🌟 خب تا به خودمون اومدیم و داشتیم از انقلاب خوشکلمون لذت می بردیم که صدای خمپاره ها 💣 و هواپیماهای 🛩 صدام 👺ِ...... ولش کن، شهرمون رو بهم ریخت 😠 🌷 خب داستان جدیدی برامون شروع شد و باید حالا سرباز 👷🏻 می شدیم و جلوش رو می گرفتیم ✨ 🍂🍃خودم رو با هر دردسری بود به آبادان 🏭 رسوندم. از مظلومیت بچه هایی که اونجا بودن اشکم 😭 در می اومد. حتی لباس رزم هم نداشتن. 😔 با لباس شخصی و یه تفنگ درب و داغون 🔫 از شهر دفاع می کردن. اینجاشو خودتون برید بخونید که بچه ها چی کشیدن 🔹🔸🔹ولی ایستادن 👊 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🔟

اینم عکسیه که با بهترین بچه های عالم👌 گرفتم. 🍁می دونید من کدومم❓ همون👆 که وسط نشسته لباس قهوه ای پوشیده و داره لبخند میزنه 😊 1⃣1⃣

🌺اومده بودم مرخصی تا سری به مادرم اینا بزنمو برگردم. یه حسی بهم می گفت این آخرین دیداره 😇 منم سیر نشستم و همه رو نگاه 👀 کردم و وصیتنامه ای 📝 هم نوشتم و تو جیبم گذاشته و راه افتادم 🍂🍃 🌼رفتن به آبادان سخت شده بود و باید مقدار زیادی رو پیاده 🚶تو نخلستانها 🌴🌴🌴می رفتم. خب تنهای تنها 🚶 بودم و اونجا رو هم نمی شناختم. خب راه رو هم گم کردم 😁 اون روزها همه جا رو با خمپاره 💣 می زد. حتی درختا هم رحم نمی کردن❗ 🌷شانس ما رو میگی! خمپاره ای اومد، چند متری ما و خورد زمین و 💥🔥 بله جاتون خالی، ما هم شدیم 🍃شهید 🌷 چند روزی همونجا افتادم تا اینکه دو سه تا سرباز ارتشی 👷🏻👷🏻 منو پیدا کردن و بردن آبادان و تحویل دادن و بقیه ماجرا.... 😊 اگه اون وصیتنامه تو جیبم نبود اصلا نمی تونستن منو شناسایی کنن 😯 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 1⃣2⃣

خاکستونه آبادانه دیگه، خب راستش نمی شد بیارنم اهواز، چون خیلی 🔪🔪🔪🔪

❣وصیتنامه خونی 💌 منو به مادرم اینا دادن و الان سالهاست که تو یه قاب شیشه ای یادگاری از من مونده 🌹 ☘ خب اگه اجازه بدید دیگه باید برگردم که وقتم تمومه ☺ 🌺 دعاتون می کنم عاقبت بخیر بشید به شرطی که شما هم یه فاتحه مشتی برا همه اونوری ها بخونین 😌 🌿خدا نگهدار 😊👋🏻 شما باشه🌿 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 1⃣4⃣