انتها کتاب را زمین نگذارد. این کتاب حاصل تلاشهای یک نویسنده نوقلم است که در هیچ کلاس نویسندگی شرکت نکرده است. این کتاب به قلم خانم مریم قربانزاده توسط نشر ستارهها به چاپ رسیده است.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ #کلام_شهید
الهی این حقیر را از سه آفت نگهدار:
وسوسههای شیطانی،
خواهشهای نفسانی
و غرور و نادانی.
خدایا بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری هست، تنها نیکی که بالاتر از آن نیکی دیگری نیست، شهادت است.
خداوندا شهادت در راهت را نصیبم کن.
#شهید_فرامرز_رضازاده🕊🌹
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
بر ما غم زمانه ز هر سو که رو کند
مائیم و روی دل به همه حال سوی دوست
ما جز رضای دوست تمنا نمیکنیم
چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست
🔅 شهید محمود صانع
تولد: ۱۳۴۴
شهادت :۱۳۶۲
محل تولد : اهواز
محل شهادت : تنگه چذابه
در عملیات منجر به شهادت : خیبر
#مفقودالاثر
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