eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات کوتاه 🔅 مجلس ختم دور هم نشسته بودیم.حسام می گفت:مجلس ختم من را تو مسجد نبی می گیرن,فلانی و فلانی و... هم تو صف اول مجلس من می شینن! حسابی خندیدیم. بعد از کربلای ۴ بود.رفتم مسجد نبی, دیدم ختم حسام است. وارد که شدم, صف اول را که دیدم, دیدم همان ها هستند که حسام گفته بود... همان جا نشستم به گریه کردن. هدیه به شهید حسام اسماعیلی فرد صلوات https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🍂
2⃣ سردار شهید ابراهیم همت فرمانده لشکر۲۷محمد رسول‌الله(ص) ••• 🔹 هــر وقـت در خــانواده حــرف ازدواج پــیش می‌آمد، می‌گفت: «من یکی را میخواهم که تـا قدس هم بتواند دنبالم بیاید.» مــا مــی‌خندیـدیم کــه: «پــس تــو همـسر نمی خواهی، همسفر می خواهی!» مـی‌گفـت: «نـه همـسر، نـه همـسفر؛ مـن همسنگر می خواهم!» (راوی: ھمسر برادر) 🔹خطبه عقد را که خواندنـد، بـا خوشـحالی برگشتیم خانه. وقـت خـواب دیـدیم از اتـاقش صدای گریه می‌آید. پـدرش گفـت: «بلنـد شـو ببین چی شده که هی صدای گریه می‌آید!» خودم هم دلم شور افتـاده بـود. بلنـد شـدم رفتم توی سرسرا. در اتاقش را زدم. آمد گفـت: «بله!» گفتم: «چی شده مادر؛ چرا گریه می‌کنی؟» گفت: «خیالـت راحـت چیـزی نیـست. بـرو بخواب!» گفتم:« چشم هات سرخ سرخ ست، آن وقت می گویی چیزی نیست؟» نرفتم؛ دلم نیامد بـا آن حـال رهـاش کـنم. ایستادم ببیـنم آرام مـیشـود یـا نـه. صـدایش دوباره بلند شد. داشت قـرآن مـی خوانـد. سـوره یاسینی را که خودم یـادش داده بـودم، داشـت می‌خواند. گریه‌اش با صوت قرآنش در هم شـد. خیالم راحت شد. برگشتم (راوی: مادر شھید) https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
از وصیت نامه شهید علی خانچین آنقدر در دریای خون شنا خواهیم کرد تا عاقبت به ساحل نجات برسیم ؛ پس خواهران و برادران و همسنگرانم که همیشه در صحنه اید و مجال حرکت و جنب و جوش به گروهک های آمریکایی نمی دهید ، سخن امام را به ثبت برسانید. به دشمنان اسلام بگوییم و بفهمانیم که اسلام دینی است که همیشه جاوید و پایدار است. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
2⃣ سردار شهید ابراهیم همت فرمانده لشکر۲۷محمد رسول‌الله(ص) ••• 🔹 نماز ظهر را به امامت حاجی خواندیم. وقتی آماده نمـاز عـصر مـی‌شـدیم، روحـانی‌ای بـه جمعمان اضافه شد. حاجی به محض اینکـه از حضور یک روحانی در جمع اطـلاع پیـدا کـرد، برگشت داخل صف مـأمومین و گفـت: «وقتـی ایشان هستند، تکلیف از ما ساقط است.» اصرارهای آن روحانی هم مبنی بـر ایـنکـه دوست دارد نماز را به امامت حاجی بخواند، بـه جایی نرسید و بالأخره ما نماز عصر را به امامت ایشان خواندیم. بعد از نماز، قرار شد یکی دو تا مـسئله شــرعی گفتـه شــود. در میانـه‌هــای صحبت بود که حاجی یکدفعه افتـاد. بچـه‌هـا جمع شدند دورش و بلندش کردنـد. دیـدیم از شدت ضعف دیگر نمیتواند روی پـا بنـد شـود. دکتر که آمد، گفت: «ایشان در اثر کـار زیـاد و نخوردن غذا دچار ضعف شده.» 🔹 ثبــت نــام بــرای اولـین دوره نماینـدگی مجلس شروع شده بود. سیاسـیون بـه جنـب و جوش افتاده بودند. یک روز بـرادر حـاج همـت آمد به منطقـه و بـه ایـشان گفـت: «خـودت را آماده کن!» حاجی گفت: «برای چی؟» بـرادرش گفـت: «بـرای نماینـدگی مجلـس. مردم ازت خواسته‌اند.» این حرف حاجی را به فکـر انـداخت. خیلـی فکر کرد تـا ایـنکـه یـک دفعـه درآمـد گفـت: « نمیتوانم. نمی‌آیم.» برادرش گفت: «چرا؟» حـاج همـت گفـت: «مـن خـداحافظی ایـن بچه ها را در شب عملیات، با هیچ چیـز عـوض نمی‌کنم!» https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حماسه جنوب،شهدا🚩
