#برای_شادی_روح_امام_شهدا_وشهدا_صلوات

یابن الحسن(عج) میڪنم باخودم این زمزمہ ،برمیگردد بین دنیای پر از واهمہ برمیگردد شڪ بہ دل راہ ندہ دروسط بهت همہ حتم دارم پسر فاطمہ برمیگردد 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1

#اربعین گفت: دعا کن عاقبت به خیر شوم گفتم:دعا میکنم عاقبتت، فدای حسین شود 📸شهید مدافع حرم #احسان_کربلایی_پور #اهواز

❣#خاطرات_فرماندهان 5⃣ خاطرات حضور به روایت مقام معظم رهبری ••• 🔹هواپیماها روزهای اول جنگ، یک نفر نظامی پیش من آمد و فهرستی آورد که انواع و اقسام هواپیماهای ما - جنگی و ترابری- در آن فهرست ذکر شده بود و مشخص گردیده بود که چند روز دیگر همه این نوع هواپیماها زمینگیر خواهد شد؛ مثلاً این نوع هواپیما در روز هشتم، این نوع هواپیما در روز دهم، این نوع هواپیما در روز پانزدهم! این فهرست را به من داده بود که خدمت امام ببرم، تا ایشان بدانند که موجودی ما چیست. من به آن فهرست که نگاه کردم، دیدم دیرترین زمانی که هواپیمایی از انواع هواپیماهای ما زمینگیر خواهد شد، در حدود بیست و چند روز است؛ یعنی ما بیست و چند روز دیگر هیج هواپیمایی نداریم که بتواند از روی زمین بلند شود! من وظیفه‌ام بود که این فهرست را ببرم و به امام نشان دهم. ایشان به آن کاغذ نگاه کردند و گفتند: «اعتنا نکنید؛ ما می توانیم!» برگشتم و به دوستانی که بودند، گفتم: «امام می‌گویند، می‌توانید. آن هواپیماها، به همت شما و با توانستن شما هنوز پرواز می کنند» ••• https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣

✅ اربعین امام حسین علیه السلام 🔻محمد بیابانی حالا که دیگر جانماندم اربعین را می بوسم از جان جای جای این زمین را این خاک که این روزها بوسیده در راه صحن کف پاهای یاری نازنین را آقا کجایی تا که همچون جاده من نیز بر خاک پاهای تو بگذارم جبین را بین کدامین موکب امشب با حضورت خوشحال کردی مردم جاده نشین را دیدیم با قصد شکار زائرانت موکب به موکب چشم های در کمین را بر دوش خود آورده ام بار سلام جامانده هایی دلشکسته دل غمین را پا در مسیری می نهم که قبلا از آن بردند اهل بیت شاهنشاه دین را اینجاست آنجایی که پوشانده است زینب بر صورت خود جای معجر آستین را اربعین حسینی تسلیت باد

❣#خاطرات_فرماندهان 5⃣ خاطرات حضور به روایت مقام معظم رهبری ••• 🔹 بسیجی‌ها در جبهه شاد بودند. من خودم در اهواز مردی را دیدم که جوان هم نبود. شب می‌خواستند به عملیات بسیار خطرناکی بروند؛ آن وقتی بود که عراقی‌ها از رود کارون عبور کرده بودند و به این طرف آمده و در زمین پهن شده بودند. خرمشهر داشت به کلی محاصره می‌شد. همان شب لباس رزم، پوشیده بود و با رفقایش داشتند می‌رفتند. آذربایجانی بود، اما در تهران تاجر بود؛ داشت با تلفن با خانواده اش خداحافظی می‌کرد. من نشسته بودم، نمی‌دانست که من هم ترکی بلدم. به زنش می‌گفت «گدیروخ قوناخلقا» (یعنی میهمانی می‌رویم.) هم می فهمید که « قونا خلوق، نجور قوناخلو خدی»! (یعنی میهمانی، چه جور میهمانی است!) هم این آگاه بود، هم آن آگاه بود؛ می‌فهمیدند چه کار می کنند. ••• https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣

┄═✼🌹 #حماسه_شهدا🌹✼═┄ -شب، محوِ انتظارِ تو بودم، دمید صبـ🌞ـح گشتم به یادِ روی تو، قربان آفتاب... #سلام_صبحتون_شهدایی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1