🍂 با عرض تسلیت و تعزیت بمناسبت فرا رسیدن شب و روز عاشورای حسینی، طبق روال هر ساله، فردا ارسالی در خصوص مطالب کانالهای حماسه جنوب نخواهیم داشت.
هرگز المی چو فرقت جانان نیست
دردی بتر از واقعهٔ هجران نیست
گر ترک وداع کردهام معذورم
تو جان منی وداع جان آسان نیست
#شهیدعلیرضاجویلی 🕊🌹
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣#خاطرات_فرماندهان
3⃣ سردار شهید سید حسین علم الهدی
فرمانده سپاه هویزه
•••
🔹وارد سپاه هویزه شدم تا ثبت نام کنم. کفش هایم را دم در، درآوردم و داخل سالن شدم.
بعد از ثبت نام که میخواستم بـروم بیـرون، دیدم باران آمده و زمین گل شده. به یکى از برادران که از آن طرف میگذشت، خواسـتم تا کفشهایم را بیاورد جلوتر. اما او تـوجهی نکرد. میخواسـتم خـودم بـه نحـوی بـروم طرفشان که دیدم که یکى از پاسداران رفت و کفشها آورد. خیلى ساده تشکر کردم.
بعد از چند دقیقه اذان گفتند و دیدم همان برادرى که کفشهاى مـرا آورده بـود، امـام
جماعت است. از بچهها سئوال کردم ایـشان کیــست؟ گفتنــد: حــسین علــم الهــدى، فرماندهی سپاه هویزه!
🔸 سید حسین پشت وانت نشسته بود؛ ناگهـان با شدت به شیـشه اتومبیـل زد و بـه راننـده گفت: بایست!
از ماشین پیـاده شـد و رفـت بـه سـراغ زن روستایى که با چند بچـه و مقـدارى اثاثیـه منزل در کنار جاده ایستاده بود: پرسید کجا میروید؟ گفت: میخواهیم به شهر برویم.
حسین به ما گفت: کمک کنید اثاثیـهاش را سوار ماشین کنیم.
اعتراض کردیم که: در این جـاده خطرنـاك نزدیک بود ما را به کشتن بدهى!
حـسین گفـت: مـا بـراى نجـات همـینهـا میجنگیم
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ شفاعت شهید
خیلی شجاع بود و با اعتماد به نفس می گفت :
"اگر کسی می خواد شهید بشه .. چه خوبه تیر به قلبش اصابت کنه"
🔅همیشه می گفت :
" من در جهان دیگر شفاعت کسانی را می کنم که در دنیا راهم را ادامه بدهند "
در گرما گرم عملیات کربلای ۵ تیری به قلبش نشست تا روح پاک و مطهر #شیر_علی_خیری از گردان حمزه سیدالشهدا اندیمشک بعنوان دومین شهید خانواده خیری بال در بال فرشتگان الهی تا جوار حق پرواز نماید .
روحش شاد و راه سرخش پر رهرو
🔻نام : شيرعلی
🔻نام خانوادگی :خيری
🔻نــام پــدر : داربلوط
🔻تاريخ تولــد: ۱۳۵۰
🔻تاريخ شـهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۶
🔻تــاهـــل : متاهل
🔻شـــــغـل : محصل
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#شهیدانه
🔻روز #عاشورا وقتی که با بچه های هیئت سرگرم پذیرایی از دسته جات عزاداری بودیم وسط هیت زنجیر زنان چهرهای آشنا دیدم باورم نمی شد که خودش باشد
اما نزدیکتر که رسیدم خودش بود با شال عزا چشمانش را بسته بود و با چشم دل راه میرفت بغلش کردم و گفتم امین جان چشمانت؟ خندید و گفت "کلنا عباسک یازینب" و رفت
بعد از شهادتش فهمیدم که درسوریه جایشان گذاشته بود کنار حرم عمهی سادات
📸 #جانباز شهید مدافع حرم
#امین_منوچهری_پور
#دزفول
❣#خاطرات_فرماندهان
3⃣ سردار شهید سید حسین علم الهدی
فرمانده سپاه هویزه
•••
🔹براى تهیه تدارکات و اسلحه به اهـواز رفتـه بود. بعد از آنکه اسـلحه و تـدارکات را تهیـه مـیکنـد، بـه کتابفروشـى مـیرود و به تعـداد بچهها «نهجالبلاغه» تهیه میکند.
به هر کدام از بچهها اسلحه و نهج البلاغه را با هم تحویل مـیداد و بـه همـه مـیگفـت:
همراه با آموزش نظامى، باید با نهج البلاغـه هم آشنا شوید.
🔸 حـسین نزدیـک کبـابى ترمـز کـرد و رفـت سفارش چندین سیخ کباب داد. من تعجـب کردم که حالا چطور شـده از ایـن خـرجهـا میکند؟
کبابها را گرفت و حرکت کردیم. به یکـى از منـاطق مستـضعف نــشین رفتـیم و ســید حسین درب چهار یا پنج خانـه را زد نـان و کبابها را به آنها داد. دو تا از کبابهـا بـاقى ماند. ظهر که بـه منـزلشـان رفتـیم، سـید حسین سفره را باز کرد و به من گفت: بایـد کبابها را بخورى.
هرقدر اصرار کـردم خـودش هـم از کبابهـا بخورد، نشد؛ غذاى آن روزش تنها مقـدارى نان و سبزى بود.
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