🔰❣🔰❣🔰❣🔰 #پوکه_های_طلایی #قسمت_چهلم_دوم نویسنده :طیبه دلقندی روزهای اسارت داشت به پایان می رسی
❣🔰❣🔰❣🔰❣🔰 نویسنده : طیبه دلقندی وقتی عزم و اراده محکم بچه ها را دیدند تسلیم شـدند . از مـا خواسـتند اعتصاب غذا را بشکنیم. گفتیم : - تا جنایتکار محاکمه نشه اعتصاب ادامه داره! دو افـسر و سـرباز عراقـی عامـل جنایـت را از ارودگـاه بردنـد ، ولـی نفهمیدیم با آن ها چه کردند. به همـین دلیـل کوتـاه نیامـدیم و اعتـصاب ادامـه یافت. در قدم بعد تصمیم گرفتیم بقیۀ سوله ها را خبر کنیم . این بود که یک صدا فریاد«الله اکبر! یا زهرا! یا حسین » ! سر دادیم . بعثیها که ترسیده بودند اردوگاه را محاصره کردند ولی ما دسـت بـردار نبودیم. نگهبانها باتون به دست و عصبانی ریختند توی آسایشگاه . یکی از آن ها با فریاد دستور داد که پلاکارد شهادت حسین را هر چه زودتر پـایین بیـاوریم . هیچکس اعتنا نکرد . وقتی خودشان به طرف پرچم رفتند و خواستند آن را پایین بیاورند، همه با هم به حالت آماده باش نشستیم. از این حرکت دسته جمعی به شدت ترسیدند و سریع در رفتند روز سوم اسرای سوله ها فریادهـای مـا را شـنیدند و بـا مـا همصدا شدند. پنج هزار نفر یکصدا «یا حسین» میگفتند . شب سوم بقیۀ سوله ها به شدت عصبانی بودند . آنها میخواستند درهـا را بشکنند و بفهمند که علّت شعار هـا چیـست . بـالاخره در آخـرین روزهـای اسارت، این فریادها کار خودش را کرد و دشمن تسلیم شد . نیمه شب مجبور شـدند سرپرسـت کـل اسـرای ایرانـی بـه نـام «ژنـرال عمیدنظر» را بیاورند . دستور داد از هر سوله سه نفر را آوردند . پانزده نفری کـه هدایت اسرا را به عهده داشتیم، روبه روی هم ایستادیم . بعد از روبوسی علّت ناآرامی ها را برای آن ها توضیح دادیم . ژنرال قـول همکار ی داد . در قدم اول همه خائنین را از آن جا بردنـد . چنـد تـا از آن هـا بـه شدت زخمی شده بودند. بعد هم به ما آزادی هایی داد . فردای آنروز یعنی سی ام مرداد ، ما را آزاد گذاشتند که عـزاداری کنـیم . هفت روز سینه زنی و عزاداری کردیم . عراقی ها سهمیۀ غذا را اضافه کردند و ما با این مقدار هر روز صد و پنجاه نفر از سوله های دیگر را غذا می دادیـم . آرد و شکر برایمان آوردند . ما حلوا میپختیم حجلـه درسـت کـردیم و خـتم قـرآن گرفتیم. حتی ژنرال در مراسم شرکت کرد و قرآن خواند . بچه ها مقاله هایی علیه عراقی ها نوشتند. در حضو ر خودشان این نوشته ها را به زبـان فارسـی و عربـی خواندند ولی عراقی ها ناچار هیچ عکس ال عملی نشان نمیدادند . شب هفت شهید در حضور ژنرال و سرهنگ های عراقی نمـاز جماعـت خواندیم. بعد سفر ة وحدت پهن شد و همه غـذا صـرف کردنـد . آن روز هـا از به یادماندنی ترین روزهای اسارت ما شد . برای اولین بـار ، بـا اسـتفاده از شـرایط ایجاد شده ، نماز جمعه بر پـا کـردیم . احـساس پیـروزی در آن روز هـا خیلـی شیرین بود . ارتباط با سایر اسرا در آن مقطع باعث شـد بـه فکـر ایجـاد کـانون مرکزی آزادگان بیفتیم . احساس میکـردیم ادامـۀ ایـن ارتباطـات بعـد از آزاديی یکی از مهمترین نیازهای همۀ ماست . https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣🔰❣🔰❣🔰❣
