eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
از راست: محمود خدري راوی خاطره حشمت راکی عبدالله کاویانی علی بلال زاده عراق اردوگاه موصل 4 🌱🌺🌱🌺🌱
حماسه جنوب،شهدا🚩
🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱 ⚫️ خاطره👇 بعداز ده روز عذاب آور در سوله بدتركيب و بدقواره در پادگاني در بصره، اتوبوس هاي ص
🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱 نحوه ی لو رفتن دو آزاده👇 وقتي اسير شديم ما رو وارد سوله كردند بمرور و كم كم اسرا رو از خط مقدم وارد سوله ميكردند يادمه يك نفر رو وارد كردند اتفاقاً رديفي نشسته بوديم من آخر بودم اومد پيشم نشست بهش گفتم اعزامي از كجاييد؟ گفت اصفهان گفتم چكاره بودي؟ گفت نيروهاي مردمي كه جهاد مياورد! يادمه گفت كمك لودر بودم بهرحال همون موقع عراقي ها بنام صداش زدند رفت درحين رفتن بهش گفتم مگر ميشناسنت؟ گفت آره باهاش رفيق شدم همين اقا در اردوگاه سردسته جاسوسان شده بود فكرميكنم كار خودش بود متوجه شده بود علي فرمانده بود و عيسي روحاني! از قضا ي روزي در اردوگاه، تورج الماسي و محمدخاني بردنش توي حمام...! و حسابي از خجالتش در اومدند طوري كه اسم بچه هاي آغاجاري مي اومد در مي رفت!😄 راوی : محمود خدری گردان انشراح آغاجاری امیدیه https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرواز کردن، ربطی به بال ندارد دل می خواهد دلی به وسعت آسمان دل را باید آسمانی کرد چون دل آسمانی شهدا🕊🕊🕊 فرمانده گردان مالک اشتر شوشتر 🕊🌹
2⃣ سردار شهید ابراهیم همت فرمانده لشکر۲۷محمد رسول‌الله(ص) ••• 🔹 آن شب براي اولین بـار دیـدم کـه گوشـه چشم هایش چـروك افتـاده، روی پیـشانی‌اش هم. همانجا زدم زیـر گریـه. گفـتم: «چـی بـه سرت آمده؟ چرا این شکلی شده‌ای؟» حاجی خندید، گفت: «فعلاً این حـرفهـا را بگذار کنار که من امشب یواشکی آمده‌ام خانـه. اگر فلانی بفهمد کله‌ام را می‌کند!» و دستش را مثل چاقو روی گلویش کشید. بعد گفـت: «بیـا بنشین اینجا، باهات حرف دارم.» نشستم؛ گفت: «تو میدانـی مـن الان چـی دیدم؟» گفتم: «نه!» گفت: «من جدایی‌مان را دیدم!» به شوخی گفتم: «تـو داری مثـل بچـه‌هـای لوس حرف میزنی!» گفت: «نه، تو تاریخ را نگاه کـن! خـدا هـیچ وقـت نخواسـته عــشاق، آنهــایی کــه خیلـی دلبسته هم هستند، باهم بمانند.» دل ندادم به حرفهاش. ماجرا را به شـوخی برگزار کـردم. گفـتم: «یعنـی حـالا مـا لیلـی و مجنونیم؟» حاجی عصبانی شد، گفت: «من هر وقت آمدم یک حرف جـدی بـزنم، تـو شـوخی کردی! من امشب می‌خواهم با تو حرف بزنم. در این مدت زندگی مشتركمان یـا خانـه مـادرت بوده‌ای، یا خانه پدری من. نمـی‌خـواهم بعـد از من هم این طور سرگردانی بکـشی. بـه بـرادرم می‌گویم خانه «شهرضا» را آماده کند، موکت کند که تو و بچه‌ها بعد از من پا روي زمین یـخ نگذارید.» من ناراحت شدم، گفتم: «تو بـه مـن گفتـی دانـشگاه را ول کـن تـا بـا هـم بـرویم لبنـان، حالا...» حاجی انگار تازه فهمیـد دارد چقـدر حـرف رفتن می‌زند، گفت: «نـه، ایـنطورهـا هـم کـه نیست، من دارم محکم کاری می‌کنم، همین!» گفتم:« به خاطر این چشمها هم کـه شـده، تو بالاخره یک روز شهید می‌شوی!» چشمهایش درخشید، پرسید:« چرا؟» یکدفعه از حرفـی کـه زده بـودم، پـشیمان شدم. خواستم بگویم «ولش کن! حرف دیگـری بزنیم!»، اما نگاهش یک جوری بود که نتوانستم این را بگویم. بعد خواسـتم بگـویم «در همـه نمازهایم دعا می‌کـنم کـه تـو بمـانی و شـهید نشوی!» اما باز نشد. چیزی قلنبه شده بود و راه گلـویم را گرفتـه بـود. آهـی کـشیدم و گفـتم: چون خدا به این چشم ها هم جمال داده هم کمال. چون این چشم هـا در راه خـدا بیـداری زیاد کشیده‌اند و اشکهای زیادی ریخته‌اند.»¹ ۱. همسر شهید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🍃روز مباهله و نزول آیه تطهیر و آیه ولایت.... روز تجلی حقانیت اسلام روشن ترین دلیل باورهای شیعه ✨ بیا بنگر ببین کار خدا را خدا بر می گزیند پنج تن آل عبا را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌱🌹 چہ زیبا ملائک شدند زیستند همان ها ڪہ هستند ولے نیستند! کسانے ڪہ در جمع ما بودنده اند ولی حیف نفهمیده ایم ڪیستند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁩🍂🌷🌷🍁🌷🌷🍂 🔴 ♦️خدا رحمت کنه همه شهدا رو وقتی بمباران چهارم آذر سال ۱۳۶۵ اندیمشک تمام شد صحنه های غم انگیزی رو شاهد بودم . 🔹در حال جمع کردن تکه پاره شهدا بودم که به درب منزل پدر رسیدم. مادرش صدایم زد ، گفت : فرهاد را ندیدی گفتم : نه 🔹مادر فرهاد گفت:قبل از اینکه راکت بخوره درب منزل ( با دست نشان داد ) روی دوچرخه اش تکیه داده بود به دیوار ، جلو درب حیاط ایستاده بود ، اما الان چرخش هست ، خودشو نمی دونم چطور پیدا کنم . 🔹نگاهی به چرخ انداختم و نیم نگاهی به اطراف کردم .یواش به بچه های محل گفتم ببریدش داخل خانه . نمی دانم مادر تکه های فرهاد رو دیده بود ، یا نه ، مضطرب بود . من با دیدن تکه ها پی بردم که او شهید شده ، تکه های بدنش را جمع کردم و در سبدی گذاشتم . . 📝 احمد میر داودی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
5.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمق تفکر شهدای انقلاب اسلامی حواسمان هست که، هر چه داریم به برکت خون این شهداست. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1