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ مصاحبه نوجوان ۱۴ ساله ، جهادسازندگی خوزستان، دلاور شهید خدا مراد توکلی در سال ۱۳۶۳ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
2⃣ سردار شهید ابراهیم همت فرمانده لشکر۲۷محمد رسول‌الله(ص) ••• 🔹اولین بار که چشمش افتاد به فرزندش، قبـل از اینکه او را به آغوش بگیـرد، وضـو گرفـت و ایستاد به نماز. پس از نماز هـم ابتـدا سـجده شکری به جای آورد و بعد از همسرش خواست که کودك را به او بدهد. همسرش پرسید: «چرا همان اول که دیدی، نگرفتی‌اش؟» گفت: «اول می‌بایست نعمـت خـدا را شـکر می‌کردم، بعد بهره‌مند می‌شدم.» 🔸 یکی از روزهایی که حـاجی در کردسـتان و در شهر پاوه بود، رفتم تا احوالی از او بپرسم. در یکی از اتاقهای مقر، در حالی پیـدایش کـردم که به شـدت سـرما خـورده بـود و ریـه‌هـایش عفونت کرده بود. از طرفی هم درد دندان امانش را بریده بود. وقتی پرسیدم: «چرا دکتر نرفتی؟» گفت: «دیر رسیدم. تا من بیام دکتر رفته بود!» چند قرص و مـسکنی را کـه همیـشه بـرای احتیاط با خودم داشتم، دادم دسـتش و بهـش قـول دادم در اولـین فرصـت دکتـر را مـی‌آورم بالای سرش. صبح روز بعد که برای نمـاز بیـدار شـدم، دیـدم نیـست. سـراغش را کـه گـرفتم، گفتند: «سـاعت سـه بعـد از نیمـه شـب رفـت منطقه!» https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
گفتم که: چرا دشمنت افکند به مرگ؟  گفتا که: چو دوست بود خرسند به مرگ گفتم که: وصیّتی نداری؟ خندید  یعنی که همین بس است: "لبخند به مرگ" https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
15.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی از کتاب "سینه خیز تا عرش" مروری در زندگی شهید عبدالحمید تقی زاده بهبهانی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
2⃣ سردار شهید ابراهیم همت فرمانده لشکر۲۷محمد رسول‌الله(ص) ••• 🔹سید محمد دستواره، قائم مقـام لـشکر ۲۷، درباره حاج ابراهیم همت می‌گفـت: «حـاجی به نماز اول وقت؛ به اینکه همیشه وضو داشـته باشد؛ به دعا و تعقیبات نماز و قرائت زیاد قرآن؛ و توسل به أئمه اطهار توجه فراوانی داشت!» پس از اولین دیدارش بـا امـام راحـل، حـال غریبی پیدا کرده بود. تا مدتها از یادآوری این دیدار سرمست می‌شد. همـانروز وقتـی از نـزد امام برگشت، به شـدت منقلـب بـود. پرسـیدم: «مگر چه اتفاقی افتاده؟» گفت: «امام دست خود را بر سرم کشید.» بعـد نفـسی گرفـت و گفـت: «لحظـه خیلـی شیرینی بود؛ تـا عمـر دارم فراموشـش نخـواهم کرد.» 🔸 در عملیات والفجر ۳ ، در قرارگـاه نجـف، در اتاق فرماندهی نشسته بودیم که تلفن زنـگ زد. کسی که گوشی را برداشته بود، گفت: «از دفتر امام است!» پرسیدیم: «چه خبر شده؟» گفتند: «امام میخواهند از اوضاع رزمندگان با خبر باشند.» شهید همت که در میان جمـع بـود، از ایـن اتفاق به شدت منقلب شد و گفت: «خدایا، نکند ما لیاقت چینین رهبری را نداشته باشیم!» https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
زنان رزمنده در روزهای نخستین جنگ در خرمشهر در طول جنگ ۱۳ هزار زن مستقیم در جنک حضور داشتند. 🔅 ۵۰۰ زن رزمنده شهید 🔅 ۶۸۴۲ زن شهید، 🔅 ۵۷۳۵ زن جانباز، 🔅 ۱۷۱ اسیر زن 🔅 ۲۲۸۰۸ زن پرستار 🔅 ۲۲۷۶ زن پزشک 🔅۱۲۳۵۵۳ مادر شهید، 🔅۶۱۰۵۲ همسر شهید بخشی از نقش پررنگ زنان غیور در طول ۸ سال دفاع مقدس است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1